رازهای شکست سیاست‏‏‌ مهاجرت

در ایران، براساس آمار اداره امور ارتباطات و اطلاعات ایرانیان، تعداد ایرانیان مقیم خارج از کشور تا پایان سال ۱۴۰۱، به‌‌‌طور رسمی ۵میلیون و ۱۰۰‌هزار نفر اعلام شده است. طبق سخنان حسین امیرعبداللهیان، وزیر سابق امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، در سال ۱۴۰۲، این آمار احتمالا بیشتر است. بااین‌‌‌حال، این آمار مهاجرت ایرانیان دقیق نیست. از دلایل عدم‌‌‌قطعیت نیز نبود آمارگیری رسمی از ایرانیان خارج از کشور و اختلاف در تعریف «ایرانیان مقیم خارج» است. اما با همین آمارهای غیرقطعی می‌‌‌توان مساله‌بودن مهاجرت در ایران را نشان داد. شاخص نسبت مهاجران ایران به جهان و ‌درصد تغییر مهاجرت از ایران، می‌‌‌تواند نرخ رشد مهاجرت در ایران را در مقایسه با جهان نشان دهد. به‌استناد دبیرخانه شورای عالی ایرانیان خارج از کشور، تعداد کل مهاجران در جهان در سال ۲۰۲۲، حدود ۲۸۱میلیون نفر برآورد شده که این آمار، با افزایش ۴درصدی نسبت به سال ۲۰۲۰ همراه است؛ در حالی که نرخ رشد مهاجرت از ایران طی همین دوره ۲۰‌درصد افزایش داشته و طبق آمارهای رسمی از ۴میلیون به حدود ۵میلیون نفر رسیده است. همین ارقام رسمی هم نشان می‌دهد تعداد افرادی که از ایران مهاجرت کرده‌‌‌اند، با سرعت بیشتری نسبت به میانگین جهانی رشد کرده است. در چنین شرایطی، ایران باید بتواند برای مهاجرت یا ارتباط با جوامع خارج‌نشین خود، سیاست‌‌‌هایی مدون طراحی کند؛ سیاست‌‌‌هایی که یا پدیده مهاجرت را مدیریت کند یا در جهت ارتباط با جوامع دور از وطن و استفاده از فرصت‌‌‌های آنان گام بردارد. البته رسیدن به چنین امری آسان نیست و نیازمند در نظر گرفتن عوامل موثری است که سیاست‌‌‌های مهاجرتی را با شکست مواجه می‌کند.

چرا سیاست‌‌‌های مهاجرت شکست می‌‌‌خورند؟

سیاست‌‌‌های مهاجرتی می‌‌‌توانند با شکست مواجه ‌‌‌شوند؛ زمانی که نتوانند با پیچیدگی‌‌‌های ذاتی مهاجرت هماهنگ شوند. مهاجرت یک پدیده پویا و چندبعدی است که تحت‌تاثیر عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و جهانی قرار دارد. مهاجرت نه صرفا نتیجه تصمیم فردی، بلکه محصول شبکه‌‌‌ای از روابط اجتماعی، ساختارهای اقتصادی و سیاسی، هم در کشور مبدا و هم در کشور مقصد است. به نظر می‌رسد به همین دلیل هم، پرونده مهاجرت ایرانیان نیازمند بررسی علمی دقیق است، زیرا پدیده مهاجرت در ایران، نه‌تنها پیامد مستقیم انقلاب و سایر وقایع سیاسی بعد از آن است، بلکه بازتابی از تغییرات عمیق اجتماعی-فرهنگی محسوب می‌شود که به خروج گسترده طیف‌‌‌های مختلفی از جامعه، اعم از متخصصان، دانشجویان، هنرمندان، اقلیت‌‌‌های مذهبی و روشنفکران منجر شده است. ضعف سیاستگذاران در درک این پیچیدگی‌‌‌ها را می‌‌‌توان مهم‌ترین دلیل ناکامی سیاست‌‌‌های مهاجرتی دانست.

از دیگر دلایل کلیدی، فقدان نگاه بلندمدت در سیاستگذاری است. بسیاری از سیاست‌‌‌های مهاجرتی با رویکردی کوتاه‌‌‌مدت و واکنشی طراحی می‌‌‌شوند، در حالی که مهاجرت یک پدیده بلندمدت و تاریخی است. تناقض منافع میان گروه‌‌‌های مختلف در نظام‌‌‌های سیاسی نیز عامل مهمی در ناکامی سیاست‌‌‌های مهاجرتی است. نبود رویکرد واحد سیاستی و موازی‌‌‌کاری میان دستگاه‌‌‌ها و نهادها به جزیره‌‌‌ای شدن سیاست‌‌‌ها منجر شده و چنین رویکردی موجب می‌شود تا آنچه سیاستگذاران در عمل صورت می‌دهند، ماهیتی فردی داشته باشد و نتوانند سیاستی واحد اتخاذ کنند. یکی دیگر از دلایل اصلی شکست سیاست‌‌‌های مهاجرتی، جهانی‌‌‌شدن و افزایش پیچیدگی مهاجرت است. جهانی‌‌‌شدن نه‌تنها امکان دسترسی به اطلاعات و فناوری را برای افراد در سراسر جهان فراهم کرده، بلکه تصویری آرمانی از زندگی در کشورهای توسعه‌‌‌یافته به وجود آورده است. در چنین شرایطی، سیاست‌‌‌های محدودکننده ملی دیگر نمی‌‌‌توانند پاسخگوی پیچیدگی‌‌‌های مهاجرت باشند. مهاجرت دیگر تنها به معنای عبور از مرزهای جغرافیایی نیست؛ بلکه بخشی از یک فرآیند جهانی است که با ساختارهای سنتی کنترل مرزی سازگار نیست. از دیگر عواملی که از سوی کشورهای درحال توسعه نباید نادیده گرفته شود، نابرابری‌‌‌های ساختاری میان شمال و جنوب است. کشورهای توسعه‌‌‌یافته و در حال توسعه از نظر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در دو سوی شکاف عمیق قرار دارند؛ نابرابری‌‌‌هایی که مردم را وادار می‌کند برای بهبود کیفیت زندگی خود، مهاجرت را به‌‌‌عنوان راه‌‌‌حلی اجتناب‌‌‌ناپذیر در نظر بگیرند. سیاست‌‌‌هایی که تنها بر جلوگیری از ورود و خروج مهاجران متمرکز هستند، بدون تلاش برای کاهش شکاف‌‌‌های ذکرشده، محکوم به شکست‌‌‌اند.

چگونه سیاست‌‌‌های مهاجرتی می‌‌‌توانند اثرگذار باشند؟

سیاست‌‌‌های مهاجرتی برای آنکه بتوانند در مدیریت پدیده پیچیده و چندلایه مهاجرت موفق عمل کنند، به تغییر بنیادین در نگاه و رویکرد به مساله مهاجرت نیاز دارند. مهاجرت نه‌صرفا یک چالش مرزی یا امنیتی، بلکه یک پدیده اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و انسانی است که در بستر جهانی‌‌‌شدن و نابرابری‌‌‌های ساختاری شکل می‌گیرد. به همین دلیل، سیاستگذاری در حوزه مهاجرت باید به‌جای تمرکز صرف بر محدودیت‌ها، بر راه‌‌‌حل‌‌‌های جامع، انسانی و پایدار متمرکز شود.

یکی از ‌‌راهکارهای کلیدی، پرداختن به دلایل ریشه‌‌‌ای مهاجرت است. بسیاری از مهاجران به دلیل فشارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی از کشورهای خود خارج می‌‌‌شوند. کاهش این فشارها از طریق سرمایه‌گذاری در توسعه پایدار، ایجاد فرصت‌‌‌های شغلی و بهبود زیرساخت‌‌‌ها می‌‌‌تواند از جریان‌‌‌های گسترده مهاجرت بکاهد. کشورها برای پرداختن به دلایل ریشه‌‌‌ای مهاجرت و درک درست از مهاجران به آمارهای موثق و به‌‌‌روز نیاز دارند که بتوانند تنوع، محرک‌‌‌ها و موج‌‌‌های مهاجرتی را بررسی و تحلیل کنند. با داشتن داده‌‌‌‌‌‌های دقیق، می‌‌‌توان دریافت که چگونه عواملی مانند ثبات یا تغییرات سیاسی و اقتصادی بر تصمیم مهاجرت اثر می‌‌‌گذارند. علاوه بر این، سیاستگذاری مهاجرت به‌مراتب پیچیده‌‌‌تر هم می‌شود؛ زمانی که شناخت کافی از جامعه مهاجران وجود نداشته باشد. نبود اطلاعات جامع درباره ویژگی‌‌‌ها، انگیزه‌‌‌ها و شرایط مهاجران، می‌‌‌تواند فرآیند سیاستگذاری را با چالش‌‌‌های جدی مواجه ‌‌‌کند.  در کنار اقدامات ذکرشده، تقویت همکاری‌‌‌های بین‌المللی نیز ضروری است. مهاجرت، ذاتا یک پدیده فراملی است و هیچ کشوری نمی‌‌‌تواند به‌تنهایی از پس مدیریت آن برآید. همکاری میان کشورهای مبدأ، ترانزیت و مقصد، از طریق انعقاد توافق‌نامه‌‌‌های دوجانبه و چندجانبه، به مدیریت بهتر مهاجرت کمک می‌کند. حمایت از حقوق مهاجران و ادغام آنان در جوامع مقصد نیز از اهمیت ویژه‌‌‌ای برخوردار است. مهاجران، حتی در صورت ورود قانونی، اغلب با استثمار و تبعیض مواجه می‌‌‌شوند. ادغام مهاجران در کشورهای مقصد، تضمین دسترسی مهاجران به خدمات بهداشتی، آموزشی و اجتماعی، به‌‌‌ویژه در کشورهای مقصد و نظارت بر شرایط کاری آنان می‌‌‌تواند از استثمار نیروی کار جلوگیری کند و زمینه‌‌‌ساز همگرایی اجتماعی شود و از تنش‌‌‌های اجتماعی بکاهد. برای مثال، شرایط خاصی که مهاجران ایرانی تجربه کرده‌‌‌اند، آنها را از بسیاری از جوامع مهاجر دیگر متمایز کرده که موجب شده آنان در جوامع میزبان خود کمتر ادغام شوند. برخلاف مهاجرانی که عمدتا به دلایل اقتصادی مهاجرت می‌کنند، مهاجرت ایرانی‌‌‌ها دلایل اجتماعی هم  داشته و موجب شده است ایرانیان تجربه تبعیض، کلیشه‌‌‌های منفی رسانه‌‌‌ای و چالش‌‌‌های پذیرش در کشور مقصد را داشته باشند. این مساله از دیدگاه پژوهشگران و نظریه‌‌‌پردازان دیاسپورا، می‌‌‌تواند نتیجه مستقیم تحولات و تنش‌‌‌های سیاسی تاریخی و تنش‌‌‌های مداوم میان ایران و قدرت‌‌‌های غربی باشد؛ تحولاتی که نه‌‌‌تنها بر موج خروج مهاجران اثر گذاشته، بلکه پذیرش و ادغام آنها در کشورهای میزبان را نیز تحت‌تاثیر قرار داده است. از سوی دیگر، شفافیت و انسجام در سیاست‌‌‌ها نقش مهمی در موفقیت آنها دارد. سیاست‌‌‌های مهاجرتی نباید دچار تناقض‌‌‌های آشکار باشند؛ به‌‌‌گونه‌‌‌ای که اهداف اعلامی و نتایج عملی آنها متفاوت باشد. سیاست‌‌‌ها باید با اهداف شفاف، قابل‌‌‌تحقق و صریح طراحی شوند. سرانجام، باید واقعیت مهاجرت را پذیرفت. مهاجرت بخشی جدایی‌‌‌ناپذیر از جهانی‌‌‌شدن است و نمی‌‌‌توان آن را به‌‌‌طور کامل متوقف کرد. درک این واقعیت که مهاجرت، هم فرصتی برای رشد اقتصادی و هم چالشی برای مدیریت اجتماعی است، به سیاستگذاران کمک می‌کند تا از رویکردهای مقابله‌‌‌ای فاصله بگیرند و به مدیریت موثر این پدیده بپردازند. در مجموع، سیاستگذاری موفق در حوزه مهاجرت نیازمند نگرشی جامع، هماهنگ و انسانی است؛ سیاست‌‌‌هایی که به جای تقابل با مهاجرت، دلایل آن را هدف بگیرند و به دنبال ایجاد تعادل میان منافع مهاجران و جوامع مبدا و میزبان باشند. تنها در این صورت می‌‌‌توان به سیاست‌‌‌هایی دست یافت که هم عملی و هم پایدار باشند.