ایرانیان خارج از کشور زندهاند!
نگاهی به ظرفیت زیاد جوامع خارجنشین
جامعه ایرانیان خارج از کشور، ظرفیت زیادی در جهت رشد علمی، اقتصادی یا همانطور که در ابتدای بحث اشاره شد، سیاسی، در کشور مبدا دارد و میتواند در رشد و توسعه به روشهای مختلف نقش حیاتی ایفا کند. اما در ایران، آنچه مشاهده میکنیم، عمدتا بیرغبتی این گروه در انتقال و ارتباطات علمی و همچنین بیرغبتی به بازگشت است. براساس یافتههای گالوپ در سال ۲۰۱۸، میل به بازگشت در میان مهاجران ایرانی، یکدرصد است که با میانگین جهانی ۷درصد، فاصله زیادی دارد. براساس همین یافته، بیشترین درصد میل به بازگشت، با ۳۰درصد، متعلق به عربستانسعودی است.
آنچه در جوامع مختلف در خصوص جامعه مهاجران خارج از کشور یا دیاسپورا، در جریان است، این است که میتوانند گروههای ذینفعی باشند که در روند سیاست داخلی وطن خود مشارکت دارند. این گروه با توجه به موقعیت بینالمللی خود، برای وطن بهعنوان ابزار نفوذ در دولتهای خارجی، از جمله کشور میزبان، اهمیت زیادی دارند. گروههای دیاسپورایی میتوانند نقش مهمی در سیاست داخلی و خارجی کشور میزبان و میهن خود ایفا کنند. کیفیت و قدرت این نقشآفرینی تا اندازه زیادی به چگونگی سازماندهی و رویکرد و سیاستهای دولت میهن در برابر آنها بستگی دارد. دیاسپورا میتواند به نفع وطن خود یا به ضرر آن اثرگذار باشد. اینکه کشورها بکوشند با برنامهریزی از ضرر احتمالی بکاهند و حداکثر استفاده را از این اجتماعات به نفع سیاست خارجی خود ببرند، مستلزم به کار بردن دیپلماسی دیاسپوراست. یکی از اشکال دیپلماسی دیاسپورا این است که کشور فرستنده سعی در حصول این اطمینان دارد که ارتباط نزدیک با جمعیتش در خارج از مرزها حفظ شود و ذهنیت آنها نسبت به وطن همچنان مطلوب بماند.
در واقع این دیپلماسی، درصدد فعالسازی پتانسیل این اجتماعات خارجنشین در تبدیلشدن به قدرتی برای پیگیری منافع میهن است. برای مثال، چین با بیش از ۴۰میلیون چینی خارجنشین بزرگترین دیاسپورای جهان را در بیش از ۱۳۰کشور تشکیل داده است. آنچه قابلتوجه است مشارکت گسترده چینیها در دیپلماسی عمومی است. چین در مسائل ویژهای از دیاسپورای خود استفاده میکند؛ بهطور مثال تظاهرات گسترده دیاسپورای چینیها در برابر تحریم بازیهای المپیک ۲۰۰۸ پکن و حمایت از برگزاری آن یا تلاش دیاسپورا و لابیگری برای الحاق مسالمتآمیز تایوان به چین. دیپلماسی رژیم صهیونیستی اسرائیل هم گرههای محکمی با دیاسپورایش در سراسر جهان بسته، به طوری که تا چندی پیش یک وزارتخانه مخصوص امور دیاسپورا داشت که در سال ۲۰۱۳ بسته شد و به جای آن بخشی در دفتر نخستوزیر با این عنوان فعال شد. این عمل نارضایتی برخی از دیاسپورای یهودی را برانگیخت.
بهمنظور نزدیکتر شدن به بحث، رفتار ایرانیان مقیم ایالاتمتحده را در دهههای گذشته بررسی میکنیم تا ایرانیان خارج از کشور و رابطهشان با کشور میهن را درک کنیم. از آنجا که در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب، بخش بزرگی از جامعه مهاجران ایرانی مقیم ایالاتمتحده را ایرانیان مهاجر خودخواسته یا ناخواسته تشکیل میداد که به علل سیاسی مهاجرت کرده بودند، بخش فعال این جامعه، آشکارا به ضدیت با سیاستهای جمهوری اسلامی، بهویژه در عرصه سیاست خارجی پرداخته و تلاشهای خود را معطوف به براندازی نظام سیاسی ایران کرده است.
پس از برقراری روابط عادی و تعامل با کشورهای غربی و در مقاطعی ایالاتمتحده، این جامعه مشی سیاسی خود را تغییر داده و به تعامل با سرزمین مادری خود رو آورده و اغلب تشکلهای ایرانیان آمریکاییتبار، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، اقدام به تعامل با بخشهای مختلف جمهوری اسلامی کردند. اوج فعالیتهای این جامعه را میتوان در تلاشهای شورای ملی ایرانیان آمریکا و شورای ایران-آمریکا در حمایت از توافق هستهای ایران و امضای برجام مشاهده کرد. در همین دوره، همزمانی اجرای طرح بازگشت دانشمندان و متخصصان ایرانی غیرمقیم، توافقنامه هستهای، تغییر فضای سیاسی داخل کشور و رفع تحریمها موجب شد تصمیم به بازگشت در سال ۱۳۹۶ رشد کند و نسبت به سال ۱۳۹۳، دوبرابر شود.
در واقع آنچه در اینجا دیدیم، این بود که استفاده از ظرفیت ایرانیان خارج از کشور، در صورت تغییر نگاه نظام سیاسی به این گروه و کاهش غلبه نگاه امنیتی، امکانپذیر است و نوع رفتار جامعه مهاجران نیز متاثر از الگوی ذهنی و نگاه تصمیمگیران، امکان تغییر دارد. همچنین این نکته را نباید نادیده گرفت که رابطه ناگسستنی دیاسپوراها با سرزمین مادری و حضورشان در جغرافیایی متفاوت با وطن این امکان را به آنها میدهد تا مسائل داخلی را به سطوح بینالمللی بکشانند. رفتار ایرانیان خارج از کشور در جریان اعتراضات اخیر و همگرایی و سازماندهی گروههای مختلف این جامعه بر سر ضدیت با نظام سیاسی، تاثیر بسزایی بر دیده شدن این اعتراضات در مجامع بینالمللی و جهانی داشت. آنان علاوه بر راهپیماییهای گسترده، در شبکههای مجازی نیز فعالیت گستردهای داشتند که این فعالیتها با محدودیت اینترنت برای شهروندان در داخل کشور همزمان بود.
چالش بنیادین سیاستگذاری مهاجرت
عواملی که باعث میشود جامعه ایرانیان خارج از کشور یا به تعبیر عدهای از کارشناسان، دیاسپورای ایرانی، فعالیت ناهمسو با نظام سیاسی داخلی داشته باشند، متعدد است. این عوامل رانشی بعضا ذیل ماهیت ایدئولوژیک دولت و سیاسی بودن علل مهاجرت تعبیر میشود. از طرفی با توجه به امنیتی و سیاسی بودن موضوع مهاجرت، آمارهای متقن و دقیقی از تعداد مهاجران در دست نیست و هم ابعاد کمی و هم ابعاد کیفی این پدیده در کشور مبهم است. از طرفی، گفتمان غالبی نیز در دستگاههای حاکمیتی و مدیران نسبت به این موضوع وجود ندارد.
ابهام آماری، زمانی که با چنددستگی نظری نسبت به این پدیده همراه باشد، سیاستگذاری، برنامهریزی، اجرا یا اصلاح ساختاری در زمینه مدیریتی در این حوزه را دچار عقبافتادگی بیشتر میکند؛ همچنان که اکنون با این عقبافتادگی مواجه هستیم و کارشناسان از دادن هشدارهای بهموقع براساس آمار و ارقام ناتوانند. امروز هم که کارشناسان، وضعیت بحرانی پدیده مهاجرت را براساس ازدیاد بیسابقه حضور در کلاسهای زبان، شیوع مهاجرت در سطوح دانشآموزی علاوه بر سطوح دانشجویی، آمارهای کشورهای مقصد، ازدیاد درخواستهای مهاجرت تحصیلی، کاری و پناهجویی و رشد موسسات مهاجرتی هشدار میدهند، همچنان شاهد هستیم که تلاشی در جهت ایجاد نظام جامع مدیریت مهاجرت صورت نمیگیرد.
در نهایت باید گفت، آنچه باعث میشود نیروهای اجتماعی داخلی یا فراملی در جهت حفظ و رشد نظام سیاسی یک فرصت به حساب آیند یا برخلاف آن، تهدیدی شمرده شوند که در ضدیت با نظام سیاسی در مجامع مختلف فعالیت میکنند، به عوامل مختلفی بستگی دارد که رفتار نظام سیاسی در قبال شهروندان و سیاستگذاریهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در آن دخیل است.
* در این یادداشت از مقاله «بررسی نقش و اهمیت دیاسپورا در جهان امروز و چگونگی تاثیرگذاری آن در روابط بینالملل» و «ارزیابی تاثیر کنشهای دیاسپوریک بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران؛ مطالعه موردی دیاسپورای ایرانی مقیم ایالاتمتحده» استفاده شده است.