شکار گوزن در خاورمیانه
از نظر تاریخی، خاورمیانه پتانسیل شکار گوزن را داشته است و اگر تبعیضهای نژادی، دینی و مذهبی مغایر با روح اسلام در قرون ابتدایی این تمدن وجود نداشت، شکار گوزن تا حد زیادی محقق میشد. متفکرانی مانند فارابی با تاکید بر همکاری در مدینه فاضله و احترام به آزادی انسان چنین پتانسیلی را درک کرده بودند. اما ظهور گفتمانهای متقابل، تعادل شکار خرگوش را به نقطه کانونی در منطقه خاورمیانه تبدیل کرده است. بهتدریج و در بستر تضادهای گفتمانی-حاکمیتی بین ایران و عثمانی، به عنوان دو قدرت بزرگ دورانی میانی خاورمیانه، قدرتهای خارجی نیز برای کنترل و برداشت منابع به این منطقه پای گذاشتند و این تضادها را تقویت کردند. برای نمونه، در طی دو قرن نوزدهم و بیستم، بریتانیا دو سیاست مذهبسازی و دولت-ملت کاذب را در دستور کار قرار داد.
در طی سالهای ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶، بین انگلستان و شریف مکه، معاهدهای منعقد شد تا یک جریان پانعربیستی و تشکیل یک دولت مستقل عربی در خاورمیانه، به راه بیفتد. به این ترتیب، امپراتوری قدرتمند عثمانی تجزیه میشد و یک دولت عربی شکل میگرفت که با توجه به تنوع قومی در منطقه، پتانسیل تضاد آن با دیگر قدرتهای منطقه (از جمله ایران)، به تضعیف متوازن منطقه میانجامید.همراستا با رقابتهای استعماری در قرنهای هجدهم و نوزدهم، متغیری که از اوایل قرن بیستم در این بسترسازی برای تضاد نقش مهمی داشت، نفت بود. هرچند در ابتدا کشورهای خاورمیانه سهمی چشمگیری از کنترل و منافع نفت به دست نمیآوردند، اما پس از جنبشهای ملیسازی صنایع نفت و همراه با افزایش تدریجی قیمت نفت خام و اهمیت آن برای حکومتهای این کشورها، ساختارهای حکمرانی این کشورها را به پتروفئودالهای منطقهای تبدیل کرد.
پتروفئودالیسم قرن بیستم باعث تشدید رقابت بین کشورهای منطقه برای کسب سهم بیشتر از دلارهای نفتی شد و به خاطر تنوع بسیار اندک منابع رانت در این منطقه، خاورمیانه را در حالتی از صلح مسلح (رقابتهای تسلیحاتی) فروبرد؛ تعادل شکار خرگوش. البته در دوران بهاصطلاح طلایی اوپک، خاورمیانه برای مقطعی گذرا شکار گوزن را با همکاری کشورهای صادرکننده نفت خام تجربه کرد، اما بازیهای تودرتوی کشورهای منطقه با قدرتهای خارجی، به استقرار دوباره در مسیر تاریخی شکار خرگوش منجر شد. درک تعادل شکار خرگوش به مثابه نقطه کانونی در خاورمیانه بدون توجه به بازیگران بزرگ جهانی و رقابت آنها در این منطقه، میسر نیست و هریک از این کشورها به خاطر ساختارهای اقتصادی ناکارآمد و تکمحصولی به کارتلهای قدرتهای بزرگ پیوستهاند و بهخصوص در بستر جنگ سرد، اسیر تقابلهای بازیگران بزرگ شدهاند.
اما تحولات جدید در خاورمیانه نشان میدهد که این منطقه از پتانسیل شکار گوزن و صلح و ثبات برخوردار است؛ چگونه؟ ترکیه زودتر از سایر کشورهای منطقه اهمیت همکاریهای اقتصادی و تجاری برای توسعه و ثبات را درک کرد. اما در کنار ترکیه، کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس نیز بهتازگی اهمیت این موضوع را درک کردهاند. کاهش اهمیت نفت نسبت به گذشته و تحولاتی مانند تلاش چین برای توسعه جاده ابریشم نو، پتروفئودالهای گذشته را به برندسازانی تبدیل کرده است که تضادهای گفتمانی صوری و بدون اصالت را کنار گذاشته و در پی انجام رسالت واقعی حکومتها هستند؛ رفاه و بالندگی شهروندان.
عربستانسعودی چشمانداز ۲۰۳۰ خود را چشماندازی بلندپروازانه برای ملتی بلندپرواز تعریف کرده است تا پیشران یکپارچگی تجارت بینالمللی و اتصال سهقاره آفریقا، آسیا و اروپا شود. عضویت در ائتلافها برای سهم داشتن در کریدورهای وابسته به جاده ابریشم نو یا کریدور بدیل هند-خاورمیانه-اروپا سبب شده است تا پتانسیل تبدیل ذهنیت امنیت و شکار خرگوش به ذهنیت رونق و شکار گوزن در بین کشورهای منطقه تقویت شود. حتی افغانستان طالبان نیز با تلاش برای استخراج نفت با همکاری چین، اهمیت همکاری اقتصادی در عوض جنگطلبی را درک میکند.
تلاش برخی از کشورهای منطقه برای گذار از اقتصادهای نفتی به اقتصادهای متنوع و برندسازی از خود، باعث میشود تا منابع رانت نیز در منطقه رو به تنوع بیشتری بگذارد. آشتی دوباره ایران و عربستان با میانجیگری چین نشان داد که منافع اقتصادی بلندمدت و راهبردهای ارتباطی برای ایجاد اطمینان، در این ثبات نقش مهمی دارند و میتوانند تغییردهنده نوع بازیهای رایج باشند. دیوید مک آدامز در کتاب «تغییردهنده بازی، هنر تغییر موقعیتهای راهبردی» نشان میدهد که میتوان با درک مختصات بازی، راهبردهای کمکی به کار گرفت تا اهداف مطلوب محقق شوند. در چارچوب الگوی پیشنهادی مکآدامز، توجه به دستاوردهای هر استراتژی برای تغییر بازی ضروری است. چنانچه امکان تغییر دستاورد وجود داشته باشد، بازی قابل تبدیل به یک بازی تنظیم و ساماندهی است و اگر بتوان با بازیگر مقابل نوعی ادغام یا ائتلاف انجام داد، آنگاه امکان تشکیل بستر همکاری به وجود میآید.
توسعه تجارت متقابل و همکاریهای اقتصادی بهخصوص در صورت تخصصیابی کشورهای منطقه در امور متنوع، میتواند اهمیت متقاطع کشورها را برای یکدیگر افزایش دهد و به عاملی در ثبات تبدیل شود. اگر کشورها به منابع و تخصصهای متنوع یکدیگر وابسته شوند، آنگاه ارزش متقابل آنها برای یکدیگر بالا رفته و ذهنیت امنیت و تکرویهای کوتاهمدت در برابر ذهنیت رونق و توسعه در بستری صلحآمیز رنگ میبازد. در واقع، شکار گوزن و چاره شکست هماهنگی، در ارتباط سازنده میان بازیگران است تا با ایجاد اطمینان به همکاری متقابل امکان بهسازی پارتویی به سمت صلح و ثبات و توسعه پسآیند آن را به وجود آورند.