به بالا نگاه کن!
شاید روزی آمد که قبل از آنکه دیر شود، نگاهها به بالا خیره شود و آنچه در حال رقم خوردن است، جدی گرفته شود. یکی از موضوعات مهم در حوزه مطالعات محیطزیستی و بهویژه اقتصاد محیطزیست، مساله آلودگی هوا و تبعات آن است. آلودگی هوا را کموبیش میتوان مستقیمترین و مشهودترین اثر جانبی منفی فرآیند تولید و مصرف محصولات دانست؛ مسالهای که برای ما ایرانیان نیز امری کاملا نامآشناست. کموبیش همه ما تجربه مواجهه با روزهای آلوده را داشتهایم؛ روزهایی که موجب سردرد، خستگی و عدمتمرکز بالایی در ما شده است. نکته جالب توجه برای ما این است که این تجربههای ما در چند سال اخیر توسط ادبیات اقتصاد محیطزیست جدی گرفته شده و به این سبب مطالعات بسیاری در سراسر جهان بر سر تبعات اقتصادی آن انجام شده است. مطالعاتی که همگی حاکی از آن است که این پدیده آلودگی هوا موجب کاهش سطح بهرهوری نیروی کار میشود.
بر این اساس، سطح هشدار اهل فن درباره لطمات آلودگی هوا به اقتصاد به سطوح بالایی رسیده است. بیایید قدری دقیقتر به مساله بپردازیم. اقتصادخواندهها میدانند که ما در علم اقتصاد با یک تابع تولید روبهرو هستیم. این تابع سهجزء مهم دارد: تکنولوژی، سرمایه و نیروی کار. این سه جزء مهم قرار است سطح تولید در هر بنگاه و نظام اقتصادی را معین کند. یکی از این سه جزء که نیروی کار شناخته میشود، همان ما هستیم. در اینجا باید به این نکته نیز اشاره کنیم که براساس ادبیات نظریه اقتصاد کلان مدرن، مهمترین عامل تعیینکننده سطح رشد اقتصادی هر نظام اقتصادی در بلندمدت، سطح بهرهوری نیروی کار است؛ یعنی اگر سطح بهرهوری نیروی کار افزایش یابد، سطح رشد اقتصادی آن نظام اقتصادی نیز افزایش خواهد یافت و بالعکس. در واقع، همانطور که گریگوری منکیو بیان میکند، اگر سطح رشد اقتصادی جایی مانند آمریکا بالاتر از جایی مانند موزامبیک است، به این علت است که بهرهوری نیروی کار آمریکایی بالاتر از بهرهوری نیروی کار موزامبیکی است. به این سبب، مساله بهرهوری نیروی کار در واقع قلب تپنده هر نظام اقتصادی محسوب میشود و در نتیجه، هر آن چیزی که موجب کاهش آن شود، تهدیدی برای نظامهای اقتصادی محسوب میشود.
بر این اساس این یک پرسش مهم و حیاتی برای هر اقتصادخواندهای است که آیا واقعا آلودگی هوا موجب کاهش سطح بهرهوری نیروی کار میشود؟ یا اگر بخواهیم این پرسش را قدری دقیقتر مطرح کنیم، باید بیان کنیم که آیا افزایش سطح آلودگی هوا اثری معنادار بر کاهش سطح بهرهوری نیروی کار دارد؟ در پاسخ به این پرسش و به پشتوانه مطالعات صورتگرفته در این خصوص باید بیان کرد که بلی؛ افزایش سطح آلودگی هوا دارای اثر معنادار و منفی بر بهرهوری نیروی کار است. بهعنوان مثال، یکی از مطالعات مهم در این خصوص، مطالعه دوساله چانگ، زیوین، گروس و نیدیل است که بر روی کارگران یک آژانس خدمات مسافرتی در چین انجام دادهاند. مطالعه آنها در سال ۲۰۱۹ در نشریه American Economic Journal منتشر شد و توجهات بیشتری را در خصوص اثر آلودگی هوا بر بهرهوری نیروی کار جلب کرد. نتیجه مطالعه آنها بر نیروهای کار این آژانس مسافرتی حاکی از آن بود هر افزایش ۱۰واحدی شاخص آلودگی هوا با نام API موجب کاهش معنادار و منفی بهرهوری نیروی کار در حدود ۰.۳۵درصد میشود.
نتیجه این پژوهش البته با اندازه متفاوت در پژوهشهای دیگر نیز تکرار شد. بهعنوان مثال، میتوان به کاهش سطح بهرهوری قضات در مکزیک، کاهش سطح یادگیری دانشآموزان و پایین آوردن سطح سرمایه انسانی در بلندمدت در آمریکا، کاهش سطح بازده معاملهگران مالی در نیویورک و در نهایت کاهش ۱.۵درصدی سطح بهرهوری نیروی کار بخش تولیدی در فرانسه به ازای هر ۱۰درصد در افزایش ریزذرات آلودهکننده هوا اشاره کرد؛ مجموعه شواهدی از شرق تا غرب جهان که همگی نشان از آن دارد که مساله آلودگی هوا به عنوان یکی از عوامل کاهنده سطح بهرهوری نیروی کار بهمثابه قلب تپنده هر نظام اقتصادی، تهدیدی معنادار برای نظامهای اقتصادی محسوب میشود. در واقع با کمی دقت میتوان متوجه شد که این مطالعات جدید نکته مهمی را به ما بیان میکنند. در واقع، سابق بر این تصور کلی مبنی بر این بود که اثر منفی آلودگی هوا به اقتصاد تنها به مواردی مانند سطح افزایش هزینههای درمانی یا کاهش سطح عرضه نیروی کار به سبب افزایش تعداد مرخصیها در روزهای آلوده محدود است.
همچنین، بهنظر میرسید که مساله آلودگی هوا بیشتر دامان کارگران مشغول به کار در فضاهای باز و با سطح مهارت کمتر را میگیرد. لکن، مطالعات جدید به ما نشان میدهد که مساله آلودگی هوا بهعلت حضور ریزذرات، با تاثیر بر سیستم عصبی مرکزی انسانها، سطح فعالیت شناختی نیروی کار را تحتتاثیر قرار میدهد و در نتیجه، آلودگی هوا بهطور مستقیم سطح بهرهوری نیروی کار را مورد حمله قرار میدهد. مضاف بر این، مساله آلودگی هوا تنها محدود به فضای باز نیست و دامان نیروی کار مشغول در فضاهای بسته را نیز میگیرد و دست بر قضا، هر چه نیروی کار ما مشغول انجام کارهایی باشد که نیازمند مهارت بالاتر و در نتیجه، فعالیت شناختی بیشتر است، آسیب وارده به بهرهوری نیروی کار نیز بیشتر خواهد بود.