داستان زبالههای تهران
شیوه جمعآوری زباله خشک در شهر تهران، از اواسط دهه۸۰ تغییر کرده است. تغییر در سیاستهای اداری شهرداری و ظرفیت استفاده از نیروی کار غیررسمی مهاجر، سبب شکلگیری شکل جدیدی از جمعآوری زباله خشک در سطح شهر تهران شده است. این شیوه متداول جمعآوری زباله خشک، موجب شکلگیری بستر نوینی شد که شکل جدیدی از کارگران مهاجر را بهوجود آورده است. اغلب کارگران عموما غیررسمیِ مهاجر، زبالهگردان نامیده میشوند. اکثر زبالهگردان در جنوب شهر تهران، در مکانهایی زندگی میکنند که به آنان گاراژ و گود زباله گفته میشود. گاراژهای زباله، کورههای آجرپزی از کارافتاده یا باغهای متروکهای هستند که به مکانهایی برای جمع آوری زبالههای شهری تبدیل شدهاند. علاوه بر مناطقی در جنوب شهر تهران مانند خلازیر، چهاردانگه، روستاهای محمودآباد، غنیآباد، مناطق تفکیک زباله خشک در سطح شهر تهران در مناطقی همچون اتوبان امامعلی، فرحزاد و... نیز دیده میشود.
گاراژهای زباله وگودهای زباله، از نظر وسعت، تعداد افراد شاغل و همچنین مقدار ضایعات موجود در آن، متفاوت هستند (عموما گودهای زباله، مکانهایی بزرگتر از گاراژهای زباله و متشکل از چند گاراژ هستند). سازوکار گاراژهای زباله به این صورت است که سازمان بازیافت شهر تهران، هر منطقه تهران را به یک یا چند پیمانکار اجاره میدهد. این پیمانکاران نیز یا خود بهصورت مستقیم یا به کمک چند واسطه دیگر، این مناطق را به پیمانکاران دیگر اجاره میدهند که در حلقه آخر آن به مسوولان گاراژهای زباله اجاره داده میشود. مسوولان گاراژهای زباله در بخش آخر معمولا اهل افغانستان هستند که به آنها «ارباب» میگویند. اربابها افغانستانیهایی هستند که سابقه بیشتری در این حوزه دارند و خود در گاراژهای زباله رسمی (زیر نظر سازمان بازیافت)یا غیررسمی (زیر نظر پیمانکاران) کار میکردهاند.
این افراد حلقه ارتباطی اصلی با پیمانکاران شهرداری هستند؛ به این صورت که با مراجعه به دفاتر مشخص پیمانکاران، به ازای هر فرد (مهاجر افغانستانی) مبلغ ۷ تا ۱۳میلیون تومان به پیمانکار پرداخت میکنند (اعداد بیانشده توسط برخی از زبالهگردان بیان شده است و نگارنده از صحت آن اطلاعی ندارد). پیمانکاران نیز در ازای این مبلغ صرفا کارتی را برای هر فرد زبالهگرد صادر میکنند یا از چهره آنان عکس میگیرند تا مطمئن شوند، فردی دیگر بر سر سطلهای زباله نمیرود و هنگام جمعآوری زباله در منطقه شهری مورد نظر، مشخص شوند. درصورتیکه فردی بدون پرداخت هزینه مورد نظر بخواهد زباله منطقه مذکور را جمعآوری کند، توسط مسوول نظارت پیمانکار منطقه شناسایی میشود. پیمانکاران شهرداری هیچگونه نظارتی بر نحوه اشتغال، محل زندگی این افراد، شرایط بهداشتی و... ندارند.
ساعت کاری افراد مشغول به کار در گاراژهای زباله معمولا به این صورت است که در حوالی ظهر به محدوده تعیینشده میروند و آنان حدود ساعت ۱۳ تا ۳صبح، مشغول جمعآوری ضایعات قابل بازیافت اعم از پلاستیک سفید و رنگی، کارتن، فلزات، شیشه و... میشوند. زبالهگردان در حوالی صبح، به گاراژها برمیگردند. بعد از استراحت، حدود ساعت ۸صبح بیدار میشوند و به تفکیک زبالههای جمعآوریشده از سطح شهر میپردازند. آنان ضایعاتی را که جمعآوری کردند، تنها به مسوول گاراژ میتوانند بفروشند. مسوول گاراژ نیز این ضایعات را به سازمان بازیافت و همچنین به کارخانههایی که به این مواد نیاز دارند، میفروشد. در گاراژهای زباله بهطور میانگین بین ۱۰ تا ۴۰ نفر، با رده سنی ۶ تا ۴۵ سال مشغول بهکار هستند. اکثر افراد مشغول بهکار در این حوزه مردان مهاجر هستند.
در سالهای اخیر درصد کمی از زنان نیز به زبالهگردی روی آوردهاند. زنان زبالهگرد عموما در سطح شهر تهران دیده نمیشوند (بنا بر مشاهدات نگارنده در شهر شیراز زبالهگردی زنان به نسبت تهران و دیگر کلانشهرهای ایران رواج بیشتری دارد). زبالهگردی زنان پیوند عمیقی با مساله فقر و تامین هزینه معاش زندگی دارد و با زبالهگردی در بین مردان متفاوت است. در بین مردان عموما زبالهگردی بهعنوان یک شغل در نظر گرفته میشود.
زبالهگردان معمولا بهصورت غیرقانونی از روستاهای اطراف شهر هرات به ایران میآیند و به دور از خانوادههای خود زندگی میکنند؛ در نتیجه بهعنوان کارگر فصلی در نظر گرفته میشوند. مدت حضور آنان در ایران موقت و متغیر است. در اکثر گاراژهای زباله حداقلیترین امکانات اعم از حمام و دستشویی نیز وجود ندارد. افراد مجبور هستند در میان انبوهی از ضایعات و زبالهها زندگی کنند. گاراژهای زباله در مناطق دورافتاده شهری و در مجاورت آزادراهها، اتوبانها و دیگر مناطق دور از دیدرس شکل میگیرند. دور از دسترس بودن این مکانها، نیروی کار غیررسمی مهاجر و فقدان نظارت نهادهای مرتبط را میتوان از عوامل موثر بر گسترش و تداوم این شیوه جمعآوری زبالههای خشک دانست.
مطالعه این پدیده اجتماعی رو به افزایش باید از وجوه مختلف اعم از بهداشت، محیط زیست، اقتصاد و علوم اجتماعی صورت پذیرد. شیوه غیررسمی جمعآوری زباله خشک در شهر تهران از اواسط دهه ۸۰ با تغییر سیاستهای شهرداری و برونسپاری وظایف شهرداری به شرکتهای خصوصی پدید آمد. جمعآوری زباله خشک تا پیش از تغییر سیاست شهرداری، بر عهده این سازمان بوده است و به دنبال تغییراتی که در شیوه عقد قراردادهای مزایده پسماند خشک ایجاد شد، کارگران خدمات شهری، ذیل کارمندان شهرداری در نظر گرفته نمیشدند و به شرکتهای خصوصی واگذار شدند. این سیاست برونریزی شهرداری تحت عنوان تعدیل ساختاری در دهه۸۰ اعمال شد. در نتیجه علاوه بر آنکه شهرداری را در بستن قراردادها، متناسب با قانون کار، آزاد میگذاشت، بهدلیل ماهیت شرکتهای خصوصی که نیازمند افزایش بهرهوری بیشتر و کاهش هزینهها هستند، آنها را تشویق به استفاده از نیروی کار ارزان مهاجر کرد. بهدلیل عرضه نیروی کار ارزان، نیاز به تجهیز سیستمهای مکانیزه بازیافت شهری نیز کاهش یافت. در نتیجه این موضوع سبب افزایش استفاده از نیروی کار مهاجر بهعنوان زبالهگرد شد.
تا پیش از شکلگیری شیوه کنونی جمعآوری زباله خشک، افرادی بودند که به اصطلاح به آنها نمکی گفته میشد و جمعآوری زباله خشک را بر عهده داشتند. جمعآوری زبالههای خشک توسط نمکیها، شیوه مرسوم و پذیرفتهشدهای برای شهروندان محسوب میشد. این افراد با چرخدستیهای خود، در مکانهای عمومی حضور داشتند و در ازای نان خشک و دیگر زبالههای قابل بازیافت به مردم نمک یا دیگر اقلام مصرفی همچون سبد، تشت، آفتابه و... میدادند. به نظر میرسد پیمانکاران کنونی شهرداری همان نمکیهای سابق هستند که با تغییر برخی سیاستهای شهرداری در زمینه ساماندهی، به پیمانکاران بخش خصوصی تبدیل شدهاند. تسلط و تجربه این دسته از پیمانکاران باعث شده است تا شهرداری در پیگیری برخی از سیاستهای کنترل نفوذ این دسته از پیمانکاران ناکارآمد باشد.