تحول در توجه اقتصاد به مقوله جنسیت
گلدین که به عنوان اولین زن در بخش اقتصاد دانشگاه هاروارد فعالیت دارد، اکنون سومین زن برنده جایزه نوبل این رشته انتخاب شده است. نخستین زن برنده نوبل، الینور اوستروم، متفکر اقتصاد سیاسی اهل آمریکا بود که در سال ۲۰۰۹ این جایزه به وی تعلق گرفت. پس از یکدهه در سال ۲۰۱۹، استر دوفلو بهعنوان دومین زن، موفق به دریافت نوبل شد. بنا به گفته آکادمی نوبل، علت اعطای این جایزه به گلدین در «توسعه فهم ما از نتایج بازار کار زنان» بوده است.
براساس اطلاعات مرکز تحقیقات پیو، زنان آمریکایی طی سال گذشته، به طور متوسط ۸۲درصد از درآمدی را که مردان داشتند دریافت کردند. اما دادههای کمیسیون اروپا حاکی از آن است که در سال ۲۰۲۱ زنان شاغل اروپایی به طور متوسط ساعتی ۱۳درصد کمتر از مردان درآمد داشتند. در مجموع، تحقیقات گلدین تاریخچه جامعی از نابرابری جنسیتی بازار کار ۲۰۰سال گذشته در ایالاتمتحده ارائه میدهد؛ اطلاعاتی که به چگونگی و چرایی تغییر تفاوتهای جنسیتی در درآمد و نرخ اشتغال زنان در طول زمان میپردازد. او در بیان این تاریخ، فرضیات را در مورد روابط تاریخی جنسیتی و آنچه برای دستیابی به برابری بیشتر در روزگار کنونی لازم است، برهم میزند. گلدین بیان کرد، مشارکت زنان در بازار کار در کل این دوره روند صعودی نداشته است، اما در عوض منحنیU شکلی را تشکیل میدهد.
مطابق با آن، مشارکت زنان متاهل با گذار از جامعه کشاورزی به جامعه صنعتی در اوایل قرن نوزدهم کاهش یافته، سپس با رشد بخش خدمات در اوایل قرن بیستم شروع به افزایش کرده است. گلدین این الگو را نتیجه تغییر ساختاری و هنجارهای اجتماعی در حال تحول در زمینه مسوولیتهای زنان در قبال خانه و خانواده توضیح داد؛ بهگونهای که در بخشی از این تحقیق علت بهبود حضور زنان در بازار کار را برخلاف تصور تسهیل شرایط، استفاده از قرصهای ضدبارداری عنوان میکند. با وجود این، بهرغم نوسازی، رشد اقتصادی و افزایش نسبت زنان شاغل در قرن بیستم برای مدت طولانی شکاف درآمدی بین زنان و مردان بهسختی از بین رفته است. بهواسطه آنکه تصمیمهای آموزشی اثرگذار بر یک عمر فرصت شغلی، بیشتر در سنین جوانی گرفته میشوند، انتظار میرود بیشتر سیاستهای اتخاذشده ناظر بر این مرحله از زندگی افراد باشد.
بنابر نتایج عنوانشده، اگر انتظارات زنان جوان با تجربیات نسلهای قبلی شکل گرفته باشد -به عنوان مثال مادران آنها تا زمان بزرگ شدن بچهها به سر کار بازنگشتهاند- رشد کندی را شاهد خواهیم بود. از نظر تاریخی، بسیاری از شکاف جنسیتی در درآمد را میتوان با تفاوت در تحصیلات و انتخابهای شغلی توضیح داد. با این حال، گلدین نشان داده که عمده تفاوت درآمدی کنونی بین مردان و زنان مشخصا در یک شغل است و این مورد نیز تا حد زیادی با تولد اولین فرزند به وجود میآید. گلدین سه عامل تبعیض جنسیتی، انتظارات اجتماعی و نابرابری فرصتها را به عنوان عوامل ایجادکننده نابرابری جنسیتی برمیشمرد. تبعیض جنسیتی در بازار کار میتواند به شکلهای مختلفی مانند دستمزد پایینتر، فرصتهای شغلی کمتر و ارتقای شغلی محدودتر برای زنان ظاهر شود. همچنین، انتظارات اجتماعی از زنان مبنی بر اینکه باید بیشتر در خانه باشند و مسوولیتهای خانهداری را عهدهدار شوند، بر مشارکت آنها در بازار کار تاثیر میگذارد.
علاوه بر این، نابرابری فرصتها در آموزش و پرورش و سایر زمینهها، توانایی زنان برای دستیابی به مشاغل پردرآمدتر را متاثر کرده است. گلدین استدلال میکند که باید برای کاهش شکاف جنسیتی در درآمد، عوامل عنوانشده را شناسایی و رفع کرد. بنا به پیشنهاد وی، سیاستهایی مانند افزایش حقوق برابر برای کار مساوی، حمایت از خانوادههای دارای فرزند و افزایش فرصتهای آموزشی برای زنان میتواند به کاهش این شکاف کمک بسیاری کند. به نظر میرسد، بهرغم آنکه تحقیقات کلودیا گلدن نتوانسته است جامعیت نگاه را در تنوع کشورها لحاظ کند، قابل پذیرش بوده و درک ما از بازار کار زنان را به طور قابلتوجهی بهبود بخشیده است. با وجود چالشهای عنوانشده و ناگفته، حضور زنان در بازار کار مزایای متعددی در ابعاد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی به همراه دارد.
بهبود رفاه اقتصادی زنان و خانوادهها، کاهش فقر و نابرابری، رشد اقتصادی، پیشرفت اجتماعی، افزایش تنوع و نوآوری، بهبود سلامت روانی و جسمانی و افزایش رضایت از زندگی، بهواسطه اهمیت جایگاه زنان و مادران را میتوان «مسائل بدیهی مغفولمانده» عنوان کرد. در کشورهای در حال توسعه، بهرغم تلاشهای دلسوزانه مردان و تا حدودی زنان در ایجاد دنیایی سرشار از برابری، همواره شاهد محدودیتهایی ورای نتایج گلدین، از جمله محدودیتهای قانونی، تعصبات اجتماعی، عدمتوجه به خدمات مراقبت از کودکان و فقدان فرصتهای شغلی مناسب هستیم.
تسهیل محیط کار برای حضور هرچه بهتر زنان و مادران در بازار کار، نیازمند ساختاربندی دقیق به دست خود زنان است. نابرابریهای ناخواسته جنسیتی، صرفا به واسطه آنکه زنان در تصویر و تصویب شرایط خود حضور نداشتهاند و با نیتهای خیرخواهانه مردان دچار این شرایط شدهاند، بدون اغراق کتاب زنان گمشده (Invisible woman) نوشته کرولاین کریادو پرز را یادآور میشود.