اصول سرمایهگذاری در عصر کنترل ارز
از طرفی در شرایط رونق چرخش سرمایه در بین صنایع و شرکتهای مختلف، بازدهی مناسبی را نمیتواند برای سرمایهگذاران حقیقی و حقوقی به ارمغان آورد. از اینرو مادامی که بازارهای مالی بیشتر در ورطه رکودی غرق شده باشند، نقدینگی در بازار سرمایه کمتر به گردش درمیآید. از طرفی دوران رکود مانند دوران کاشت کشاورزی برای یک سهامدار است که با پیدا کردن نقاط ارزندگی سهم همراه با نقاط ورود مناسب میتواند بذر خود را بکارد و منتظر فصل برداشت بنشیند. این استراتژی برای افراد صبور و با نگاه بلندمدت بسیار مناسب است؛ چراکه سبب میشود سرمایهگذاران از استرس و درگیریهای روزانه بازار سهام به دور باشند و نتایج بهتری از فراز شاخص کل در آینده کسب کنند.
در شرایطی که نرخ ارز توسط دولت کنترل میشود، حضور در بازار سرمایه باید با شرایط متفاوتتری به وقوع بپیوندد. در واقع باید اظهار کرد که کنترل نرخ ارز توسط دولتهای مختلف به یک پارادایم تبدیل شده است که به نظر میرسد تا مدت زیادی شرایط اقتصادی را با سردی کمغلظتی همراه کند. کمتر سیاست اقتصادی را میتوان نام برد که بتواند از تغییرات نرخ ارز چشمپوشی کند و با اتخاذ تصمیمات صحیح اقتصادی دست به اصلاحات بلندمدت بزند. در چنین شرایطی دو راهکار عمومی پیشروی سرمایهگذاران قرار میگیرد که بسته به ریسکپذیری افراد و میزان سرمایه آنها باید راهکارهای بهخصوصی اتخاذ شود.
سرمایهگذاران میتوانند سرمایه و نقدینگی موردنظر را در بانکها یا صندوقهای با درآمد ثابت قرار دهند و از سود ثابت سالانه کسب بازدهی کنند. این نوع سرمایهگذاری در دوران رکود برنده بازارها قلمداد میشود، اما زمانی که شوکهای ارزی و تورمی به سراغ کشور میآید، ممکن است قافله حرکت بعضی بازارها عقب بماند و سرمایه سرمایهگذاران از نظر ارزش دلاری کاهش پیدا کند.
اقدام دیگر باید تشکیل پرتفوی مناسب از سهمهای ارزنده و دلاریمحور و همچنین اختصاص درصدی از کل سرمایه به طلا و صندوقهای درآمد ثابت نسبت به جهشهای احتمالی در بازارها باشد تا سرمایهگذار خود را در برابر ناملایمات اقتصادی محافظت کرده و همزمان با درصد پایینتری از سرمایه از صندوقهای درآمد ثابت بازدهی کسب کند. شاید رصد روزانه بازار سرمایه در این استراتژی خستهکننده باشد؛ اما بررسی تاریخچه حرکات بازارهای پول و سرمایه در ایران نشان میدهد که پس از گذشت چند سال این افراد برندگان نهایی رالی افتوخیز بازارهای مالی خواهند بود. از اینرو به نظر میرسد سرمایهگذاری در بازار سرمایه در بلندمدت میتواند مناسب باشد.
انتخاب استراتژی منفعلانه در بازار سهام نکته قابلتوجهی است که باید در خرید سهام به آن توجه شود. اینکه یک سهم را هرچند با متغیرهای بنیادی مناسب خریداری و بعد آن را رها کرد و دست از رصد تغییرات متغیرهای بنیادی کشید، استراتژی کاملا اشتباهی بوده و سبب میشود عایدی نهچندان دلچسبی را از بازار سرمایه صید کنیم.
نمونه بارز این موضوع شرکت پتروشیمی زاگرس بود که سالهای متوالی بهعنوان یک شرکت مطمئن جهت سرمایهگذاری شناخته میشد؛ اما با تغییر متغیرهای بنیادی این سهم در زمستان ۱۴۰۰ با زیان عجیبی روبهرو شد. در صورتی که سرمایهگذاری بلندمدت را حضور فعال بلندمدت در بازار سرمایه معنا کرد، این امر میتواند شرایط زندگی سرمایهگذاران را دستخوش تغییر کند. اگرچه مجددا باید بیان کرد سرمایهگذاری یک حرفه تماموقت و تخصصی است و اگر افراد میخواهند در کنار سایر فعالیتهای خود در بازار سهام نیز حضور داشته باشند، روش غیرمستقیم و از طریق صندوقهای سهامی اقدام مناسب برای سرمایهگذاری است.
از نمونه سیاستگذاریها و راهبردهای سرمایهگذاران در ۲۰سال اخیر پیرامون بهبود وضعیت بازارها در شرایط مختلف اقتصادی اعم از رکود و تورم میتوان بیان کرد که در سالهای گذشته، تغییرات سیاسی و اقتصادی در حوزه بینالملل و داخلی بازارهای مالی را تحتالشعاع قرار داده است و سرمایهگذاران همواره با توجه به این تغییرات رفتارهای ضدونقیضی را از خود بروز دادهاند. راهبرد معاملهگران در ۲۰سال گذشته متفاوت بوده است و بسیاری نیز راهبرد خود را بهروز کردهاند تا بتوانند همچنان در بازار سرمایه به فعالیت بپردازند؛ به طوری که صنعتهایی که در دهه ۸۰ عملکرد درخشانی داشتند، اکنون با زیان انباشته سنگینی در حال معامله هستند و اگر حمایت دولت و سایر عوامل نبود، در شرایط کنونی این شرکتها تعطیل شده بودند.