دیوار کوتاه سهامداران خرد
همه خوب میدانیم سهامدار خردی که تمام ریزشهای بازار، هیجانات بازار و منفیها را گردنش میاندازند و آن را سهامدار خرد هیجانی هم مینامند، توان و قدرتی ندارد که حتی یکروز، فقط یکروز یکی از نمادهای بازار را صف خرید کند؛ چه برسد به اینکه بخواهد کل بازار را منفی کند و شاخص کل را به چالش بکشد. اگر میگویند سهامدار خرد هیجانی دلیل تمام مشکلات بازار است، چرا سازمان بورس بهعنوان متولی بازار از سال ۹۹ تا امروز تدبیری برای این موضوع نیندیشیده است؟ خیلیها میگویند سهامدار خرد استراتژی ندارد. مگر در بازار یکطرفهای که شیوه سرمایهگذاری در آن Buy and Hold and sell است، میشود با سرمایه خرد استراتژی ایجاد کرد؟ مگر سهامدار خرد به معاملات الگوریتمی یا اخبار و اطلاعات رانتی که نوسانهای شدید ایجاد میکند دسترسی دارد یا میداند چه میزان از گزارشهایی که در کدال منتشر میشود دست اول است؟ شفافیت رکن اول هر بازار است. زمانی که شاخص کل برای مدیران مهمتر از بازار است قطعا اتفاقی بهتر از ریزش نصیب بازار نخواهد شد.
متاسفانه چیزی که تا امروز در بازار مشاهده میشود این است که عده محدودی از سهامداران خرد که بر جنبههای تحلیلی اشراف کامل دارند توانستهاند گلیم خود را از بازار بیرون بکشند و به صورت مستقیم کسب بازدهی کنند. اگر سری به فضای مجازی بزنیم، متوجه سردرگمی سهامداران خرد در کانالها و گروههای تلگرامی و پیجهای اینستاگرامی میشویم که در جستوجوی چرایی و چیستی منفی و مثبت بودن بازار و به دنبال آموزش، آن هم آموزش بیکیفیت هستند. در فضای مجازی معرکهگیرانی وجود دارند که ضررهای هنگفتی به سهامدار خرد زدهاند و اگر سهامدار خرد بخواهد شکایت کند، باید درگیر بوروکراسی اداری شدیدی شود. اینجا بازارسرمایه ایران است و از عجایبش این است که هر اتفاقی میافتد، سهامدار خرد مقصر است.
سازمان بورس باید قوانین و شرایط را به نحوی مدیریت کند که باعث فراری دادن سرمایه از این بازار نشود؛ ولی متاسفانه سازمان همیشه در پی نوشدارو پس از مرگ سهراب بوده است. از طرفی متولی بازار خود را درگیر صندوقها کرده است. نمیگویم سرمایهگذاری غیرمستقیم بد است؛ به هیچ وجه. ولی زمانی که محل تامین مالی همین صندوقها از بازار است، چرا مدام مجوز صندوق صادر میشود؟ آیا نظارتی بر فعالیت صندوقهای قبلی وجود دارد؟ دوستان بهجای هموار کردن مسیرهای جذب سرمایه به نحوی عمل میکنند که سرمایههای موجود در این بازار هم همچنان در صندوقهای درآمد ثابت با نرخ سودهای عجیب پارک شده است. اصلا آیا بین بازار پول و بازار سرمایه هماهنگی وجود دارد؟ دقیقا مدیران بورسی برعکس بازار پول عمل میکنند (مدیران بهجای جادهسازی در حال ساخت پارکینگ سرمایه هستند).
نوسانات بازار بر اثر هر نوع خبر یا حمایتی کوتاه و محدود است که همین حمایتها مصداق بارز قیمتگذاری دستوری است. اما تنها استراتژیای که میتواند راهگشا باشد این است که هر شخصی معیار سرمایهگذاری خود در بورس را مشخص کند. در برهه فعلی برای همه شرایط سختی است؛ ازجمله برای کسانی که از سال ۹۹ و از تورم جا ماندهاند و دستشان به جایی بند نیست. به نظرم در این برهه میتوان استراتژیهایی را پیرامون موارد زیر تنظیم کرد؛ از قبیل تولید و فروش شرکتها، قیمتهای جهانی و اثرات آنها بر بازار (نه منتظر تاثیر لحظهای روی تابلوی معالات در سایت TSE باشیم). توافق یا عدمتوافق برجام و اثرات آن بر بازار، نسبتهای مالی بهویژه p/ e و p/ s پایین، یونیک بودن شرکتها و مارکتکپ پایین، ارزش جایگزینی پایین در قیاس با ظرفیت تولید و فروش شرکتها، داشتن طرح توسعهای و هزاران دلیل دیگر در روند صعودی یا نزولی یک سهم و کلیت بازار دخیل هستند.
پس صحبت در خصوص یک فاکتور بدون در نظر گرفتن دیگر فاکتورهای مهم کاملا بهدور از علم و تخصص است و قطعا هر استراتژی ضعفهایی دارد.در برهه فعلی همه نوسانگیر شدهاند و با کوچکترین نوسان منفی کل پرتفوی سهام خود را نقد میکنند که همین امر باعث تشدید شرایط منفی بازار میشود. بهطور منطقی اگر کسی از این موج نزولی خارج نشده است با توجه به جمیع جهات خروجش با ضرر کار درستی نیست. از طرف دیگر سیاستهای عمومی دولت و وعدههایی که در خصوص بورس داده شده بود همه واهی و توخالی بودند. همچنین اگر دولت با همین روند بخواهد پیش برود، حتی برخی شرکتهای سودساز در آینده زیانده خواهند شد.