بهره‏‏‌وری، فقر و صنایع مرده

با این حال فهم اینکه مداخلات دولت از چه کانالی بر شدت و ضعف بنگاه‌داری صنعتی در ایران اثر می‌‌‌گذارد و چگونه زمینه‌‌‌ساز مرگ برندهای صنعتی می‌شود، از اهمیت دوچندان برخوردار است. بنگاه در علم اقتصاد ماهیتا پدیده‌‌‌ای خرد است که باید از قاب تئوری قیمت و اقتصاد خرد مورد بررسی قرار گیرد. در اقتصاد خرد نیز رویش و ریزش بنگاه‌‌‌ها در هر صنعت پدیده‌‌‌ای طبیعی است. مرگ برندها در این قاب وضعیتی متعارف است که به دلیل اثراتی که فناوری و نوآوری بر قیمت تمام‌شده محصول و نیز بر ذائقه مشتریان می‌‌‌گذارد، رخ می‌دهد. این نگرش البته با فرض اینکه محیط اقتصاد کلان در ثبات نسبی قرار دارد و مانعی برای سرمایه‌گذاری و تحول بنگاه وجود ندارد، درست است و از قضا نباید با مشاهده آن تحلیلی منفی ارائه کرد؛ چرا که عموما بنگاه‌‌‌های دیگر با محصولات بهتر و قیمت مناسب‌‌‌تر وارد بازار شده و به نیاز مصرف‌کنندگان پاسخ داده‌‌‌اند. در ایران اما مداخلات دولتی نیز عامل کاهش بهره‌وری و مرگ بنگاه است.

دوم؛ تاریخ جهان صنعتی مملو است از بنگاه‌‌‌هایی که همچون آفتاب ظاهر شدند و همه را تحت‌تاثیر قرار دادند. شگفتی اغلب افراد از پدید آمدن برندهایی نظیر تسلا، فیس‌‌‌بوک، بی‌‌‌وای‌‌‌دی، TMSC، آرچلیک یا سامسونگ، کیفیت محصولات و نوآوری‌‌‌هایی است که ارائه می‌کنند. با این حال پشت‌پرده این کیفیت درخشان، بهره‌‌‌وری بالای بنگاه است که خودنمایی می‌کند. همه این بنگاه‌‌‌ها البته با به قتل رساندن بنگاه‌‌‌های دیگری توانستند توسعه یابند و این قاعده بازار است که بهترین‌‌‌ها و بهینه‌‌‌ترین‌‌‌ها را انتخاب می‌کند تا هم منابع به نحو احسن تخصیص داده شوند و هم مصرف‌کنندگان بالاترین رفاه را تجربه کنند. در ایران نیز این اتفاق هر روز در بازار کالاهای مصرفی در حال رخ دادن است. اینکه طی سالیان اخیر برندهای بسیاری در صنایع غذا، لوازم‌خانگی، شوینده-بهداشتی یا فرش و البسه ظهور کرده‌‌‌اند، دلیلی جز قیمت‌‌‌ بهتر، طرح جذاب‌‌‌تر، تکنولوژی بالاتر و در یک کلام بهره‌‌‌وری بیشتر این محصولات نسبت به تولیدات قدیمی ندارد. داروگر هم اگر ورشکست شده به دلیل بهره‌‌‌وری پایین است.

سوم؛ کتاب قدرت بهره‌‌‌وری (The Power of Productivity) که سال گذشته در انتشارات دانشگاه شیکاگو تجدیدچاپ شد، یکی از بهترین نمونه‌‌‌های کاوش فراز و فرود کشورها در بخش تولید صنعتی است. این کتاب که تحسین رابرت سولو و جرد دایاموند را برانگیخت، برهان‌‌‌های روشنی درباره زوال بنگاه‌‌‌ها ارائه می‌کند. کتابی که به‌وضوح از اهمیت بهره‌‌‌وری در بخش صنعت و اثر آن بر کاهش فقر صحبت کرده و راز حیات برندهای بزرگ را نه سرمایه‌گذاری بیشتر یا تحصیلات بالای نیروی کار بلکه بهره‌‌‌وری بنگاه می‌‌‌داند. این کتاب آینه تمام‌نمای این ادعاست که «بنگاه‌‌‌های صنعتی می‌‌‌میرند؛ چون بهره‌‌‌وری ندارند.» این کتاب که بحثی است مفصل در وضعیت صنعتی اقتصادهای برتر جهان، به‌خوبی اثر بهره‌‌‌وری بر ماندگاری برند را به نمایش گذاشته است.

ویلیام لوییس، پژوهشگر مشهور موسسه مکنزی و اقتصاددان عضو بانک جهانی، در این کتاب از خلال بررسی ۱۵اقتصاد در اقصی‌‌‌نقاط جهان، دلایل موفقیت و شکست صنعتگران در قرن‌های ۲۰ و ۲۱ را بررسی و مدلی برای مصونیت صنایع از مرگ معرفی می‌کند. دو برهان روشن کتاب درباره مرگ برندها به «بی‌‌‌ثباتی اقتصادی» و «بهره‌‌‌وری» برمی‌‌‌گردد. لوییس تاکید می‌کند که شرط لازم برای بقای صنایع و بنگاه‌‌‌ها این است که در شرایط باثبات به فعالیت بپردازند و شرط لازم برای بقا و توسعه این است که در کار خود بهره‌‌‌وری را فراموش نکنند. لوییس با رد برهان‌‌‌هایی در باب اثر منفی ورود بنگاه‌‌‌های خارجی رقیب به صنعت بر رفاه ملی از تجربه صنعت خودروی آمریکا در استفاده از رویکرد تولید ناب خودروسازان ژاپنی می‌‌‌گوید. نویسنده در فصلی از این کتاب که به اقتصاد ژاپن می‌‌‌پردازد، تاکید می‌کند که موهبت بزرگ ورود خودروسازان ژاپنی به بازار آمریکا مرگ برخی خودروسازان آمریکایی یا کاهش فروش جنرال‌موتورز و فورد نبود.

تویوتا، نیسان و هوندا به خودروسازان آمریکایی یاد دادند که چطور محصولات بهتری با قیمت کمتر، دوام بالاتر و طراحی زیباتر بسازند و در یک کلام راه بهره‌وری بالاتر را به تولید‌کنندگان آمریکایی آموختند. همین رویکرد جالب در کتاب لوییس است که برای سیاستگذاران ایرانی که دل‌‌‌نگران مرگ داروگر، ارج، پارس و... هستند درس‌‌‌آموز است. سیاستگذارانی که به‌جای توجه به اهمیت رقابت‌‌‌پذیری و ترغیب صنایع به افزایش بهره‌‌‌وری، مدام اندر مدام تورم ایجاد می‌کنند، قیمت‌گذاری کرده و بخشنامه صادر می‌کنند. چنین رویکردی نه‌تنها به ظهور بنگاه‌‌‌های ملی برتر منجر نخواهد شد، بلکه سرمایه‌گذاران و کارآفرینان را از تولید فراری می‌دهد.

چهارم؛ ثبات اقتصاد کلان و بهره‌‌‌وری چیزهایی هستند که در حیات صنایع ایران کمتر نشانی از آنها هست و فقدان همین عوامل نیز به استمرار تولید با فناوری نازل منجر شده که عاقبتی جز مرگ برندها را در پی نخواهد داشت. بنابراین آنچه موجب مرگ برندها در ایران شده، حاصل یک‌دوگانه شوم است. در بخش اول سیاست‌‌‌هایی که افق دید صنعتگران را از بین می‌‌‌برد و در مرحله بعد به نزول بهره‌‌‌وری و کاهش رقابت‌‌‌پذیری آنها منجر می‌شود. در پایه‌‌‌ای‌‌‌ترین مبانی متون اقتصاد خرد این نکته به‌کرات تکرار می‌شود که وقتی بنگاه نتواند به دلخواه تعیین قیمت یا سرمایه‌گذاری کند، امکان رقابت با بنگاه‌‌‌های برتر را نمی‌‌‌یابد و همین عامل موجب می‌شود خود به خود به سمت ورشکستگی حرکت کند.

درباره اهمیت قیمت و معنای آن در یک نظام اقتصادی و نسبت قیمت به رقابت‌‌‌پذیری و تاب‌‌‌آوری بنگاه‌‌‌های صنعتی در ایران کمتر بحث شده است؛ اما آنچه از جاده اقتصاد کلان به سمت سطوح خرد اقتصاد سرازیر می‌شود، اثر شدیدی دارد و مخاطرات بسیاری بر جای می‌‌‌گذارد. در واقع بی‌‌‌ثباتی کلان چنان ضربه مهلکی به بنگاه وارد می‌کند که نه‌تنها بهره‌‌‌وری و نوآوری را از تیررس بنگاه دور می‌کند، بلکه در نهایت صنعتگر را مجبور به خاتمه دادن به تولید می‌کند. راز مرگ داروگر و دیگر صنایع خفته کشور که امروز از آنها خاطره‌‌‌ای به جا مانده نیز از قضا همین است و این بازی منوط به ایران نیست.

پنجم؛ اگر اقتصاد درست کار کند، نباید غصه مرگ برندها را خورد؛ چرا که یکی میمیرد و یکی بهتر از قبلی سر برمی‌‌‌آورد. نگاهی به صنعت لوازم‌خانگی جهان نشان می‌دهد که اگرچه آیوا، توشیبا یا هیتاچی از بازارهای جهانی حذف شدند، محصولاتی بهتر از آنها به بازار آمدند. تاریخ صنعت آمریکا مملو از برندهایی است که در صنایع خودرو، کامپیوتر، لوازم خانگی یا مواد غذایی برخاستند و سپس افول کردند. پونتیاک، هادسون، ساتورن و آمریکن‌موتورز از مهم‌ترین برندهایی هستند که به دلیل فقدان بهره‌‌‌وری و ناتوانی در هدایت بنگاه به سمت غایت مطلوب، از بازار کنار رفتند؛ اما امروز تسلا، ریویان یا لوسید جای آنها را گرفته‌‌‌اند.

بازار ایران هم اگر وضعیتی اینچنینی داشته باشد، نباید از مرگ داروگر دل‌‌‌نگران شد. حیف و صد‌حیف که بازار ایران اینچنین نیست و وقتی یک‌برند می‌‌‌میرد، دولت در مقام خیرخواه همه و دانای کل به هر ضرب و زور سعی می‌کند او را به بازی بازگرداند تا ذهن عامه را از خطای اصلی که خود مرتکب شده دور کند. بی‌‌‌شک اگر دولت‌‌‌ها در ایران این میزان تورم و بی‌‌‌ثباتی تولید نمی‌‌‌کردند، نه داروگر و ارج و هپکو به این روزگار دچار می‌‌‌شدند و نه نیاز بود دولت به‌عنوان دایه مهربان‌‌‌تر از مادر در کار آنها مداخله کند.