رویکرد «نه جنگ، نه صلح» با دهلی
ازآنجا که انتخابات باید در سال ۲۰۲۳ برگزار شود و محبوبیت «خان» و حزبش دوباره در حال افزایش است، دولت شهباز شریف در تلاش است تا از ورود «خان» به نبرد انتخاباتی جلوگیری کند. دولت ائتلافی «جنبش دموکراتیک پاکستان» (PDM) و ارتشی که از آن حمایت میکنند، به نظر میرسد در تلاشهای خود برای رد صلاحیت «خان» برای شرکت در انتخابات آینده آن هم با محکوم کردن وی، حداقل در برخی از پروندههای دادگاه فعلی، سرسخت هستند و سخت دستبهکار شدهاند. اگر اعتراضات حامیان او ادامه یابد، دولت حتی ممکن است حزب او، یعنی «تحریک انصاف پاکستان» (PTI) را یک نهاد تروریستی معرفی کند و در نتیجه او را از شرکت در انتخابات بازدارد.
بههرحال، این امر پیروزی احزاب ائتلاف حاکم را تضمین میکند، در حالی که رد صلاحیت «خان» نمیتواند چنین رویکردی را تضمین کند؛ حزب او حتی «درصورتیکه» و «اگر» ۱) عمران خان محکوم و رد صلاحیت شود؛ ۲) حزب «تحریک انصاف» از انتخابات منع شود یا ۳) دولت ائتلافی کنونی در انتخابات پیروز شود، با استفاده از تمام وسایل لازم برای انجام این کار، میتوان انتظار اعتراضات بیشتر را داشت. چنین اعتراضاتی ممکن است سبب درگیری نهتنها با پلیس یا نیروهای شبهنظامی، بلکه حتی با ارتش شود. این ژنرالهای پاکستانی هستند که خلع ید یار سابق خود، عمران خان را سازماندهی کردهاند. این شرایط به این معنی است که در طول سال ۲۰۲۳، نهتنها نظام سیاسی و اقتصاد پاکستان، بلکه حتی بخشی از نیروهای مسلح ممکن است بر اثر این بحرانهای مکرر و متقاطع ضعیف باقی بمانند. این مساله ممکن است چنین پرسشی را پیش آورد: آیا این وضعیت برای هند خوب است؟
نقطهضعف دشمن، نقطه قوت ماست
عقل سلیم میگوید که بحران در پاکستان خبر خوبی برای هند است. بههرحال، ارتش پاکستان اکنون ممکن است مشغول سرکوب اعتراضات باشد یا دستکم نظارهگر حرکت آنها با نگرانی باشد. سپس بهطور مختصر به «تامین امنیت» انتخابات (یعنی اطمینان از برنده شدن طرف خودشان) مشغول خواهد شد. هرچه «خان» و حامیانش کار را برای ژنرالها دشوارتر کنند و این وضعیت طولانیتر شود، ارتش پاکستان تمرکز کمتری بر جبهه هند خواهد داشت. پروفسور «راجش راجاگوپالان» استدلال میکند که «بحرانهای کنونی پاکستان از چند جهت کوتاهمدت به نفع هند است. بهعنوانمثال، این امر بهطور بالقوه به هند حداقل در آینده نزدیک از تهدید تروریستی و جنگ متعارف مجالی برای تنفس میدهد. […] خوشبختانه چالشهای سیاسی و اقتصادی داخلی پاکستان رهبران نظامی یا سیاسی این کشور را از درگیر شدن در ماجراجویی خارجی خطرناک بازمیدارد.»
وقتی صحبت از تهدید هستهای به میان میآید، راجاگوپالان همچنین میافزاید که «نگرانی از اینکه بازیگران سرکش و چموش ممکن است کنترل تسلیحات هستهای را به دست آورند، برای دههها مسالهای مهم بوده است» و «بدیهی است که از سلاحهای هستهای نمیتوان برای حلوفصل مناقشات سیاسی داخلی استفاده کرد. همچنین نمیتوان هند را برای حلوفصل بحران داخلی در پاکستان هدف قرار داد.» بااینحال، او تاکید میکند که اینها مزیتهای کوتاهمدت هستند. راجاگوپالان ادامه میدهد: «هند میتواند امیدوار باشد که بحرانهای مختلف کنونی پاکستان را به سمت انتخابهای بهتر سوق دهد؛ زیرا تلاش برای همگام شدن (چه رسد به رسیدن بهپای هند) با هندِ بسیار بزرگتر، گزینه مناسبی برای پاکستان نیست. […] اما مشکل هند این است که برای تغییر محاسبات پاکستان کاری جز امید داشتن به حس خوب در آنسوی مرزها نمیتواند انجام دهد.» بااینحال، تنها تردیدی که در مورد تمام نکات بالا دارم، تهدید خرابکاری است. استفاده از سازمانهای رادیکال پنهان برای حمله به خاک هند احتمالا شامل بسیاری از پرسنل نیروهای پاکستانی نمیشود. بیتردید این کار به منابع نیاز دارد: کسی باید خرابکاران را آموزش دهد، تجهیز و بودجه آنها را تامین کند، آنها را برای حملات آماده و به آنها کمک کند تا از مرز نفوذپذیر و مورد مناقشه عبور کنند.
اما تصور این مساله کاملا منطقی به نظر میرسد که در حالی که برخی از سربازان و افسران اطلاعاتی-نظامی مشغول تدارک چنین عملیاتی هستند، بسیاری از واحدهای دیگر برای سرکوب اعتراضات در داخل کشور آزادند. حتی مهمتر از آن، چنین تحریکات خرابکارانه ای ممکن است دقیقا برای منحرف کردن توجه عمومی از بحران داخلی انجام شود. این چیزی است که مرا به سمت دیگر تصویر میکشاند. «آویناش پالیوال»، استاد متخصص در سیاست خارجی هند، استدلال میکند که «آنچه در پاکستان در حال وقوع است، نهتنها برای پاکستان، بلکه برای همسایگان، بهویژه هند، وضعیت خطرناکی است. ممکن است پاکستان سوختی برای به حرکت درآوردن تانکهای خود نداشته باشد؛ اما آشوب مداوم میتواند باقیماندههای عقلانیت را که آتشبس بهشدت موردنیاز را در خط کنترل برقرار میکند، تضعیف کند.» «سوشانت سرین»، کارشناس بنیاد تحقیقاتی آبزرور (ORF) در تفسیر اخیر خود وضعیت را به دو صورت میبیند.
سرین با اشاره به اینکه این مساله خیلی به سیاست «عاصم منیر»، رئیس جدید ستاد ارتش پاکستان، در قبال هند بستگی دارد، مینویسد: «برای آیندهای قابل پیشبینی، با توجه به عدماطمینان سیاسی در داخل پاکستان، چشمانداز هرگونه حرکت روبهجلو برای عادیسازی اوضاع بین دو دشمن نسبتا مبهم به نظر میرسد. چنین به نظر میرسد که ژنرال عاصم منیر در تلاش است تا در مورد ارتش تقسیمشده پاکستان نقش خود را تثبیت کند. این نگرانی وجود دارد که منیر برای متحد کردن کشور و ارتش […] ممکن است سعی کند برخی ماجراجوییها را علیه هند انجام دهد. اما با توجه به خطرات موجود، این بهراحتی میتواند برای او و کشورش نتیجه معکوس داشته باشد.» سرین همچنین میافزاید: «از طرف دیگر، او میتواند به الگوی [سلف خود] باجوا پایبند باشد و صلح را با هند حفظ کند. دومی کاری عقلانی خواهد بود. در زمان باجوا، ارتش پاکستان ثابت کرد که میتواند در چارچوبی منطقی فکر کند.
اما تاریخ گذشته همچنین نشان میدهد که ارتش پاکستان میتواند دست به اقدامات غیرمنطقی نیز بزند که از منظر این کشور، کاملا منطقی است.» آن «ماجراجویی» که هر سه نویسنده ذکرشده در بالا به آن اشاره میکنند، قطعا اشارهای به موارد تاریخی دارد مانند «جنگ کارگیل» در سال ۱۹۹۹. شکست پاکستان در آن درگیری باعث شد ژنرال پرویز مشرف، نخستوزیر نواز شریف را برکنار کند و قدرت را در دست بگیرد. شریف مدعی شد که در وهله اول این مشرف بود که درگیری را آغاز کرد و بنابراین کل جنگ را میتوان ابزاری در سیاست داخلی دید. مشرف میتوانست با هند خصومتهایی را برانگیزد، نخستوزیر خودش را مقصر بداند و سپس از این بهعنوان توجیهی برای برکناری او استفاده کند. بنابراین، در سال ۱۹۹۹، کشمکشهای داخلی پاکستان به چالشی بزرگ برای هند -و نه لحظه آرامش- تبدیل شد.
ترس از تحریک
لازم به ذکر است که نیروهای مسلح پاکستان تاثیر مهمی بر سیاست داخلی این کشور دارند و مدام ادعا میکنند تنها نیرویی هستند که پاکستان را از تهدید هند دور نگه میدارند. بنابراین، در حالی که ژنرالها، البته، آشکارا نمیگویند که آزادند در دموکراسی ضعیف پاکستان دخالت کنند، زیرا آنها تنها مدافعان کشور هستند، این را عذرخواهان آنها بهطور ضمنی بیان میکنند. «باز»های طرفدار ارتش در اسلامآباد و راولپندی میگویند که مخالفت «خان» و حامیانش با ارتش، کشور را تضعیف میکند و آن را در معرض خطر هند قرار میدهد. این، البته، روایتی نادرست است؛ بیتردید وظیفه اصلی نیروهای مسلح هر کشور این است که از خاک خود دفاع کند و این هرگز رژیم نظامی را توجیه نمیکند (و حکومتنظامی بههرحال هرگز برای کشوری خوب نیست). اگر ارتش پاکستان در وهله اول از سیاست دوری میکرد، اکنون با نگرانیهای سیاسی داخلی مانند حمایت از ائتلاف حاکم یا مقاومت در برابر مخالفان گره نمیخورد. اما کنارهگیری از سیاست به معنای از دست دادن بسیاری از قدرت و امتیازاتی است که افسران ارتش پاکستان به آن عادت کردهاند.
در گذشته، تلاش دولتهای هند و پاکستان برای دستیابی به صلح یا حداقل کاهش تنشها، توسط سازمانهای مخالف پاکستان مصادره شده است. بهاحتمالزیاد، اینها به دستور گردانندگان خود از استخبارات نظامی پاکستان عمل میکردند. جنگ تمامعیار با هند بهیقین آن چیزی نیست که ژنرالهای پاکستانی میخواهند، اما صلح پایدار با دهلینو نیز به نفع آنها نیست. سرانجام، اگر مرز آرام است، چرا دولت باید اینهمه بودجه و امتیاز به نیروهای مسلح بدهد؟ بنابراین ارتش پاکستان میتواند از این ارتباط بین «رویارویی با هند» و «سیاستهای داخلی» برای مقابله با مشکل فعلی «خان» استفاده کند.
چنین وضعیت اضطراری به ژنرالها این امکان را میدهد که برای مثال، «خان» و رهبران حزبش را زندانی کنند، حداقل بهطور موقت حزب «خان» را ممنوع کنند و (احتمالا) انتخابات را تا پایان سال آینده و زمانی مناسبتر به تعویق بیندازند. آنچه به همان اندازه مهم است، این است که ایجاد چنین درگیریای با هند میتواند بهطور بالقوه به نیروهای مسلح پاکستان کمک کند تا وجهه داخلی خود را که اکنون به دلیل درگیری بین ژنرالها و «خان» در حال شکست است، ترمیم کنند. اما چنین امر تحریکآمیزی بیتردید باعث تنش با هند میشود که پیشبینی نتیجه آن برای هر دو طرف دشوار است.