پرسش امروز
زاویه کور تورم ساختاری در ایران
بهعبارت دیگر، دولت بهعنوان نماینده اقتصادی جامعه دارای رفتار عقلایی و درصدد آن است تا سطح مطلوبیت جامعه را به حداکثر برساند؛ لکن، تجربه تاریخی تمام نظامهای اقتصادی نشان میدهد که رفتار دولتها لزوما اینگونه نیست.دولتها گاه تصمیماتی گرفتهاند که نهتنها باعث حداکثرسازی سطح مطلوبیت جوامع خویش نشدهاند؛ بلکه موجب شدهاند آن جوامع با اقتصاد پرمشکلتری روبهرو شوند. با توجه به مشاهده مکرر این تجربه تاریخی این پرسش به میان میآید که این مشاهده عینی که در تضاد با اصول موضوعه مطرحشده است، نشانگر چیست؟ یک پاسخ ساده به این پرسش این است که شاید دولتها دچار ناآگاهی هستند. همان «نظریه غفلت» اقتصاد نئوکلاسیک که خطای دولتها را به پای جهل آنها میگذارد و گمان میکند با آگاهیبخشی مشکل را حل خواهد کرد. لکن، موارد متعددی از رفتار اشتباه دولتها دیده میشود؛ آن هم درست در زمانی که بهنظر میرسد، دولتها آگاهی لازم را دارند، اما باز مرتکب خطا میشوند.
در چنین شرایطی است که اقتصاد سیاسی وارد میدان میشود. در نگاه اقتصاد سیاسی، دولت نهادی است که تحت تسلط یک یا چند جریان سیاسی سازمانیافته قرار گرفته است و آنها در مقام دولت به دنبال حداکثرسازی منافع سازمان سیاسی خویش هستند. بهعبارت دیگر، دولت نه نماینده اقتصادی کل جامعه بلکه نماینده استقرار سیاسی در آن جامعه است. در نتیجه، سیاست اقتصادی که دولت اتخاذ کرده و به زعم ما به زیان جامعه است؛ در واقع، به زیان بخشی از جامعه و همزمان به نفع بخش دیگری از جامعه است. بهعبارت دقیقتر، اقتصاد سیاسی به دنبال آن است که بگوید هر سیاستی که دولت اتخاذ میکند، چه برندگان و چه بازندگی دارد تا از این طریق به تبیین و پیشبینی رفتار دولتها بپردازد.
با توجه به این مقدمه و علم به اینکه بیش از پنجدهه است کشور با معضل تورم مزمن روبهروست و در چند سال اخیر نیز وضعیت این شاخص حیاتی به شرایط نگرانکنندهای رسیده است، این پرسش مطرح میشود که با وجود پیشرفت علم اقتصاد و دستیافتن به ابزارهای مختلف برای مهار تورم در هر نظام اقتصادی و همچنین، با وجود بیان مکرر این ابزارها توسط اقتصاددانان به دولتها، چرا همچنان معضل تورم در کشور ما حل نشده و دست بر قضا بدتر نیز شده است؟ آیا این مساله به «غفلت» دولتها بازمیگردد یا دارای برندگانی است که منافع آنها را تامین میسازد؟