انقلابهای اقتصادی و دگرگونیهای سیاسی
از یک منظر، دگرگونیهای بزرگ در سیاست، حاصل دگرگونیهای بزرگ در اقتصاد هستند. وقتی دوره اقتصاد قدیمی به پایان برسد، دوره اقتصاد جدیدی آغاز میشود و نیروهای جدیدی پا به صحنه میگذارند و همین امر، نظم سیاسی را به تلاطم میاندازد. به تاریخ که نگاه کنید، نظامهای سیاسی بسیاری را میبینید که چون ظرفیت تغییر و تطبیق نداشتند، در گذارهای کلان اقتصادی سقوط کردند و همه آنهایی که ظرفیت نهادی برای تغییر داشتند و تن به تغییر دادند، ماندگار شدند. در این یادداشت، پس از مرور سهموج قبلی انقلاب صنعتی و پیامدهای سیاسی آن، به عصر کنونی و پیامدهای سیاسی احتمالی انقلاب صنعتی چهارم نگاهی خواهیم انداخت. شاید بتوان، خط این استدلال را به قبل از انقلاب صنعتی نیز کشید و به پایههای اقتصادی فروپاشیهای سیاسی دوران ماقبل مدرن اشاره کرد؛ اما تمرکز این نوشتار بر گذشته نزدیک است. گذشته نزدیک میگوید، در ادامه انقلاب صنعتی سوم و با ورود به انقلاب صنعتی چهارم، سقوطهای سیاسی زیادی در پیش است.
دو موج انقلاب صنعتی و دهها دگرگونی سیاسی
قرن ۱۸، قرنی بود که جهان امروز ما را ساخت و بریتانیا، زادگاه آن تحولات بود. از همان ابتدای قرن ۱۸، آبراهام داربی (سال ۱۷۱۰) روش جدیدی برای کورههای بلند اختراع کرد و با این کار، شیوه استخراج آهن را متحول ساخت. دوسال بعد، توماس نیوکامن، موتور اتمسفری را اختراع کرد و عصر موتورهای احتراقی آغاز شد. زمان زیادی نگذشت که جان کِی، ماشین بافندگی را ساخت و صنایع نساجی را برای همیشه متحول کرد. جیمز هارگریوز با ماشین ریسندگی جدیدش، موج بعدی تحولات صنعتی را رقم زد. سالها بعد (سال ۱۷۸۱)، جیمز وات ماشینهای بخار موجود را بهبود بخشید و یکی از پایههای مهم انقلاب صنعتی را بنا کرد. یکدهه بعد، مارکیز دو جفروی ماشین بخار را به درون قایقها برد و انقلابی آرام در حملونقل دریایی ایجاد کرد.
یکدهه بعد، ریچارد ترویتیک لکوموتیو بخار را اختراع کرد و انقلاب حملونقل را روی زمین گسترش داد و از آن پس، آدمها، ایدهها و کالاهایشان بهسرعت به حرکت درآمدند. اینها بخشی از اختراعاتی بودند که ابتدا در انگلستان و سپس در بسیاری از نقاط دیگر، جهان ما را وارد عصر ماشین کردند. با انقلاب صنعتی، طبقه متوسط نیرو گرفت و فربه شد، احزاب جدید متولد شدند، اتحادیههای کارگری تشکیل شدند و نیروهای جدید را سازماندهی کردند. مشخصات آن دوران از تاریخ بشر، اختراعات مشهوری بود که دست به دست هم داده و زندگی بسیاری از انسانها را تغییر دادند. انقلاب صنعتی، سبک زندگی مردم را تغییر داد و در آنها، علایق جدیدی ایجاد کرد. مردم یعنی انسانهای معمولی، نیروی انقلاب صنعتی بودند که برای اولینبار به صورت گسترده پا به صحنه تاریخ گذاشتند.»
وقتی دامنه دگرگونیهای اقتصادی به تحولات اجتماعی رسید، بهسرعت علایق عمومی مردم را تغییر داد و فشار زیادی به عرصه سیاسی وارد کرد. پیام، روشن بود: اگر با شرایط جدید و نیازهایش تطبیق پیدا نکنید، سقوط میکنید. امروزه وقتی به آن دوران نگاه میکنیم، روند خطی به سمت نظامهای سیاسی بازتر را میبینیم. با این حال، تاریخ آشفتهتر از آن است که در مسیری مستقیم به جلو برود. جوامع، گاهی چند قدم به جلو میرفتند و گاهی چند قدم به عقب بازمیگشتند. با این حال، برآیند حرکت در تعداد قابلتوجهی از جوامع، رو به جلو به سمت گشودگی و مشارکت بیشتر مردم بود. در نیمه دوم قرن ۱۸، طبقات جدید انگلستان (عمدتا متوسط و کارگر) که از منافع انقلاب صنعتی منتفع شده بودند، به صحنه سیاسی وارد شدند.
بعدتر دستهای از بازندگان انقلاب صنعتی (مانند بافندگان سنتی که جنبش لودیتها را به راه انداختند) هم فشارهایی برای بازگشت به دوران گذشته وارد کردند؛ اما نیروهای سیاسی تازهنفس بودند که اعتراضات سیاسی را شکل دادند و باعث شدند نظام سیاسی، بازتر و مشروطهتر از قبل شود و مدافع انقلاب صنعتی باقی بماند. هنوز تب و تاب سیاسی در انگلستان فروکش نکرده بود که در آن سوی اقیانوس اطلس، مردم آمریکا، بزرگترین مستعمره انگلستان، انقلابی را تدارک دیدند. چند سال بعد، فرانسه، همسایه انگلستان، صحنه ورود نیروهای آزادیخواهی شد که نظام مطلقه را واژگون و جمهور مردمان آزاد را بنا کردند. موج انقلاب فرانسه، بیشترین تاثیر را بر کشورهایی گذاشت که پیش از آن، راه را برای ورود موج انقلاب صنعتی باز کرده بودند؛ یعنی از پروس تا ایتالیا.
از اواخر نیمه اول سده نوزدهم تا جنگجهانی اول، دوره انقلاب صنعتی دوم بود. انقلاب صنعتی دوم باعث تجهیز کارخانهها به برق، تولید انبوه و پیشرفتهتر شدن خطوط تولید، توسعه خطآهن، تولید آهن و فولاد در مقیاس انبوه، کاربرد گسترده ماشینآلات در تولید کارخانهای، همگانیشدن استفاده از نیروی بخار و ظهور شکلهای اولیه اما بیسابقهای از ارتباطات از راه دور مثل تلگراف شد. موج دوم، به لغو بردهداری در جهان منجر شد و لایه بزرگتری از نیروهای جامعه را آزاد کرد؛ بهخصوص کارگران که پس از انقلاب صنعتی دوم، به طلاییترین دوره تاریخی سیاسیشان وارد شدند.
کارگر، مظلوم و مقدس شده بود، آرمانش آرمان اصیل تلقی میشد و همه خطاب به او فریاد میزدند: «کارگران جهان، متحد شوید.» جنبش از پی جنبش و انقلاب از پی انقلاب اتفاق میافتاد و نیروهای برآمده از انقلاب صنعتی اول و دوم، از امکانهای انقلابهای اقتصادی برای انقلابهای سیاسی استفاده کردند. این موج حتی به سرزمینهای عقبافتادهای مانند ایران هم رسید. در سپیدهدم مشروطیت، علاوه بر فرنگرفتههای وطنی، کارگرانی (از چاپخانههای جدید تا کارگاههای سنتی) پیدا شدند که به دنبال خودآگاهی در مورد وضعیت اقتصادیشان، خودآگاهی سیاسی پیدا کردند. موج انقلاب صنعتی دوم به جوامع پیشاصنعتی رسیده و آنها را نیز به تب و تاب انداخته بود.
تا اوایل قرن بیستم، دو موج انقلاب صنعتی زمینه بروز موج دگرگونیهای سیاسی را ایجاد کرد و از سوئیس تا کشورهای زیرسلطه بریتانیا در ماورای بحار، از آمریکا تا شرق و غرب آسیا، همگی دستخوش دگرگونی سیاسی شدند. با اینکه نمیتوان بهطور دقیق گفت با رسیدن انقلاب صنعتی به سرزمینهای متعدد، چه تعداد از کشورها به دامن بیثباتی افتادند؛ اما از لابهلای کتب تاریخ جهان میشود فهمید که حداقل ۳۳کشور با دگرگونی سیاسی مواجه شدند. برخی از این نظامهای سیاسی توانستند خود را با تحولات جدید همراه کنند و در نتیجه، دست به کار ایجاد تغییر در درون شدند (مانند استرالیا، سوئد، سوئیس و آمریکا) و برخی دیگر، ناتوان از تطبیق، سقوط کردند (مانند اسپانیا از ۱۸۶۸ به بعد و شیلی از ۱۸۹۱ به بعد).
این ۳۳کشور، شامل کشورهایی نمیشوند که با ورود میوههای انقلاب صنعتی اول (سینما، مطبوعات و کتب چاپی، تلگراف و...)، به دالان دگرگونی سیاسی وارد شدند. با انقلاب صنعتی دوم، مردم بیشتری فهمیدند که مردم هستند. انقلاب مشروطه را انقلاب تلگراف مینامند که به آدمهای پراکنده در سرزمینی بزرگ فهماند که یک ملت همپیوند با خواستهای سیاسی مشترک است. ایران دوران مشروطیت، نمونهای از میان بسیار نمونههاست. با لحاظ این کشورها، جوامعی که در موج تغییرات سیاسی انقلاب صنعتی افتادند، بیش از ۳۳کشور میشود.
انقلاب صنعتی سوم و ظهور تودههای متوقع
سهقرن پیش، سرعت تحولات آنقدر کُند بود که میشد دوانقلاب صنعتی اول و دوم و پیامدهایش را در یکستون ردیف کرد. اما هرچه جلوتر آمدیم، هم عمق تحولات و دامنه تاثیرگذاری آنها بیشتر شد و هم سرعت تحولات زیاد شد و همهچیز روی دور تند حرکت کرد. دلیل این سرعت هم چیزی نیست جز اینکه انقلاب صنعتی سوم یعنی انقلاب الکترونیک، انقلابی در همین سرعت است. اگر انقلاب صنعتی دوم با ظهور لکوموتیو بخار، تلگراف و... زمان و مکان را به هم نزدیک کرده بود، انقلاب سوم با کمک کامپیوتر و ماهواره و سپس اینترنت، همه را در همهجا و همه زمانها به هم وصل کرد. پیوند موفق فناوری اطلاعات و تکنیکهای پیشرفته تولید که انقلاب صنعتی سوم را ایجاد کرده بودند، الگوی روابط و ارتباطات جامعه را نیز تغییر دادند.
همانطور که در مورد جمعیت جهان خواهیم گفت، از این دوره به بعد، زندگی مردم جهان با چنان سرعتی رو به بهبود گذاشت که بشر در هیچ دورهای از تاریخ چند دههزار سالهاش تجربه نکرده بود. با این موج انقلاب، صدها میلیون نفر از افرادی که دههها (و در مورد اجدادشان، قرنها) در دورافتادهترین نقاط جهان و حاشیههای جوامع خودشان زندگی میکردند، هم رشد کردند و هم به ابزار «ابراز وجود» مجهز شدند.
انقلاب صنعتی سوم، نوعی انقلاب در ابراز وجود است. همه میتوانند حرف بزنند و صدایشان را به گوش افراد ناشناس بسیاری برسانند. افراد زیادی برای اولینبار در تاریخ کشورشان، فرصت پیدا کردند که اطلاعات تولید کنند، بازخوردها را بگیرند و کسبوکارهایی راه بیندازند که میتواند به نیازهای افراد زیادی در دوردستها پاسخ دهد. در زمانی کوتاه، افرادی به این تبحر دست یافتند که اطلاعات را جمعآوری و پردازش کنند و با این مزیت، مزایای اقتصادی زیادی کسب کنند. تمرینهای ابراز وجود اقتصادی، بهسرعت به ابراز وجود سیاسی منجر شد. از قدیم اینطور بود که کسی که میتوانست کالایش را به دیگری برساند، میتوانست پیامش را هم به او منتقل کند. انقلاب صنعتی سوم، انقلابی برای رساندن پیام در پهنه جهانی بود.
در نگاه کلان، موج سوم انقلاب صنعتی فرصتی بود برای آدمهای سرزمینهایی که بهره چندانی از دو موج اول انقلاب صنعتی نبرده بودند. در مدت کوتاهی، این فکر به ذهن ملتهای بیشتری خطور کرد که «ما میتوانیم»؛ اما فکر «ما میتوانیم» به سنگ واقعیت یعنی ظرفیت پایین نهادهای سیاسی برخورد کرد. مردمی که فکر میکردند، رفاه و آسایش پیشروی آنهاست، متوجه شدند تیرهروزتر از آن هستند که سری توی سرها دربیاورند. آنها تیرهروز نبودند؛ اگر به گذشته خودشان نگاه میکردند. پندار تیرهروز بودن، محصول مقایسه وضعیت خودشان با وضعیت دیگران در سایر مناطق و کشورها بود. اگر پدران آنها وضعیت خود را با پدرانشان مقایسه میکردند، نسل جدید خود را با همسالانش در دوردستها مقایسه میکند. نتیجه چیست؟ نارضایتی و سپس، اعتراض.
انقلاب صنعتی، ناخرسندی سیاسی زیادی ایجاد کرده، به این دلیل ساده که تکنولوژیهایش، زندگی آدمها را بهبود بخشیده؛ اما همزمان به آنها فرصت داده است تا خود را با دیگران مقایسه کنند. آگاهی، میوهای است که نارضایتی میآفریند. انقلاب صنعتی سوم به «انقلاب انتظارات» منجر شده است؛ انتظاراتی که با واقعیت زندگی و ظرفیتهای بسیاری از جوامع همسنگ نیست. با ابزارهای انقلاب صنعتی سوم، مردم بیشتری همدیگر را پیدا کردند و متوجه شدند که درد من، فقط درد من نیست. با این انقلاب اقتصادی، به سادهترین شیوهای که بشر تاکنون تجربه کرده، فرد ناراضی به جمع ناراضیها میپیوندد. نتیجه این معادله روشن است: انقلاب انتظارات دیر یا زود به انفجارهای سیاسی میرسد؛ همانطور که در بسیاری از جوامع چنین شد و مردم، دولتهایی را که نمیتوانستند به انتظاراتشان پاسخ دهند به زیر کشیدند.
در اینجا هم نمیتوان گفت دقیقا چند کشور که درون موج انقلاب صنعتی سوم افتاده بودند، بیثباتی سیاسی را تجربه کردند. بهجز برخی جوامع آفریقای زیرصحرا (یعنی عقبماندهترین منطقه جهان)، کم و بیش همه کشورهای جهان تحت تاثیر انقلاب صنعتی سوم قرار گرفتهاند. به همین دلیل انقلاب سوم، جهانیترین انقلاب اقتصادی در طول تاریخ بوده است. کمینه کشورهایی که بیثبات شدهاند، ۱۱۳کشوری بودند که در موجهای سوم و چهارم دموکراسی قرار گرفتند. تعداد قابلتوجهی از این کشورها که ظرفیت نهادی بیشتری داشتند، تغییرات را در درون نظام سیاسی جذب کردند و به مدار بالاتری از گشودگی و پذیرش خواستهها رفتند. با اینکه تعدادی از آنها، پس از مدتی گرفتار موج برگشت شدند؛ اما نظامهای سیاسی بعدی آنها (انواع جدید اقتدارگرایی) هم گرفتار بیثباتی زیادی بودند و هستند. با تاثیرات برگشتناپذیر انقلاب ارتباطات، دسته بزرگی از مردم این جوامع «از جا دررفتهاند» و هرچقدر کشوری بیشتر زیر تاثیر انقلاب صنعتی سوم قرار گرفته، پرتبوتابتر شده است.
انقلاب صنعتی چهارم و تداوم انقلابهای سیاسی
جهان ما اکنون در فاصله میان انقلاب صنعتی سوم و چهارم است. اگر این روایت را بپذیریم که انقلاب صنعتی چهارم، شکل پیشرفتهتر انقلاب صنعتی سوم است، اکنون در اوج انقلاب صنعتی سوم و مراحل اولیه انقلاب صنعتی چهارم هستیم. چیزهایی که انقلاب الکترونیک را ایجاد کردند، تکامل پیدا کرده و موج چهارم انقلاب صنعتی را به راه انداختهاند. اینترنتاشیا، دادههای بزرگ، هوش مصنوعی، تکنولوژی روباتیک و سنسور و پدیدههای نوظهوری همچون بلاکچین، مهمترین ویژگیهای آخرین انقلاب صنعتی هستند. در روزگار کنونی، نرخ پیشرفت تکنولوژی، با سرعت سرسامآوری بیشتر شده و دوردستترین آدمها در حاشیهایترین بخشهای جامعه را نیز به درون خود کشیده است.
موجهای قبلی صنعتیشدن، متکی به ارتباط آدمها و ایدهها بودند. همانطور که بدون تسهیل در مسیرهای تجاری، نوآوریهای تمدنهای دیگر به غرب نمیرسید، بدون گسترش مکانهای عمومی مثل کافهها نیز احتمالا دوره روشنگری شکل نمیگرفت. تکنولوژیهای موج سوم و سپس موج چهارم انقلاب صنعتی، همهچیز را به هم وصل میکنند (حتی انسانها را به اشیا) و با این کار، مرکزهای سابقا مهم (از دولتها تا مراجع اجتماعی و شرکتهای بزرگ)، بهمرور اعتبار مرکز بودنشان را از دست میدهند و جا را برای ورود آدمهای معمولی باز میکنند. به همین دلیل، مرکززدایی یکی از مهمترین پیامدهای انقلاب صنعتی اخیر است. مثلا بلاکچین، تکنولوژی نوآورانه انقلاب صنعتی چهارم، چیزی نیست جز غیرمتمرکزشدن اموری که پیش از این توسط دولتها و شرکتها هدایت میشدند (مثل ارز، کالا و...). ساتوشی ناکاموتو (خالق فرضی بیتکوین) جایی گفته بود: در دنیای جدید، همه مراکزی که در سایه تمرکز آرامش داشتند، به آشوب میافتند.
در آغاز انقلاب صنعتی، جمعیت جهان کمتر از یکمیلیارد نفر بود. دوقرن بعد تا پایان انقلاب صنعتی دوم، جمعیت جهان به حدود ۲میلیارد نفر رسید. در طول حدود یکقرن اخیر که جهان وارد دوران انقلاب صنعتی سوم و اکنون چهارم شده، ۶میلیارد نفر دیگر به جمعیت جهان اضافه شده است. این تحول کمّی، با تحول کیفی درآمیخته است؛ چرا که هم جمعیت کشورها چندبرابر شده (مثلا جمعیت ایران از ۱۱میلیون نفر در سال ۱۳۰۰ به ۸۴ میلیون نفر در سال ۱۴۰۰ رسیده) و هم آدمهای مناطق دورافتاده یا حاشیهای جامعه، با ورود به جریان تبادل اطلاعات، با ارسال روزانه ۲۳میلیارد پیام در شبکههای اجتماعی، از وضعیت خود، آگاه شدهاند و از آن مهمتر اینکه فهمیدهاند تنها نیستند. خروج از تنهایی بیش از آنکه پدیدهای اجتماعی باشد، نوعی واقعه سیاسی است. همچنین، انقلاب صنعتی چهارم بهطور فزایندهای به شهروندان امکان میدهد تا از فناوری برای جستوجوی خودمختاری بیشتر استفاده کنند. خودمختاریهای جدید، انتظاری به انتظارهای پیشین اضافه میکنند و همین باعث میشود تا جوامع زیادی، بهخصوص آنهایی که همچنان متکی به نظم متمرکز هستند، در گرداب انقلاب انتظارات باقی بمانند.
بهخصوص در جوامع کمتر توسعهیافته، آدمهای زیادی هستند که جهان را در شیشه شبکههای اجتماعی میبینند و وضعیت خودشان را با دیگران در آن سوی آبها مقایسه میکنند؛ بیآنکه به یاد بیاورند تا چند دهه قبل، در چه بیغولهای زندگی میکردند. از انقلاب صنعتی سوم به بعد، آدمها تا حدی به وضعیت جهان آگاه شدهاند و بیتوجه به وضعیت گذشتهشان، مدام مقایسه میکنند؛ دیگرانی را میبینند که کسی شدهاند، دستهای از دیگر جوامع را میبینند که رشد کردهاند و میپرسند: چرا من نه؟ فرصتهای انقلابهای صنعتی سوم و چهارم، به «منهای جدید» امکان داده است که با اتکای کمتر به مراجع اقتدار قدیمی (از والدین تا دولتها)، زندگی کنند و هویت خودشان را بسازند. منها ابراز وجود میکنند و ما میشوند و این ما برای تحقق خواستههایش، دست به کنش سیاسی میزند و نظم سیاسی، اگر مجهز به نهادهای پرظرفیت نباشد، آشوبناک میشود.
در طول تاریخ، نظم سیاسی به ستون اطاعت مردم تکیه داده بود. در همه موجهای انقلاب صنعتی، بهخصوص دو موج اخیر، بسیاری از آدمها به این درک رسیدهاند که نه رعیت یک ارباب، بلکه انسانی صاحب حق هستند و در نتیجه، از وضعیت اطاعت خارج شدهاند. شیوههای متنوع کسبوکار اقتصادی هم به آنها کمک کرده است تا اطاعتکردن را امری طبیعی ندانند. در دوردستترین جوامعی که تکنولوژیهای ارتباطی انقلاب صنعتی سوم، همه زندگیشان را تغییر داده و آرامآرام در شرف استفاده از میوههای تازه انقلاب صنعتی چهارم هستند، میتوان دید که افراد به مرزهای شهروندی نزدیک و به انسانهای حقجو تبدیل میشوند. سویه دیگری هم وجود دارد که بر اساس آن، برخی دولتها از تکنولوژیهای موج چهارم صنعتیشدن و بهخصوص هوش مصنوعی استفاده میکنند تا بهتر بتوانند آدمها را نظارت و سپس کنترل کنند. ظهور دیکتاتوری دیجیتال، سناریوی پیشرو برای همه جوامع است؛ اما احتمالا خطر اصلی و جدی برای کشورهایی است که پیش از ورود به انقلاب صنعتی سوم و اکنون چهارم، جوامع ضعیف و ناتوانی و دولتهایی توانمند داشتند. جامعه ناتوان دیروز که در طول انقلاب صنعتی سوم هم نتوانسته ظرفیتهایش از جمله در مقاومت در مقابل سیاستهای دولت را ارتقا دهد، احتمالا به دام دیکتاتوری دیجیتال خواهد افتاد.
در مجموع، نمیتوان دقیقا فهمید که کدام کشورها در مسیر تغییرات سیاسی قرار دارند و در این موج چهارم انقلاب صنعتی، چند نظام سیاسی سقوط خواهند کرد؛ اما روند سهقرن اخیر، این واقعیت را میگوید که از بیصدایان پیشین در دوردستترین مناطق تا بلاگرها و اینفلوئنسرهای همیشه حاضر در شبکههای اجتماعی تا کمسن و سالترین اما بهروزترین آدمهای جامعه، سیل جمعیتی در راه است که پا به صحنه تاریخ میگذارد و نظم خود را میسازد. آنهایی که میگفتند عصر انقلابها تمام شده، فراموش کرده بودند که هر انقلاب صنعتی، انقلابی در سیاست را در پی خواهد داشت و هنوز، انقلاب صنعتی به پایان نرسیده است.