انگاره دوگانه ایران و سیاست جهانی در دیپلماسی هستهای
از سوی دیگر باید به این موضوع توجه و اشاره کرد که قدرتهای بزرگ دارای انگاره موسع نسبت به موضوعات حقوقی، اقتصادی و راهبردی هستند. هر موضوع اقتصادی و تکنولوژیک در نگرش قدرتهای بزرگ براساس ضرورتهای امنیتی و راهبردی تفسیر میشود. تاخیر در کنش همکاریجویانه بازیگران سیاست بینالملل در روند برنامه جامع اقدام مشترک به مفهوم آن است که آنها از سیاست و رویکرد تاخیری برای فرسایش قابلیت ادراکی ایران بهره میگیرند. دوگانگی در انگاره سیاسی و راهبردی ایران، ایالاتمتحده و کشورهای جهان غرب به این معنی است که اهداف و جهتگیری هر یک از بازیگران در روند تصمیمگیری و سیاستسازی ماهیت متفاوتی دارد. داشتن انگاره امنیتی نسبت به موضوعات اقتصادی و تکنولوژیک نمیتواند مطلوبیتهای موثری برای تداوم هرگونه توافق راهبردی با ایران داشته باشد. فضای کنش راهبردی جهان غرب در وضعیت موجود سیاست جهانی بهگونه تدریجی ماهیت امنیتیتری پیدا کرده و زمینه شکلگیری چالشهای جدید راهبردی را فراهم میسازد.
انگاره اقتصادی برجام در تفکر دیپلماتها و کارگزاران راهبردی
دیپلماسی هستهای یکی از ابعاد اصلی سیاست و رفتار منطقهای ایران محسوب میشود. ایران از سال ۲۰۰۳ به بعد همواره تلاش کرده است تا سطح همکاریهای خود با آژانس را ارتقا دهد و از این طریق زمینه نیل به توافق براساس پادمان هستهای را فراهم آورد. هدف اصلی ایران، گریز از تحریمهای اقتصادی آمریکا، نهادهای بینالمللی و قدرتهای بزرگ بوده است. ایران تلاش کرد تا شکل خاصی از سیاست همکاریجویانه را در دستور کار قرار دهد. هدف اصلی ایران از اتخاذ سازوکارهای مشارکتی، همکاریجویانه و مسالمتآمیز، دستیابی به گزینههای اقتصادی برای تامین نیازهای عمومی جامعه بوده است؛ در حالی که دستاورد بسیار محدودی از روند همکاریهای دیپلماتیک نصیب ایران شده است. شاید بتوان ضرورتهای اقتصادی را پاشنهآشیل ایران در روند مذاکرات و الگوی کنش همکاریجویانه با آژانس و سایر نهادهای بینالمللی تلقی کرد. کشوری که براساس نیاز و سازوکارهای اقتصادی به کنش همکاریجویانه با نهادها و بازیگران بینالمللی مبادرت میکند، عموما در مقایسه با قدرتهای بزرگ ضریب آسیبپذیری بیشتری دارد.
ریچارد نفیو، مفهوم هنر تحریم را از آن جهت مورد استفاده قرار داد که نیازهای اقتصادی ایران را با ضرورتهای امنیتی و راهبردی جهان غرب متقارن کرد. او به این موضوع واقف بود که کشورهایی مانند ایران به دلیل آنکه دارای اقتصاد نفتی هستند، طبیعی است که با نشانههایی از آسیبپذیری بیشتر در مقایسه با جهان غرب روبهرو شوند. نفیو بر ضرورت کنش نامتقارن برای محدودسازی قدرت بازیگران حاشیهای در سیاست و اقتصاد جهانی تاکید داشت. واقعیتهای موجود اقتصاد ایران بیانگر آن است که تحریمهای چندجانبه و فراگیر ایالاتمتحده چالشهای امنیتی نوظهور و شتابزا در ارتباط با ایران ایجاد میکند. سیاست امنیتی ایران در این شرایط مبتنی بر حداکثرسازی دستاوردهای اقتصادی خواهد بود.
کشوری مانند ایران که سالها فروش نفت ۱۴۰دلاری برای هر بشکه را تجربه کرده است، بهگونه اجتنابناپذیری ترجیح میدهد نیازهای اقتصادی خود را تامین کند و براساس آن در برابر انتظارات اقتصادی قدرتهای بزرگ پاسخگو باشد. شکلبندیهای اقتصادی از این جهت اهمیت دارد که زیرساختهای کنش ارتباطی ایران را ارتقا میدهد. ایالاتمتحده در تحریمهای یکجانبه و همچنین تحریمهایی که در چارچوب قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران به تصویب رساند، ساختار اقتصادی ایران را هدف گرفت. در کشورهایی مانند ایران نیازهای اقتصادی بخشی از ضرورتهای راهبردی محسوب میشوند. مزیت نسبی ایران در اقتصاد جهانی مبتنی بر صادرات نفت بوده است. تحریم منابع اقتصادی ایران طبعا تاثیر خود را بر شکلبندی راهبردی جمهوری اسلامی بهجا گذاشته و کشور را با چالشهای متنوعی روبهرو میکند.
موضوع الحاق ایران به نهادهای اقتصادی بینالمللی همواره یکی از موضوعات اصلی سیاست جهانی بوده است. همواره این پرسش مطرح میشود که «چرا ایران به نهادهایی مانند افایتیاف ملحق نمیشود؟» واقعیت این است که چنین نهادهایی باید فعالیت اقتصادی کشورهایی را که در اقتصاد و سیاست جهانی نقش موثر و درهمتنیدهای ایفا میکنند، کنترل کنند. کشوری مانند ایران که حتی قادر به دریافت منابع مالی ناشی از فروش نفت نیست، طبیعی است که تمایل چندانی به ادغام در اقتصاد جهانی نشان ندهد. فرآیند ادغام ایران در اقتصاد جهانی بخشی از چگونگی کنش تعاملی نهادهای اقتصادی مانند صندوق بینالمللی پول، سازمان تجارت جهانی و بانک ترمیم و توسعه خواهد بود. محدودسازی قدرت و قابلیت اقتصادی ایران، همانگونه که چالشهای دولت و جامعه را افزایش میدهد، مزیت نسبی بازیگران جهان غرب برای محدودسازی قدرت ایران را به حداکثر ممکن ارتقا خواهد داد. ایران بر ضرورتهایی مانند خوداتکایی و خودکفایی تاکید دارد؛ اما واقعیت این است که چنین راهبردی به دلیل محدودیتهایی است که اقتصاد و سیاست جهانی علیه قابلیتهای ایران در دستور کار قرار داده است.
انگاره امنیتی و راهبردی برجام در تفکر بازیگران سیاست جهانی
بازیگران سیاست جهانی طیف گستردهای از کشورها و نهادهایی را شامل میشوند که از قابلیت لازم برای محدودسازی قدرت و اثربخشی سایر بازیگران بهویژه کشورهایی مانند ایران برخوردارند. اندیشه محوری رفتار سیاسی روسایجمهور و مقامات راهبردی کشورهای توسعهیافته صنعتی و قدرتهای بزرگ در نظام جهانی را سازوکارهای امنیتی تشکیل میدهد، به همین دلیل همواره نشانههایی از قدرتیابی گروههای راستگرا، افراطی و امنیتمحور را منعکس میسازد. روندهای مربوط به انتخابات اسرائیل و انتخابات میاندورهای کنگره آمریکا بیانگر آن است که اقتصاد و سیاست جهانی برای تحقق اهداف راهبردی خود عموما از سازوکارها و ابزارهای امنیتی بهره میگیرد. پیروزی نتانیاهو در انتخابات کنست و همچنین ارتقای جایگاه نمایندگان حزب جمهوریخواه در انتخابات میاندورهای کنگره آمریکا بیانگر این واقعیت است که موجهای امنیتگرایی در برابر ایران بهتدریج در حال گسترش است. هرگونه امنیتگرایی میتواند پیامدهای راهبردی خاص خود را برای محدودسازی ابزارهای چانهزنی کشورهای رقیب فراهم آورد.
رویکرد امنیتگرا در سیاست قدرت و الگوی کنش بازیگران سیاست بینالملل از این جهت اهمیت دارد که زیرساختهای کنش مقابلهجویانه با ایران را توجیه میکند. کنش امنیتی قدرتهای بزرگ در برابر سیاست اقتصادی و دیپلماسی هستهای ایران، محور اصلی سیاست امنیتی قدرتهای بزرگ محسوب میشود. امنیتیشدن فضای سیاسی خاورمیانه و بسیاری از حوزههای منطقهای بیانگر این واقعیت است که کشورها عموما از سازوکارهای امنیتی برای مرعوبسازی و کنترل دیگران بهره میگیرند. سیاست کنش تاخیری قدرتهای بزرگ در اعاده دیپلماسی هستهای به این معناست که دیپلماسی نیز از ابزارهای اصلی سیاست و کنش امنیتی بازیگران به شمار میرود. پیروزی نتانیاهو در انتخابات پارلمانی اسرائیل بیانگر این واقعیت است که زمینه اتصال کنش ژئوپلیتیکی کشورها در حال شکلگیری است. بازیگرانی مانند نتانیاهو و ترامپ از طریق امنیتیسازی محیط دیپلماتیک تلاش دارند اهداف اقتصادی ایران را در محاق امنیتی قرار دهند.
نتیجه
موضوع ایرانهراسی، یکی از ویژگیهای اصلی سیاست بینالملل محسوب میشود. ایرانهراسی نیازمند بازتولید روایت قدرت و تهدید خواهد بود. بازیگران سیاست بینالملل عموما تلاش دارند تا سوژه امنیتی و راهبردی خود را از طریق سازوکارهایی مانند «روایت تهدید» با چالش امنیتی روبهرو کنند. ضریب امنیتی شدن نظم منطقهای خاورمیانه بعد از به قدرت رسیدن نتانیاهو افزایش بیشتری پیدا کرده، همانگونه که نشانههای امنیتی شدن سیاست خارجی ایالاتمتحده در فضای انتخابات کنگره آمریکا به میزان قابلتوجهی افزایش پیدا کرده است.
امنیتی شدن فضای رقابتهای سیاسی را میتوان در آخرین مصاحبه رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران و مذاکرات هستهای مشاهده کرد. رابرت مالی به این نکته اشاره دارد که ایالاتمتحده روند دیپلماسی هستهای را تعلیق کرده است که این امر بهمعنی امنیتی شدن مجدد ایران در سیاست خارجی ایالاتمتحده خواهد بود. مواضع رادیکال رابرت مالی به این معناست که معادله قدرت و سیاست در محیط منطقهای و عرصه جهانی با نشانههایی از چالش امنیتی روبهرو شده است. با ظهور نشانههایی از بحران در نظام جهانی زمینه برای راستگرایی امنیتی و ژئوپلیتیکی بهوجود آمده است. ایالاتمتحده ترجیح میدهد تا قدرت صنعتی، تکنولوژیک، ابزاری، اقتصادی و تاکتیکی ایران را در فضای رقابت و همکاریهای متقابل کاهش دهد.
امنیتی شدن فضای سیاست بینالملل تاثیر خود را بر فضای دیپلماسی وین گذاشته است. ادبیات رابرت مالی بیانگر این واقعیت است که اولا کنش تعاملی در الگوی رفتار سیاست خارجی ایالاتمتحده با نشانههایی از وقفه محدود همراه خواهد شد. نکته دوم با سازوکارهای امنیتی شدن دیپلماسی هستهای ارتباط مستقیم دارد. فرسایش دیپلماسی هستهای چالشهای امنیتی جدیدی را برای اقتصاد ایران و امنیت اروپا ایجاد خواهد کرد.