ضرورت جلوگیری از تصمیمات خلق‌الساعه

بعد از مسائل بالادستی در وهله دوم می‌توان بازارسرمایه را به فیل تنومندی تشبیه کرد که پای آن را با زنجیری محکم به درخت بسته‌ایم و مرتب از او انتظار داریم رو به جلو حرکت کند. این زنجیر تصمیمات و قوانینی به شمار می‌روند که بعضا خلق‌الساعه و دور از هرگونه منطق برای بازار هستند. این زنجیر علاوه بر اینکه بر پای فیل بسته شده، در ذهن فیل هم وجود دارد و زمانی که زنجیر را باز می‌کنیم، فیل به صورت ناخودآگاه نمی‌تواند حرکتی کند و تکان‌دادن جثه بزرگ آن نیازمند ذهنیت قوی است. این ذهنیت را به صورت کلی می‌توان به اعتماد از دست رفته سهامداران تشبیه کرد. مطالبات سهامداران معمولا فراتر از سازمان است؛ مطالباتی که بالادست سازمان قرار دارند و می‌توانند تاثیر زیادی روی بازار سرمایه بگذارند؛ از جمله می‌توان به نرخ خوراک پالایشی‌‌‌ها، فروش اوراق دولتی، نرخ سود بین بانکی و از همه مهم‌تر سیاست‌های پولی دولت اشاره کرد.

تمامیت بسته حمایتی که توسط عشقی تصویب شد، در محور بازگشت اعتماد به بازار سرمایه طراحی شده است. این اعتماد را اگر از دید سیاستگذار ببینیم، تقریبا کمی از آن اجرایی شده و در یک‌سال گذشته شاهد بازاری به‌نسبت آرام، کم‌هیجان و خالی از صف‌های خرید و فروش و متعادل بودیم، اما از دید سهامدار که دچار زیان انباشته در دوسال متوالی بوده، این اعتماد هنوز به بازار برنگشته است و سهامدار کماکان سیاست‌های حمایتی از بازار را به‌عنوان فرصت خروج مقطعی برای خود می‌بیند. به عقیده بنده، تغییر ساختاری در سازمان می‌تواند شرایط جدیدی ایجاد کند که باعث شور و نشاط در بازار شود و حداقل سهامدار امیدوار به آینده‌ای متفاوت و به دور از سیاست‌های کسل‌کننده قبلی باشد و می‌‌‌تواند به‌شدت بر مثبت‌شدن بازار تاثیر بگذارد. البته این شرط لازم است؛ اما برای بازار سرمایه کافی نیست.