افول تزار
بهمنظور درک وضعیت فعلی و سخن از آینده روسیه، باید علت حمله این کشور به اوکراین بررسی شود. علت حمله روسیه به اوکراین را میتوان ذیل سهحوزه جداگانه، یعنی «جغرافیا»، «تاریخ» و «شخصیت پوتین» مورد بررسی قرار داد. پشتوانه منطق رئیسجمهور روسیه برای حمله به اوکراین، ناسیونالیسم است. او با موفقیت از تسلط خود بر رسانههای روسیه استفاده کرد تا حافظه جمعی ملت خود و ترس آنها از جهان خارج را براساس وضعیت جغرافیایی و تاریخ پرتلاطم روسیه، به دلخواه خود شکل دهد: «اگر ارتش مهاجمی از اروپا به سمت شرق حرکت کند، پس از عبور از لهستان، دشتی در سراسر مرز روسیه پیشرویش گسترده میشود.»
این موضوع تلاشهای مکرر روسیه را در چند قرن گذشته برای اشغال لهستان توضیح میدهد. در ۵۰۰سال گذشته، روسیه چند بار از یال غربی خود مورد هجوم قرار گرفته است. لهستانیها در سال ۱۶۰۵، فرانسویها در سال ۱۸۱۲ و آلمانیها یکبار در سال ۱۹۱۴ و سپس در سال ۱۹۴۱ به این کشور حمله کردهاند. روسیه فاقد بنادر آب گرم و دسترسی مستقیم به اقیانوس است.
برخی بنادر قطب شمال هر زمستان چند ماه یخ میزنند و مسیرهای دسترسی ناوگان دریای بالتیک و دریای سیاه به خطوط اقیانوسی در بهترین زمان هم دشوار است. این دو دغدغه، یعنی «آسیبپذیری در خشکی» و «فقدان دسترسی به آبهای آزاد گرم» در سال ۲۰۱۴ در اوکراین تجمیع شد. تا زمانی که دولتی طرفدار روسیه در کییف حاکم بود، روسیه میتوانست مطمئن باشد که مهمترین منطقه حائل آن دستنخورده باقی میماند و همراه با بلاروس، مراقب دشت اروپا خواهد بود.
حتی اوکراین «بیطرف» که قول داده بود به اتحادیه اروپا نپیوندد و بندر آبگرم «سواستوپل» را در کریمه و مشرف به دریای سیاه در اجاره روسیه نگه دارد، قابل تحمل بود؛ اما هنگامی که پس از خیزش ۲۰۱۴ در کییف، دولتی طرفدار غرب در اوکراین به قدرت رسید، کرملین وحشت کرد. درنتیجه کریمه و منطقه حائل کوچکی در مرز دونباس را اشغال کرد. در حمله اخیر نیز کرملین معتقد بود که اوکراین آزاد به اتحادیه اروپا و متعاقب آن به ناتو خواهد پیوست. در پایان جنگجهانی دوم، روسیه سرزمینهایی را در اروپای مرکزی و شرقی اشغال کرد که برخی از آنها بخشی از اتحاد جماهیر شوروی شدند. حکومتهای آنها دستنشانده بودند و هر کسساز مخالف میزد سرکوب میشد؛ مانند مجارستان در سال ۱۹۵۶ و چکسلواکی در سال ۱۹۶۸.
پس از فروپاشی ناگهانی اتحاد جماهیر شوروی، مسکو مدعی است که به آنها تضمین داده شد ناتو به سمت شرق حرکت نخواهد کرد. در هر صورت، روسیه با نزدیکشدن ناتو به مرزهایش، نگران میشود. زمانی ناتو ۱۵۰۰کیلومتر از سنپترزبورگ فاصله داشت؛ اکنون این فاصله ۱۵۰کیلومتر است. تهاجم مسکو به گرجستان در سال ۲۰۰۸ نیز هشدار مسکو به ناتو برای عقبنشینی بود. آلبانی، بلغارستان، جمهوریچک و اسلواکی کنونی، مجارستان، لهستان، رومانی و حتی آلمانشرقی سابق و سهکشور حوزه بالتیک، همگی عضو پیمان ورشو به رهبری روسیه بودند که در مقابل پیمان ناتو پدید آمد؛ اما اکنون همگی عضو ناتو هستند.
همگی از ترس قدرت استعماری سابق، انتخاب کردند که به اتحاد نظامی غربی بپیوندند. حضور نظامی روسیه در بلاروس و حملات موشکی و پهپادی هفته گذشته از این کشور به اوکراین نیز باعث خشم لهستان و همچنین ناتو شده است. تصور میشود، پوتین اعتقاد دارد که دموکراسیهای غربی در حال انحطاط هستند. شیجینپینگ، رئیسجمهور چین، با او در این گزاره همنظر است و در بررسی مسائل تایوان، نیمنگاهی به شرایط فعلی روسیه دارد.
اکنون تاریخ برای روسیه، متفاوت رقم خورده است. آلمان ۷۵سال بود که به انتخاب خود قدرتی درجهسه بود؛ اما اولاف شولتز، صدراعظم آلمان، دوروز پس از حمله روسیه به اوکراین اعلام کرد، هزار قبضه سلاح ضدتانک آلمانی و ۵۰۰فروند موشک زمین به هوای استنیگر برای ارتش اوکراین ارسال میکند. همچنین از این پس ۲درصد از تولید ناخالص داخلی آلمان هزینه امور دفاعی میشود.
شرایط آلمان به شکلی رقم خورد که جهان را به حیرت واداشت. در یکشب سیاستهای کل اروپا و همسایگان روسیه پس از چند دهه تغییر کرد، هزینههای مادی و معنوی جنگ برای روسیه سرسامآور شد، تحریمها علیه روسیه شدت گرفت و جنگ برای روسیه فرسایشی شد. روسیه آمار کشتهشدگانش را بین ۴ تا ۵هزار نفر و اوکراین این آمار را بیش از ۴۰هزار نفر اعلام میکند. آوازه ابرقدرت نظامی در جنگهای زمینی خدشهدار شد. همه اتفاقات، دومینوی تضعیف روسیه را رقم زده، به شکلی که هیمنه قدرت روسیه از بین رفته است. دنیا به این امر فکر میکند که آنچنان هم که باور داشت، روسیه قدرتمند نبود.
با وجود این، همه این عوامل به این معنا نیست که پوتین تسلیم میشود. او همچنان منطقه حائل، مزارع گندم، معادن فلزات گرانبهای اوکراین و بندر اودسا در دریای سیاه را که ۷۵درصد تجارت اوکراین را تشکیل داده است، میخواهد. اکنون که اشتباه استراتژیک پوتین آشکار شده و روسیه تاکنون به هیچیک از اهداف از پیشگفته خود نرسیده، شکوه گذشته روسیه از بین رفته است. دولتمردان قفقاز، آسیای مرکزی و اروپای شرقی، دیگر مانند سابق علاقهمند به همگرایی با روسیه نیستند. آنها فهمیدند که روسیه دیگر قادر به دستیابی به اهداف خود نیست.
روسیه توان آن را ندارد که همچنان در جبهه سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک و همچنین در اوکراین بجنگد. بازیگری روسیه در سیاست خارجی کمرنگ شده است؛ نمونه آن رخدادهای اخیر قفقاز است که روسیه از بازیگری فعال به بازیگری منفعل تبدیل شده است. «انحطاط تدریجی اقتصاد»، «انزوای ژئوپلیتیکی» و «کاهش قدرت ژئوپلیتیکی» روسیه، تا امروز نتایج واقعی جنگ بوده است. هر اتفاقی در جنگ اوکراین رقم بخورد، این معادله حتمی است: «روسیه قدرت نفوذ خود را از دست داده است.» کشوری حاضر نیست رفیق یکبازنده با حواشی متعدد و خاص باشد. ایران نیز در معادلات خود، خارج از همسایگان روسیه رفتار نخواهد کرد.
اکنون شرایط روسیه به نحوی شده است که پوتین حمایت مردم و نخبگان خود برای پیگیری جنگ و حفظ قدرتش را از دست میدهد. تلاش جهانی برای منزویکردن روسیه در فضای شبکه و روابط بینالملل امری است که این روزها بدیهی به نظر میرسد. بازیگران اصلی منطقه قفقاز، اروپای شرقی و آسیای مرکزی نیز از این اقدام حمایت میکنند و در صورت حمایت از روسیه، از سوی مردم کشور خود و جامعه جهانی بهدلیل احساس همدردی با مردم جنگزده اوکراین و تنبیه روسیه، مواخذه خواهند شد. علاوه بر این از اقدامات مشابه روسیه علیه خود واهمه دارند. بنابراین نمیتوان روسیه را کشوری تحت حمایت مناطق مزبور بیان کرد. قدرت و نفوذ ژئوپلیتیکی روسیه به دوبخش پیش از حمله به اوکراین و پس از آن تقسیم شده و عناصر قدرت روسیه در حال کاهش است.
اتحاد بیقدرتان
با توجه به تحریمهای متعدد ایران و روسیه، این دوکشور به این تفاهم رسیدهاند که همکاری اقتصادی خود را گسترش دهند. در شرایط تحریمی، راه چاره جز این نیست. ایران و روسیه، هر دو به فکر ایجاد کریدور شمال-جنوب افتادهاند. صادرات محصولات روسیه از طریق ایران به آبهای گرم خلیجفارس و دریای عمان، مزیت ژئوپلیتیکی ایران است. همچنین واردات و صادرات بین دو کشور مزیت دیگری است که میتواند ایران و روسیه را متحد یکدیگر کند. اما حافظه تاریخی مردم و سیاستمداران ایرانی، قراردادهای گلستان، ترکمانچای و آخال را فراموش نکرده است.
نخبگان سیاسی بهخوبی میدانند که «پطر کبیر» در وصیت خود، تنها راه دستیابی به آبهای آزاد را مسیر جنوبی روسیه دانسته است. همه این عوامل، زمینه سوءظن تاریخی ایرانیان به روسها را تشکیل میدهد. زمینه دیگر، ضعف داخلی و بینالمللی روسیه است. در شرایط فعلی که کشورهای ضعیف جهان نیز روسیه را تحریم و حتی روابط دیپلماتیک خود را با این کشور کمرنگ کردهاند، روسیه نمیتواند متحد مطمئنی برای کشورها باشد. تنها شرایط تحریمی و منافع، دو کشور را بیش از پیش به هم نزدیک کرده است. همچنین با توجه به کاهش قیمت نفت روسیه برای فروش، اکنون این کشور رقیب صادرات نفت ایران در شرایط تحریمی است و فروش نفت ایران تحتالشعاع تصمیمات روسیه قرار گرفته است.
همین امر، بر افزایش سوءظن ایران علیه روسیه تاثیر میگذارد. رهبر انقلاب نیز ۲۹ بهمن ۱۳۹۶ در دیدار با مردم تبریز تصریح کردند: «در سیاست خارجی، ترجیح شرق بر غرب، ترجیح همسایه بر دور، ترجیح ملتها و کشورهایی که با ما وجه مشترک دارند بر دیگران، یکی از اولویتهای امروز ماست.» این امر نیز خود گواه نگاه به شرق در کشور است. اما سیاستمداران ایرانی میدانند که اکنون نگاه به شرق به معنای همپیمانی با پوتین و روسیه ضعیفشده نیست. این امکان وجود ندارد که در شرایط اقتصادی و سیاسی کنونی، ایران توانایی حمایت از روسیه را داشته باشد. البته روسیه از حضور و نفوذ در ایران بهطور کامل استقبال میکند؛ اما بهنظر میرسد در سالهای آتی نیز با درهای بسته مواجه شود.