همسانسازی سرمایه انسانی
نظام آموزش همگانی مناسب برای دنیای جدید قرن بیستویکمی، نسبت به دنیای گذشته، بسیار متفاوت است. در این نظام آموزشی برای اینکه بتوان دانشآموز و دانشجو را برای اثربخشی بالا تربیت کرد و پرورش داد، باید به فراتر از نمرهدادن به دانشآموز و دانشجو براساس برگههای آزمون حرکت کرد. در عین حال که چارهای غیر از استفاده از معیارهای عینی مقایسهپذیر در کلاس درس نیست؛ اما ویژگیهای مهم دیگری وجود دارد که بهآسانی با عدد و نمره قابل درک و سنجش نیست. همچنین نظام کنونی برگزاری کنکور سراسری، آموزگار و دانشآموز را بهطور یکسان، تحت فشار قرار میدهد تا فقط دامنه محدودی از دانشها و مهارتها را که در تستزنی خلاصه میشود، آموزش دهند و آموزش ببیند و تبحر کسب کنند.
مشکل اساسی زمانی بروز پیدا میکند که آن چیزهایی که میتوان آزمون گرفت و به آنها امتیاز داد، اغلب دقیقا همه چیزهایی نیستند که اهمیت دارند. با آزمون کنکور میتوان میزان توانایی دانشآموز در پاسخ دادن درست و سریع به پرسشهای چهارگزینهای را سنجید؛ اما با این روش نمیتوان میزان تفکر انتقادی، جستوجوگری یا رشد و تکامل شخصی و شخصیتی داوطلبان را بهآسانی اندازه گرفت. چنین عواملی در رشتههای علوم انسانی که انواع نظریهها و دیدگاهها و نگاه جامع و چندبعدی داشتن نسبت به مسائل و پذیرای افکار نو بودن اهمیت دارد، بسیار مهم است. تلاش برای افزایشدادن یک عدد بهآسانی قابل سنجش که در نمره آزمون خلاصه میشود، همیشه کمک نمیکند تا به آنچه واقعا تلاش میکنیم دست یابیم، برسیم.
به این ترتیب، تحقیق و تفحص شخصی و اختصاصی از یکایک دانشآموزان یا حتی نظر و قضاوت آموزگاران در کنار نمره دریافتی از آزمون استاندارد واحد میتواند تصویر بهتری از موفق بودن یا نبودن هر دانشآموز در مشاغل اقتصاد جدید بدهد. به عبارت دیگر، هر یک از این سنجهها چیزی باارزش به نتیجه کلی میافزایند. نظام آموزشی که به هر دانشآموز بدون توجه به استعدادها و ترجیحات و علایق فردی وی، موضوعات یکسان و تقریبا به روش یکسان میآموزد، ظلم بزرگی به سرمایههای انسانی و آینده کشور میکند. دانشآموزان با روحیه سرکشی و پرسشگری یا دارای افکار عجیب و متفاوت که با روشهای استاندارد دستوری کنار نمیآیند و همراهی نمیکنند، نمیتوانند چیز زیادی یاد بگیرند و تصور میکنند مشکل از ضعف و ناتوانی خودشان است؛ در حالی که دانشآموزان عجینشده به سنجههای مرسوم مانند آزمونهای یکدست و حفظیات و تکالیف داده شده موفق میشوند و درنتیجه، وزن اصلی را در ورود به دانشگاه تشکیل میدهند و هویت و شیوه عمل ادامه تحصیل را تعریف و تعیین میکنند.
خانوادههای این دانشآموزان نیز هر یک با صرف دهها و حتی صدها میلیون تومان در قالب شهریه و کلاسهای آمادگی کنکور، به تبدیل محیط دانشگاهی و عملی به جامعه همسانگرا و همسانوار کمک میکنند. پس خانهتکانی اساسی در شیوه آموزش و تحصیل همگانی با هدف تربیت و تجهیز نسل جدید برای ورود به بازار کار در دنیای متحول و متفاوت کنونی از اولویتهای اصلی است؛ نسل جدیدی که با نرخ کاهشی در حال افزایش است و متاسفانه تعداد روبه افزایشی از آنها با ناامیدی از فضای عمومی قصد مهاجرت دارند. اگر به قویشدن اقتصاد کشور و امکان هماوردی و عقبنماندن از قدرتهای رقیب خود در منطقه تمایل داریم، اصلاح نظام آموزشی و تربیت نسل جدید متناسب با مقتضیات روز از ضروریات است.