برجام؛ امیدهای ناپایدار و تلاطم‏‏‌های گذرا

۱) برجام به مثابه اصلی‌‌‌ترین موضوع امنیت ملی و راهبردی ایران ۱۴۰۰

جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۴۰۰ با نشانه‌‌‌هایی از بیم و امید درباره مذاکرات هسته‌‌‌ای رفتار کرد. پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاست‌جمهوری نوامبر ۲۰۲۰ آمریکا زمینه شکل‌‌‌گیری نشانه‌‌‌هایی از امید برای حل و فصل مجدد مذاکرات را اجتناب‌‌‌ناپذیر می‌‌کرد؛ در حالی که هر موضوع روابط و سیاست بین‌الملل به گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر بر اساس فرآیند‌های تحول‌یافته قدرت قابل تحلیل خواهد بود. امید جمهوری‌اسلامی به مذاکرات برجام از این جهت اهمیت داشت که روحانی و تیم سیاست خارجی وی احساس می‌‌‌کردند، به قدرت رسیدن دموکرات‌‌‌ها و بایدن، زمینه اعاده برجام را فراهم می‌‌‌سازد؛ در حالی که واقعیت‌‌‌های سیاست بین‌الملل انگاره کاملا متفاوتی را در مورد دستور کار دیپلماتیک منعکس می‌‌‌ساختند.

حسن روحانی، رئیس‌جمهور اسلامی وقت ایران، امید بسیار زیادی به اعاده برجام داشت. وزارت امور خارجه و تیم سیاست خارجی روحانی احساس می‌‌‌کردند که علت اصلی بازگشت تحریم‌‌‌ها و خروج ترامپ از برجام، ناشی از الگوهای رفتاری و سیاست‌‌‌های تهاجمی رئیس‌جمهور ایالات‌متحده است؛ در حالی که هر موضوع سیاست بین‌الملل و هر مساله تصمیم‌گیری و سیاستگذاری، رابطه مستقیم و درهم‌‌‌تنیده‌ای با موضوعات امنیت منطقه‌‌‌ای و معادله قدرت دارد. هرگاه کشوری بخشی از قدرت خود را در فضای جنگ، صلح، دیپلماسی، همکاری و رقابت از دست بدهد، زمینه برای افزایش انتظارات طرف مقابل فراهم خواهد شد. چنین واقعیت‌‌‌هایی مورد توجه حسن روحانی و تیم سیاست خارجی دولت قرار نگرفت. مذاکرات اعاده برجام در دوران حسن روحانی با سرعت و امید بسیار زیادی انجام شد. تیم سیاست خارجی روحانی احساس می‌‌‌کرد که قادر خواهد بود تا در زمان محدودی چالش‌‌‌های مربوط به دیپلماسی هسته‌‌‌ای را ترمیم کند و از این طریق، به حداکثر مازاد حقوقی و دیپلماتیک برای اعاده برجام نائل شود؛ در حالی که تیم سیاست خارجی بایدن، هر‌‌‌گونه ساز‌‌‌و‌‌‌کار حل موضوعات اختلاف‌‌‌برانگیز ایران و آمریکا را براساس قدرت نسبی جدید تهران و واشنگتن می‌‌‌دانست. براساس چنین نگرشی، هر‌‌‌گونه حل و فصل اختلافات ایران با کشورهای گروه ۱+۵ را طبق معادله سیاست قدرت مورد توجه قرار می‌‌‌دادند. بنابراین دستگاه سیاست خارجی بایدن درصدد برآمد تا مذاکره با ایران را ادامه وضعیت و مشکلات ایجادشده در دوران قبل تلقی کند و آن را تابعی از شکل جدید موازنه قدرت در دوران ترامپ قرار دهد. چنین فرآیندی به گونه‌‌‌ای اجتناب‌‌‌ناپذیر مخاطرات و چالش‌‌‌های زیادی برای حل‌‌‌و‌‌‌فصل اختلاف‌‌‌های به وجود آمده و اعاده برجام در کوتاه‌مدت فراهم می‌‌‌ساخت.

۲) سه‌جانبه‌گرایی در مذاکرات وین

مذاکرات وین در دوران حسن روحانی براساس کنش متقابل بازیگرانی انجام شد که تلاش داشتند در زمان محدودی، به نتایج مطلوب و موثری نائل شوند. اگر مذاکرات وین در خرداد و تیرماه ۱۴۰۰ به سرانجام می‌‌‌رسید، موفقیت بزرگی برای روحانی محسوب می‌‌‌شد. در حالی که واقعیت این بود که دیپلماسی هسته‌‌‌ای در ۱۴۰۰ بسیار پیچیده‌‌‌تر، پرمخاطره‌تر و چالش‌‌‌سازتر از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ بوده است. نتیجه چنین فرآیندی را می‌‌‌توان در وقفه دیپلماسی هسته‌‌‌ای مشاهده کرد. انتخابات ریاست‌جمهوری ایران، زمینه شکل‌گیری چنین وقفه‌ای را اجتناب‌ناپذیر می‌‌‌کرد. هر گونه وقفه و تردید در روند دیپلماسی هسته‌‌‌ای ایران و سایر قدرت‌‌‌های بزرگ از این جهت قابل توجیه بود که دولت و کارگزاران اصلی سیاست خارجی، با تغییراتی همراه شده بودند. بنابراین باید فرصت جدیدی به وجود می‌‌‌آمد تا زمینه برای جمع‌بندی عمومی و تنظیم نقشه راه جدید امکان‌پذیر می‌‌‌شد. دولت رئیسی، برنامه تدریجی خود را برای دیپلماسی هسته‌‌‌ای آماده کرد. وقفه طولانی‌‌‌مدت در روند دیپلماسی هسته‌‌‌ای و مذاکرات وین، یکی از اصلی‌ترین چالش‌‌‌های آغازین دولت محسوب می‌‌‌شد. همگان امید داشتند که بعد از آغاز مذاکرات دیپلماتیک، زمینه برای توافق‌‌‌های جدید فراهم شود. محور اصلی دیپلماسی دولت ابراهیم رئیسی را تروئیکای اروپایی تشکیل می‌‌‌داد. دولت رئیسی احساس می‌‌‌کرد که مذاکره با اتحادیه اروپا نتایج بهتری برای ایران به همراه دارد. مقامات ایرانی درصدد بودند تا روند دیپلماسی هسته‌‌‌ای را از وین به بروکسل منتقل کنند. گرایش به شرق در سیاست خارجی ایران تاثیر خود را بر مذاکرات مقدماتی با روسیه و چین گذاشت. کارگزاران دیپلماسی هسته‌‌‌ای جدید ایران درصدد برآمدند تا قبل از مذاکرات وین، با برخی دیگر از بازیگران تاثیرگذار در موضوعات راهبردی، رایزنی به عمل آورده و از این طریق به نتایج اولیه موثرتری نائل شوند.

۳) دوران همکاری‌‌‌های مبتنی بر امید

دومین دوره دیپلماسی هسته‌‌‌ای ایران و کشورهای موثر در برجام، بر اساس ساز‌‌‌و‌‌‌کارهای همکاری‌‌‌جویانه شکل گرفت. تیم دیپلماسی هسته‌‌‌ای ایران در دولت رئیسی دارای رویکرد رادیکال بود؛ اما محور اصلی سیاست خارجی ایران را ساز‌‌‌و‌‌‌کارهای همکاری‌‌‌جویانه تشکیل می‌‌‌داد.رئیس‌‌‌جمهور ایران تلاش کرد تا زمینه اعاده برجام را براساس ساز‌‌‌وکارهای دیپلماتیک فراهم آورد. به‌کارگیری مفهوم دولت قوی، زیرساخت مذاکرات پر‌‌‌دامنه را براساس الگوی مشخص امکان‌پذیر می‌‌‌کرد. چنین رویکردی همراه با ساز‌‌‌و‌‌‌کارهای سیاست کلان جمهوری اسلامی بود و می‌‌‌توانست مزیت نسبی دولت رئیسی محسوب شود. به همین دلیل است که دیپلماسی هسته‌‌‌ای دولت جدید در شرایطی شکل گرفت و ادامه پیدا کرد که امید به توافق، بخشی از انگاره کارگزاران دیپلماتیک محسوب می‌‌‌شد. در این دوران، زمینه برای نقش‌یابی و میانجی‌گری میخائیل اولیانوف، نماینده روسیه در روند دیپلماسی وین فراهم شد. اولیانوف از ادبیات و‌ سازوکارهای همکاری‌جویانه بهره گرفت. توییت‌‌‌های اولیانوف، به گونه‌‌ قابل‌توجهی مورد استقبال رسانه‌‌‌های بین‌المللی قرار می‌‌‌گرفت. اولیانوف همیشه خبرهای خوب و امیدبخشی از روند مذاکرات منتشر می‌‌‌کرد. نگرش و جهت‌گیری او معطوف به آینده بود. اولیانوف تلاش کرد تا زمینه ایجاد تعادل در مواضع و سیاست‌‌‌های ایران با سایر کشورها به‌ویژه آمریکا را به وجود آورد. پیشرفت بسیار از موضوعات برجام، مرهون الگوی رفتار همکاری‌جویانه اولیانوف بود. اولیانوف توانست شکل جدیدی از همکاری‌‌‌های دیپلماتیک را فراهم آورد. نگرش اولیانوف کاملا حرفه‌‌‌‌ای و در راستای نیل به توافق بود. الگوی رفتاری اولیانوف براساس مذاکرات دوجانبه و چندجانبه شکل گرفته بود. همکاری‌‌‌های دیپلماتیک روسیه و آمریکا در روند اعاده برجام، براساس انگاره‌‌‌های دیپلماتیک اولیانوف و رابرت مالی تعریف می‌‌‌شد. نتیجه چنین فرآیندی را می‌‌‌توان پیشرفت قابل‌توجه دیپلماسی هسته‌‌‌ای در اوایل اسفند ۱۴۰۰ دانست.

نتیجه

الگوی کنش ایران در خصوص موضوع هسته‌‌‌ای و دیپلماسی وین مبتنی بر نشانه‌‌‌هایی از کنش همکاری‌جویانه در سال ۱۴۰۰ بوده است. حسن روحانی و ابراهیم رئیسی، موفقیت دیپلماسی وین را یکی از شاخص‌‌‌های اصلی ارتقای موقعیت خود در افکار عمومی داخلی و بین‌المللی می‌‌‌دانند.

حسن روحانی در فضا و شرایطی وارد مذاکرات دوره اول تا ششم وین شد که زمان محدودی به پایان ریاست‌جمهوری او باقی مانده بود. براساس سنت‌‌‌های روابط بین‌الملل، بازیگران صرفا با دولت‌‌‌های مستقر ایفای نقش و کنش تعاملی خواهند داشت. در نگرش مقامات آمریکایی و اروپایی، دولت مستقر نقش موثری در تصمیم‌گیری و سیاستگذاری راهبردی خواهد داشت. بنابراین تلاش ایران برای دستیابی به موفقیت در شرایطی حاصل می‌شود که امکان کنش تعاملی چندجانبه فراهم شود. واقعیت این است که معادله کنش سیاسی ایران در سه‌دوره تاریخی و در سال ۱۴۰۰ همواره با ابهام همراه بوده است.

در دوره اول، روسیه نقش تعادلی مثبت و سازنده‌ای ایفا نکرد و در مرحله دوم، یعنی مذاکرات دوره هفتم و هشتم، تروئیکای اروپایی نقش بازدارنده و محدود‌کننده‌ای در برابر سیاست‌‌‌های ایران داشت.

بحران اوکراین به کناره‌‌‌گیری روسیه از کنش تعاملی سازنده در روند همکاری‌‌‌های متقابل با ایران منجر شد. رویکرد لاوروف، بیانگر این واقعیت بود که ایران در فضای نیل به توافق سازنده، روزهای دشوار و آینده مبهمی در پیش‌رو خواهد داشت. توافق برجام در آوریل ۲۰۲۲ اجتناب‌ناپذیر و ضروری است؛ اما هنوز قالب‌‌‌ها و نیروهای محدودکننده زیادی در برابر سیاست ایران ایفای نقش می‌کنند.