ضرورت گفتوگوی ملی
بازنمایی کشاورزان اصفهانی، به عنوان مردمی سختکوش که «حق» خود را مطالبه میکنند، از تغییری بزرگ در رسانه ملی خبر میدهد. بارها کشاورزان، در برابر دوربینها از پخش تصاویر و حرفهایشان در تلویزیون گفتند و تشکر کردند. غیر از گروه معترضان، در خارج از اصفهان نیز مردم با دیدن «صحنه تمامرخ اعتراضات» در تلویزیون، تغییر بزرگ را به یکدیگر یادآور شدند. با گذشت بیش از دو هفته از اتراق کشاورزان اصفهانی در بستر زایندهرود، کشاورزان دو چادر بزرگ نصب کردند و چند چادر کوچک هم به آن اضافه شد. کشاورزان اصفهانی در این مدت، در بستر خشک زایندهرود شعار دادند، دیگهای غذا برپا کردند، در مقابل خبرنگاران و دوربینهای مختلف صحبت کردند، شبها دور آتش گرد آمدند و طی این مدت از شهروندان اصفهانی خواستند به آنها بپیوندند. این در حالی است که سالهای پایانی دهه ۹۰، صحنه اعتراضهای مردمی در شهرهای مختلف کشور بوده است و هیچیک از آن اعتراضات، چنین امکاناتی دریافت نکردند.
به نظر میرسد، اعتراض اخیر در اصفهان از دو حیث «پوشش رسانهای» و «تحمل امنیتی» وضعیت ویژهای داشته است. این دو مهم، موجب جلب توجه مثبت افکار عمومی شد. هرچند در هفته سوم اعتراضات زایندهرود، تجمعات اعتراضی در استانهای چهارمحال و بختیاری و خوزستان شکل گرفت، اما از سوی صداوسیما پوشش رسانهای نیافت. در سوی دیگر ماجرا هم، ما با یک جنبش اجتماعی یکدههای مواجهیم که ریشههای اعتراضی آن در سیاست و ریشههای اجتماعی آن در پایگاه منزلتی و طبقاتیاش، دارای اصالتی غیرقابل انکار است و همین امر، نقش مهمی در پذیرش آن از سوی حاکمیت دارد. با چنین تعریفی، شاید بیان برخی دانستنیهای جامعهشناختی برای افکارعمومی و سیاستگذاران قابلتوجه باشد:
۱) اعتراضات زایندهرود را نه در قالب شورش میتوان تعریف کرد و نه اعتراضات محدود به مطالبات مقطعی است؛ بلکه یک جنبش اجتماعی است که به دلیل ماهیت عدالتخواهانه و داشتن پشتوانه مردمی قشر کشاورز، به ارزشهای ایدئولوژیک حکومت نزدیک است. بازشناسی این اعتراضات، به مثابه نوعی جنبش اجتماعی عدالتخواهانه و حمایت از آنها، ظرفیتی امنیتساز است که باید از هر دو سو مورد توجه قرار گیرد و جایگزین نگاه امنیتی یا تقابلجویانه سیاسی شود.
۲) «امرسیاسی» محور جنبشهای اجتماعی است، اما نگاهی فراساختاری نیز به آن دارد؛ به این معنا که برای مثال، جنبش زایندهرود ضمن پشتیبانی از نظام سیاسی کنونی،قصد دارد ساختار حاکمیتی را متوجه ضرورتهای تغییر کند. سیاستگذاران باید آگاه باشند که حمایت از جنبش اجتماعی عدالتخواهانه کشاورزان اصفهان، به عنوان یک فعالیت رسانهای برای اقناع افکار عمومی ظرفیتهای بالقوهای دارد که میتواند مورد استفاده قرار گیرد.
۳) به گفته کارشناسان و متخصصان حوزه آب در کشور، اکنون ذخیره آب پشت سد زایندهرود، اجازه رهاسازی آب را به مسوولان نمیدهد. در عین حال، ایجاد تغییرات بنیادین و سیاستهای چرخشی برای صرفهجویی در برخی بخشها و جاریشدن آب در رودخانه، نیازمند زمان حداقل دوساله است که این مساله، با مطالبه کنونی کشاورزان و مردم اصفهان همخوانی ندارد. از اینرو، هر سیاستی که اکنون اتخاذ شود، باید بتواند تا زمانی نامعلوم ادامه یابد و مدارا با مردم منطقیترین راه است.
اما بگذارید صحنه دیگری را تصور کنیم که در جریان است. رفتهرفته پیشنهادهای فنی و مالی که از سوی دولت مطرح میشود از سوی ذینفعان مختلف به چالش کشده و نقد میشود؛ دستورات و سیاستها برای حل مساله با مطالبه شفاف راهکارها مواجه شده و نقد میشود و پرسشها و پاسخهای جدیدی در جامعه نخبگانی کشور مطرح میشود. در این صحنه، «گفتوگویی فراگیر در عرصه عمومی» در حال شکلگیری است؛ گفتوگویی که کشاورزان با مطالبه حق خود، آغازگر آن بودهاند و حال به فضای جدیدی برای اندیشیدن درباره مسائل پیچیده کشور در بستر خشک زایندهرود تبدیل شده است. ظرفیت امنیتساز جنبش زایندهرود در این صحنه گفتوگوی عمومی، تداوم یافته و جلوهگر میشود.