پرهیز از موازیکاری سازمانی
پس از سقوط رژیم پهلوی که در توسعه پرشتاب صنعتی، از اهمیت روستاها و نقش کلیدی آنها در استقلال غذایی غافل شده بود، ضرورت انجام اقدامات وسیع و سریع در راستای محرومیتزدایی از روستاها و افزایش تولیدات کشاورزی و دامی مطرح شد. اما چون سرعت عمل نهادهای دولتی و ساختارهای بوروکراتیک در این بخشها کمتر از انتظار جوانان انقلابی بود، نهاد جهاد سازندگی با هدف اجرای نهضت همهجانبه مبارزه با فقر و محرومیت بهجامانده از رژیم گذشته و توسعه و عمران روستایی، تاسیس شد. نیروی خلاق جوانان، در شرایط آن زمان، منشا تحولات بزرگی شد و ناکارآمدی و حرکت لاکپشتی دستگاههای اداری را جبران کرد.
ظاهرا انقلاب در محیطهای شهری به پیروزی رسید، اما نیروهای انقلابی بر این باور بودند که ۲۲بهمن روز پایان انقلاب نیست و برای رسیدن به اهداف اساسی انقلاب، یعنی استقلال و خودکفایی کشور، راه جدیدی در پیشرو دارند. به همین دلیل، تلاش برای بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی روستاها و مناطق عشایری و توسعه کشاورزی، دامداری و صنایع روستایی در دستور کار قرار گرفت که خود، بخشی از ایده خودکفایی غذایی ایران و بینیازی از واردات کالاهای اساسی را تشکیل میداد.
البته جهاد، نگاهی هم به کرامت انسانی روستاییان داشت، به همین دلیل، ایجاد زمینه لازم برای رشد شخصیت والای انسانی روستاییان از طریق مشارکت و نظارت آنان در فعالیتهای روستایی و تشکیل شوراهای اسلامی، جزو اهداف و ماموریتهای این نهاد انقلابی بود.
جهاد سازندگی نهادی نبود که بر بودجههای دولتی و تحقیر روستاییان و توسعه آمرانه متکی شود، بلکه بسیج اقشار مختلف مردم برای سازندگی روستاها و فراهم کردن امکان تلاش بهمنظور رشد و تکامل آنها را مدنظر داشت؛ هر چند به علت ابعاد گسترده محرومیتهای به جا مانده از رژیم گذشته، جهاد سازندگی اولویت امر سازندگی را به روستاهای دورافتاده و محروم اختصاص داد. مدیریت جهادی، نگرشی جدید در ادبیات کشور بود که در سال ۱۳۵۸ با تاسیس جهاد سازندگی متولد شد. مدیریت جهادی با الگو گرفتن از مبانی اسلامی توانست جایگاه بسیار خوب و محکمی در مدیریت مدرن و امروزی پیدا کند. در ابتدای امر، فرهنگ کاری جدیدی با عنوان مدیریت جهادی از جهاد سازندگی بهسرعت میان مردم و مدیران انتشار پیدا کرد و با استقبال زیادی مواجه شد. تاثیر این فرهنگ بر مدیران و مسوولان کشور به حدی بود که مردم، جهادگران را الگوی انسان کامل میدانستند. فرهنگ جهادی، نوعی فرهنگ سازمانی است که در آن، خدمت عالمانه به مردم، عبادت محسوب میشود. عناصری همچون معنویت، آرمانگرایی و داشتن اهداف بلند و مقدس در جهاد سازندگی مورد توجه قرار گرفت که امروز به گمشده و آرمان مفقوده در پیچ و خمهای قدرتخواهی اداری تبدیل شده است.
ارزشهای مثبتی که در جهاد سازندگی تولید شد، میتوانست منشا تحولات اداری مثبتی باشد؛ هر چند در گذر زمان و فاصله گرفتن از سالهای نخست انقلاب و کمرنگ شدن برخی ارزشها، بعضا شاهد هستیم که بهجای سرایت فرهنگ جهادی به ادارات، فرهنگ اداری به جهاد سرایت کرد. جهاد سازندگی بر پایه مشورتجویی اعضا و مطالعات علمی تشکیل شد. نسل نخست موسسان جهاد، دانشگاهیانی بودند که دغدغه اصلی آنها، توسعه همهجانبه و ارتقای سطح زندگی روستاییان از طریق نقشآفرینی در مسیر رشد کشور بود. این حرکت البته با فرهنگ صدقهدادن و محروم نگهداشتن تفاوتهای بنیادین دارد؛ به همین دلیل در تاسیس جهاد، تزریق سواد و علم به روستاها به عنوان اولویت جدی مورد توجه قرار گرفت.
جوانان آرمانگرایی که جهاد را تاسیس کردند، اعتماد به نفس بالایی داشتند و معطل نظام اداری نماندند. امروز جای خالی این اعتماد به نفس و خوداتکایی در بخش مهمی از نسل جوان به چشم میآید و باید با حذف مقررات مزاحم، به نسل جدید هم فرصت دهیم تا توانمندیهای خود را در مسیر اصلاح و توسعه کشور قرار دهند. جهادیان احساس تعهد و مسوولیت شدید در رسیدن به هدف و سرعت در کار را به استمرار و تلاش بیوقفه و صراحت لهجه، آزادگی و چالشگرایی تبدیل کردند؛ هر چند توان کار دستهجمعی، مشارکتی، شورایی و اعتقاد به عدمتمرکز بر تصمیمگیریهای کلان و همدلی با مردم و توان جلب مشارکت آنان، نسل نخست جهادگران را از سقوط به افراطگرایی در امان نگه داشت. در شرایطی که برخی جوانان با شور و نشاط سیاسی، در دام رادیکالیزم و تقابل با مردم گرفتار شدند، جهادگران به جای نفرین کردن به تاریکی، چراغی روشن کردند که هنوز پس از گذشت ۴۰سال، درخشش آن از دور نمایان است. آنان با برقراری روابط عاطفی و غیررسمی در انجام فعالیتهای رسمی، قناعت، سادهزیستی شخصی و سازمانی، صرفهجویی، امانتداری و درنظر گرفتن منافع عمومی، عدالتمنشی و عدالتطلبی سازمانی سرشار از پویایی، تحول و تحرک را خلق کردند که اکنون جای خالی آن بهخوبی نمایان است. اما برای احیای آن شرایط، لازم است روح جهاد مورد توجه قرار گیرد؛ نه ساختار اداری آن که ترکیبی نامتناجس از آرمانگرایی جوانان و دیوانسالاری رایج بود. به همین دلیل، به عنوان سخن اول و آخر باید گفت، ایجاد سازمانها و ادارات موازی، هیچ دردی از این کشور دوا نخواهد کرد؛ چون جامعه به فرهنگسازی نیاز دارد و دولتمردان باید به فکر احیای فرهنگ جهادی در همه سازمانها و مردم کوچه و بازار باشند. اگر بتوانیم این فرهنگ بیآلایش و غنی را دوباره در میان مردم و مدیران و مسوولان احیا کنیم، در واقع توانستهایم به آرمانهای امام راحل برسیم و درخت انقلاب را بارور سازیم.