اهداف دوگانه ایران
ایران از گذشتههای دور به دنبال هستهایشدن بوده، اما تا وقتی که این هدف تحقق یابد، رفتارهای گوناگونی از این کشور مشاهده شده است؛ یعنی هرگاه ممکن بوده در این مسیر جلو رفته و هرگاه لازم بوده، امتیازهای تاکتیکی داده و تلاش کرده است، اگر ضروری شد، از محدوده فعالیتهای صلحآمیز پا را فراتر بگذارد. دو عامل در ترکیب با هم به برنامه هستهای ایران انرژی میدهند و دو عامل تاکنون این برنامه را مهار کردهاند.
نخبگان ایران دارای این فرض تاریخی مشترک هستند که قربانی شدهاند. ایران بارها حملات و ماجراجوییهای خارجی را تجربه کرده که حاصل ضعف این کشور بوده است. بهطور طبیعی، جمهوری اسلامی بیش از رژیم قبل چنین احساسی دارد و حتی برنامههای خارجی با حسن نیت برای شکستن بنبست دیپلماتیک و متصلکردن اقتصاد ایران به اقتصاد جهان را عاملی برای تضعیف جمهوری اسلامی میداند. آنچه در عراق و لیبی برای صدام حسین و قذافی پس از کنار گذاشتن جاهطلبیهای هستهایشان رخ داد، درسی است که دولتمردان ایران نمیتوانند آن را نادیده بگیرند. از سوی دیگر ایران خود را شکل مدرن یک تمدن بزرگ میداند که از آسیای مرکزی تا خلیجفارس و دریای مدیترانه گسترش یافته بود و منافع وسیعی داشت. گستردگی جغرافیایی و عوامل دیگر نظیر در اختیار داشتن منابع عظیم نفت، غیر متعهد بودن و... همگی عواملی هستند که بر این موضوع تاثیر میگذارند.
از جنگ جهانی دوم، از دید بسیاری از دولتمردان ایران، این کشور نهتنها لایق جایگاهی بسیار بالاست، بلکه برای رسیدن به این جایگاه و افزایش نفوذ و اثرگذاری خود ضروری است به یک قدرت هستهای تبدیل شود یا حداقل فعلا میزان بالایی سوخت غنیشده در اختیار داشته باشد تا در صورت لزوم از آن استفاده کند. موضوع فعالیتهای هستهای ایران، یک عامل توجه جهانی به ایران است. این موضوع سبب شده است تا ایرانیها قدرتهای جهانی را بارها مجبور کنند که این کشور را جدی بگیرند و با آن مذاکره کنند. به عبارت دیگر، نهتنها اقدامات هستهای ایران، بلکه دیپلماسی هستهای این کشور احساس مهم بودن تهران را تقویت میکند و رسیدن به یک توافق هستهای جامع که چنین ابزار ارزشمندی را از تهران بگیرد، جزو گزینههای تهران نیست.
دومین عاملی که بر تصمیمگیری ایران تاثیر میگذارد، این فرض در بین مقامات این کشور است که اگر تهران به مرحله توانایی ساخت سلاح هستهای برسد، جامعه جهانی در نهایت این موضوع را خواهد پذیرفت. ایرانیها معتقدند که بهرغم مخالفتهای خارجی و اعمال تحریمها قبل از رسیدن به این توانایی، وقتی کار از کار گذشت موضوع پذیرفته خواهد شد؛ درست همانطور که در مورد هند، پاکستان و کرهشمالی چنین سناریویی رخ داد. در چند دهه اخیر، این دو نگاه دولتمردان ایران به جهان مبنای تلاشهای استراتژیک این کشور برای حرکت به سمت دستیابی به توانایی ساخت سلاح هستهای بوده است، اما چه عاملی برنامههای هستهای ایران را متعادل میکند؟ یک عامل مهم که سرعت حرکت در این مسیر را کم میکند، مفهوم عمیق و ریشهداری به نام صبر استراتژیک است. این مفهوم سبب شده است که ایران برای رسیدن به آن توان بسیار آهسته حرکت کند و حاضر نباشد ریسک بالایی برای رسیدن به این هدف بپذیرد. در واقع، حرکت ایران به سمت تبدیل شدن به قدرت هستهای نوعی ماراتن است.
دومین عاملی که تلاشهای ایران را در این مسیر تعدیل کرده، اختلافنظرهایی است که بین دولتمردان ایران وجود دارد. برخی از آنها معتقدند که تهران باید به سطح توانایی ساخت سلاح هستهای برسد تا از مزایای آن بهره ببرد و عدهای معتقدند، بدون رسیدن به آن سطح ایران میتواند به بخش اعظم آن مزایا دست یابد؛ بدون آنکه بهای سنگین حرکت در این مسیر را پرداخت کند. از سال ۲۰۰۳ شاهد تغییراتی در سیاستهای حکومت ایران در قبال موضوع هستهای هستیم.
گستردگی، عمق و موفقیت ایران در پیشبرد برنامه هستهای خود سبب شده است تا تغییر رفتار این کشور به شکل فزایندهای دشوار شود؛ بهویژه اکنون که جهان با ریسکهای مختلف از جمله همهگیری کرونا، تغییرات آبوهوایی و بیثباتی سیاسی مواجه است. از سوی دیگر، آمریکا همچنان تلاش خواهد کرد تا خود را از هرگونه موضوع بزرگ سیاست خارجی دور کند و بتواند بر برنامه داخلیاش که موضوع چین در آن نقش محوری دارد، متمرکز کند. این محدودیتها سبب شده است تا ایالاتمتحده به صرف انرژی برای مسائل خاورمیانه بهطور عام و بهویژه مساله هستهای ایران تمایل نداشته باشد. به این ترتیب، طبیعی است که دیپلماتهای ایران کاملا مطمئن هستند، غرب مایل نیست بر تلاشهایش برای مهار برنامه هستهای ایران بیفزاید. در این میان، اسراییل بهتنهایی توان مهار برنامه هستهای ایران را ندارد و روسیه و چین نیز مایل نیستند، با اعمال فشار بر ایران برای محدود کردن برنامه هستهای این کشور، باز هم منافعشان را در ایران به خطر اندازند.
به نظر میرسد، لحظه سرنوشتساز نزدیک شده است. آمریکا و همپیمانهای غربی آن برای مهار برنامه هستهای ایران و رفتارهای این کشور در منطقه، باید ترتیبی دهند که ایرانیها برای رعایت محتوای توافق هستهای احساس اضطرار کنند. این کار مستلزم دیپلماسی خلاق و ارائه انگیزههای مثبت و منفی است.