اثر پروانهای در صنعت پتروشیمی
به عبارت سادهتر بهرغم نیاز کمتر پتروشیمی و پالایشگاه به برق در مقایسه با تولید فولاد یا تولید فلزات، اما سوخت موردنیاز نیروگاهها در زنجیره ارزش محصولات پتروشیمیایی از امکان تبدیلشدن به کالاهایی با ارزش افزوده بالاتر برخوردار است. اگرچه این روند درخصوص فرآوردهها نیز با کمی اغماض قابل قبول است. اینکه بهصورت روزشمار به رشد تولید برق نیاز داریم به معنی افزایش روزشمار نیاز به سوخت با محوریت گاز طبیعی است که به مرور زمان به یک ریسک برای صنایع پتروشیمی بدل خواهد شد. این در حالی است که اگر روزی به اینجا برسیم که باید بین نیروگاه و پتروشیمی یکی را انتخاب کنیم، قطعا ادامه فعالیت نیروگاه در فاز استراتژیک آن انتخاب خواهد شد، بنابراین ریسک اصلی پتروشیمی استمرار رشد تقاضای برق در کشور است. حال فرض کنیم به جای گاز، از سوختهای مایع همچون گازوئیل برای تولید برق استفاده شود. این مطلب به معنی آن است که امکان ارزآوری کشور کاهش یافته یا حتی واحدهای صنعتی به سمت احداث نیروگاههای کوچک برای خود حرکت کنند. این شرایط به معنی رشد روزافزون تقاضای گاز و گازوئیل یا سوختهای مشابه است که اگر به هر دلیل تولید برق در زمستان کافی نباشد، ریسک قویتری را به صنایع بزرگ پتروشیمیایی یا صادرات فرآوردهها رقم خواهد زد. حال اگر استمرار روند توسعه پتروشیمی و پالایشگاهها را شاهد باشیم و موازی با آن احداث نیروگاهها قدرتمندانه تعقیب شود، ریسک تامین سوخت موردنیاز هم به ریسک تولید برق اضافه شده و در نهایت بازنده اصلی واحدهای پتروشیمی خواهند بود. با توجه به این موارد اگر به هر دو فاکتور تولید بیشتر گاز و فرآوردهها در کنار تلاش برای مدیریت مصرف خانوار یا بهینهسازی مصرف انرژی در صنایع توجه نکنیم، ریسکهای مستمر را در این دو حوزه شاهد خواهیم بود.
این در حالی است که مصرف برق یکی از شاخصهای رفاه اجتماعی و زیرساخت صنعتی در هر جامعهای است که نقش مهمی در توسعه صنایع هر کشوری دارد. به نوعی میتوان گفت که در کشوری که برق به شکل مطلوب و پایدار تامین نباشد، توسعه صنعتی واقعی ایجاد نمیشود. به همین دلیل نیز تمامی کشورهای توسعهیافته به دنبال آن هستند که بهنحوی انرژی برق را به کشور خود برسانند. یکی از ویژگیهای مهم انرژی برق قابلیت تبدیل سایر انرژیها به آن است که البته در ایران این موضوع چندان لحاظ نمیشود. همین موضوع نیز باعث شده تا انتظار داشته باشیم برق به شکل خام به کل کشور برسد و درواقع شاهد احداث نیروگاه در سراسر کشور باشیم. این در حالی است که در دنیا انرژی برق تبدیل به انرژی قابل مصرف و قابل انتقال در بخش صنعت یا خانگی شده و به این ترتیب به منطقه مورد نظر انتقال پیدا میکند. در عین حال بسیاری از کشورهای توسعه یافته به دنبال آن هستند تا با تبدیل انرژیهای مختلف به برق، مشکل تامین انرژی در صنایع، خدمات و حتی تقاضای بخش خانگی را مرتفع کنند.
ظرف سالهای پیشین ظرفیتهای بالایی در توسعه صنعت برق کشور به وجود آمده، با این وجود این روزها شاهد اتفاق نامیمون قطعی برق هستیم. این قطعی برق به دلیل عدماصلاح الگوی مصرف و عدمتوسعه منابع مختلف تامین برق، توأمان به وجود آمده است. در دنیا برق را از انرژیهای مختلف همچون گاز و حاملهای انرژی هیدروکربوری، انرژی خورشیدی، هستهای، برقآبی و... تولید میکنند و تنوع منابع تولید برق به تامین پایدار آن کمک میکند. حال باید دید چالش فعلی صنعت برق در کشور از کدام ناحیه یعنی از بخش مصرف یا بخش تولید یا هر دو نشات میگیرد.
آمار میزان تولید برق در کشور نشان میدهد که ایران تولیدکننده قابل قبولی در زمینه تولید برق در دنیاست. هرچند که اظهارنظر دقیقتر نسبت به وضعیت صنعت برق در ایران با مشخص شدن سهم روشهای مختلف در تولید ظرفیت برق کشور میسر است، درواقع باید مشخص شود که چه سهمی از برق تولیدی در ایران توسط نیروگاههای برق آبی، چه میزان با استفاده از سوخت فسیلی، چه سهمی با انرژی هستهای، چه بخشی بر پایه انرژیهای تجدیدپذیر همچون خورشید، بادی و... تولید و تامین میشود. بررسیها بیانگر آن است که بهرغم ظرفیتسازی در بخش نیروگاهی، در حال حاضر سهم روشهای تجدیدپذیر در کشور بسیار پایین بوده و تنها هنر ما در این صنعت حرکت از نیروگاههای برق آبی به سمت نیروگاههای سیکل ترکیبی بوده که تولید با این روش آلایندگیهای بالایی به همراه دارد. درواقع عدماستفاده بهینه از ظرفیتهای موجود در کشور یکی از گلوگاههای بزرگ و اصلی این بخش بهشمار میرود؛ به این ترتیب باید اذعان کرد که اگرچه ظرف سالهای گذشته شاهد توسعه صنعت برق در ایران بودهایم، اما این ظرفیتسازی در جهت پتانسیلهای کشور نبوده است. حتی اقدامات انجام شده در این بخش تطبیقی با ظرفیتهای قانونی ایجاد شده برای آن در کشور نیز نداشته است، بهعنوان مثال اقدامی در جهت توسعه پنلهای خورشیدی حتی در منازل شخصی و خرید برق حاصل از آن صورت نگرفته، در حالی که قوانین لازم جهت چنین موضوعی در کشور وجود دارد. بنابراین ضعف در اجرا یکی از مهمترین ایرادات در توسعه صنعت برق ایران بوده است.
هدررفت بالای برق به دلیل ارزانفروشی، معضل دیگری است که گریبان کشور را گرفته است. این ارزانفروشی در حالی ظرف سالهای گذشته اجرایی شد که مصوبه مجلس درخصوص افزایش قیمت برق اجرا نشد و هیچ بازخواستی نیز از دولت در این زمینه صورت نگرفت و به این ترتیب قوانین اصلاح الگوی مصرف در کشور به مرحله اجرا نرسید.
این در حالی است که اگر به برق همچون کالا نگاه میشد، از سویی امکان توسعه بیشتر این صنعت به وجود میآمد و از سمت دیگر صنایع کشور به سمت بهینهسازی مصرف برق میرفتند. یکی از مشکلات فعلی کشور در زمینه تامین برق بالا بودن میزان مصرف برق صنایع نسبت به استانداردهای جهانی است. البته ارزانفروشی انرژی باعث شده تا صنایع کشور نیازی به بهینهسازی مصرف نداشته باشند. اما اگر ظرف این سالها به شکل پلکانی بر قیمت برق افزوده میشد، از سویی صنایع به سمت بهینهسازی مصرف میرفتند و از طرف دیگر فرصت توسعه بیشتر این صنعت به وجود میآمد. این موضوع حتی درخصوص برق مصرفی در بخش خانگی و سایر حاملهای انرژی نیز باید اجرایی میشد. هرچند که فرصت بسیاری در این زمینه با وجود الزامات قانونی از میان رفت.
باز هم باید به این نکته توجه کرد که اگر به برق به مثابه کالا نگاه میشد و دولت از قیمتگذاری دستوری آن عقبنشینی میکرد، امکان توسعه بیشتر این صنعت به وجود میآمد؛ یکی از مزایای برق وجود بازار بسیار خوب منطقهای برای آن است. در شرایط کنونی نیز ایران به عراق برق صادر میکند و ظرفیت بسیار خوبی در زمینه توسعه صادرات این کالا وجود دارد. این در حالی است که رویه فعلی اخذ شده از سوی سیاستگذار اجازه بهرهگیری کافی از این فرصت را به نیروگاههای بخش خصوصی نمیدهد.
نداشتن متولی در بخش مدیریت مصرف بر چالشهای این بخش افزوده است. اصلاح الگوی مصرف در بخش خانگی و صنعت موضوع مهمی است که به کاهش مصرف میانجامد. بهعنوان مثال در حال حاضر شاهد گسترش استفاده از وسایل برقی پرمصرف در مناطق مختلف کشور هستیم که باید با آن برخورد شود یکی از این موارد رواج روشنایی در ساختمانهای نوساز شهر یا افزایش استفاده از کولرهای گازی، حتی در شهرهای خنک کشور است. ممانعت از بهکارگیری وسایل پرمصرف در سازمانهای مختلف راهکار دیگری است که میتواند به کاهش مصرف انرژی در کشور منجر شود. البته در شرایطی میتوان انتظار داشت که تمامی افراد و سازمانها با این کاهش مصرف انرژی همراه شوند که بهای آن واقعی شود. درواقع ارزانفروشی دلیلی هم برای عدمکاهش مصرف در کشور است. موضوعات دیگری نیز وجود دارد که اجرای آنها به کاهش مصرف برق در کشور و در نتیجه تامین پایدار آن کمک میکند، از جمله اصلاح شبکه توزیع برق، چرا که زمانبرشدن شبکه توزیع به هدررفت آن منجر میشود.
بنابراین تغییر نگاه به برق، واقعیسازی نرخ؛ مدیریت مصرف و توسعه روشهای تولید این محصول میتواند از استمرار چالش در این صنعت جلوگیری کند. این روزها در دنیا شاهد تغییر الگوی تولید برق هستیم، تولید برق از انرژیهای تجدیدپذیر جایگاهی ویژه پیدا کرده و با گسترش خودروهای الکتریکی نیاز به توسعه این روشها همچون تولید برق از پنلهای خورشیدی بیش از گذشته حس میشود. بنابراین لازم است که در کشور نیز این اصلاح دیدگاه هرچه سریعتر پیش از آنکه دیر شود به وجود آید.