فقر در زائدههای شهری
رهیافتهای سنتی مورداستفاده در فرآیند برنامهریزی شهری برای رویارویی با نابرابریهای فضایی موجود در نواحی شهری، به دلیل نداشتن نگاهی جامع و چندجانبه در جهت ارتقای کیفیت زندگی این مناطق نتوانستهاند به نتایج قابلقبولی دست یابند زیرا متفاوت با دستاوردهای نظری و تجربیات جهانی بوده و نگاهی سنتی و یکنواخت به انواع گوناگون فضاهای نابرابر شهری را دنبال میکنند. بنابراین اکنون در هزاره سوم لازم است دیدگاهی مبتنی بر تمامی تجارب جهانی و دستاوردها و شرایط بومی برای ساماندهی و پایاندهی به نگرش حاشیه- متن و اتخاذ رهیافت کل شهر بهعنوان یک واحد با اندام و اجزایی گوناگون برای برنامهریزی توسعه شهری استفاده شود که بتواند ضمن پیوند دادن محلات مورد بحث به بدنه اصلی شهر فاصله شمال- جنوب شهرها را کاسته و ضمن ارتقای کیفیت زیست جمعی ساکنان این منطقه با نابرابری فضایی رویارویی کرده و تمام ابعاد زندگی در این نواحی را بهصورت جامع در نظر گیرد.
یافتههای ما از تجارب مطالعات میدانی فراتحلیل مطالعات پیشین حاکی از آن است که مهمترین شرایط پیدایش و گسترش عبارتند از ۱. توسعه ناموزون، ۲.دافعههای اجتماعی در مبدا ۳. طرحهای نامناسب شهری ۴. بیکاری و اشتغال ناکافی در مبدا ۵. مهاجرتهای بیرویه ۶. تاثیر خطمشیها و عملکرد دستگاههای مسوول دولتی و عمومی ۷. وجود زمینهای بلاتکلیف و تصرفهای عدوانی ۸. فقدان منطقهبندی و کاربری نامناسب زمین ۹. سرریز اقتصادی اجتماعی شهرهای بزرگ ۱۰. فقر و سطح پایین درآمد خانوار و پایین بودن بهای زمین ۱۱.در این محلات موانع و مشکلات طبیعی و اقلیم ۱۲. مهاجرتهای بینالمللی و ۱۳.رخدادهای قهری زلزله و جنگ به پیدایش و گسترش این مناطق انجامیده است.
شرایط زمینهای هم عبارتند از: ۱. فقدان زیربنایی حداقل امکانات و خدمات ۲. تسری فرهنگ روستا شهری و اثر روستامحوری بر بافت ۳.کیفیت پایین خدمات آموزشی ۴. وضعیت نامناسب بهداشت و خدمات رفاهی ۵. ساختار جمعیتی جوان و با رشد جمعیت بالا ۶. وضعیت ناپایدار مسکن ۷. پراکندگی جغرافیایی مکانها و ۸. غلبه فرهنگ فقر و انتقال فقر از روستا به شهر
علاوهبر علل اولیه یادشده عواملی نیز وجود دارند که یا زمینه مناسب برای بروز پدیده را فراهم میکنند یا چون عاملی مداخلهگر آن را سرعت میبخشند. ۱.مافیای زمین ۲. فقر کالبدی ۳. فقدان نظارت یا نظارت پایین ارگانها و نهادها ۴. به رسمیت شناخته نشدن این مناطق ۵.فقدان سند رسمی مالکیت و مجوز ساخت ۶. متناسب نبودن زیرساختها ۷. خدمات شهری نامناسب ۸. دسترسی نداشتن آسان به امکانات و خدمات عمومی ۹. تراکم جمعیتی بالا ۱۰.شبکه دسترسی نامناسب و مصالح ساختمانی بیدوام ۱۱. نابرابری کالبدی و ۱۲. بقای بازتولید و بسط حاشیه.
درمجموع شرایط فوق سبب ایجاد و بازتولید فقر و نابرابری و انعکاس آن در قالب کالبد و فضا در مناطق حاشیهای میشود.
راهبردهای پیشنهادی: دو دسته راهبرد همزمان باید مورد توجه و دقت سیاستگذاران و برنامهریزان ملی و پارلمانهای محلی قرار گیرد. راهبردهای رویارویی با این پدیده براساس نتایج حاصل از تحقیق در دو قسمت قابلتفکیک هستند. الف. سیاستهای پیشگیری و ریشهیابی ب. استراتژیهای درمان و مدیریت حاشیههای موجود.
در بخش نخست، اقداماتی چون: ۱. کم شدن فاصله و سطح زندگی شهر و روستا ۲. اصلاح نگرش توأم با تحقیر روستا و روستایی ۳. تبعیض مثبت در توسعه به نفع روستا و شهرهای میانی ۴. توجه به فعالیتهای جایگزین کشاورزی در روستاها مثل بومگردی و توریسم و ۵. آمادگی مدیریتهای شهری و شوراها و سازمانهای متولی شهری برای میزبانی از مهاجران به شهر.
در بعد دوم و در مورد میلیونها حاشیهنشین در شهرها و از صدها محله شهری و هزاران هکتار عرصه شهری باید از رویکردهایی مانند ۱. رسمیت بخشیدن به مالکیت حاشیهنشینان ۲. مبارزه با رانتخواری و بورسبازی زمین در محلات حاشیه ۳. پرهیز از نگرش تزاحمی به حاشیهنشینان ۴. پرهیز از نگاه بخشی و سختافزاری به برنامه و رویکردهای مداخله در این نواحی ۵. استفاده از ظرفیتهای نهادی انسانی و اجتماعی موجود در این مناطق در طرحهای مدیریت شهری خاص این عرصهها ۶.توجهی ویژه به گروههای حاشیهای در حاشیه ۷. جبران کمبودهای زیرساختی ۸. تاسیس نهادی همچون شورایاریها یا مختار محله در شهرهای ترکیه در این مناطق ۹. استقرار واحد حاشیهنشینی و سکونتگاههای غیررسمی در کلانشهرها در شهرداریها ۱۰. اجرای پروژههای محرک توسعه و پرچمدار و استفاده از ظرفیتهای طبیعی و اقتصادی و۱۱. ارائه خدمات نظارتی مشاوره و مهندسی رایگان در این محلات استفاده کرد.
در صورت بهکارگیری رویکرد و راهبردهای پیشنهادی در نظام اسکان شهرها و توسعه آتی برخی پیامدها قابلتصور است که عبارتند از:
پیامدها: ۱. ایجاد حس عدالت تعلق و کم شدن فاصله اجتماعی ۲. بهبود شاخصهای مسکن بهداشت و کالبدی ۳. افزایش نظارت و رسیدگی سازمانهای مسوول به نیازهای محله ۴. رسمیت بخشیدن به مساله غامض مالکیت مسکن ۵. افزایش مدارای اجتماعی و تحمل بافت چند قومیتی و کاستن از تعارضات اجتماعی ۶. کاهش سیما و منظر شهری نامطلوب ۷. بهبود زیرساختهای موجود ۸. افزایش سرمایه اجتماعی در سایه بهبود کالبدی مناطق ۹.کاهش فاصله اجتماعی و افزایش همپیوندی حاشیه و متن و ۱۰. زمینهسازی برای تحقق حکمرانی خوب شهری.
حاشیههای امروز همه شهرها جزئی از متن و بدنه اصلی شهرهای ایران و جهان در آینده خواهند بود. حتی برخی از این محلات در آینده شهر مستقلی خواهند شد مانند باقرآباد تهران که امروز باقرشهر شدهاست و شهرداری و شورای شهر مستقلی دارد یا حداقل محلی در دل شهر و بخشی از متن اصلی همانند قلعه آبکوه مشهد یا جعفرآباد کرمانشاه یا خضر و سیلوی همدان.
بنابراین بهترین سیاستگذاری شهری به رسمیت شناختن و مدیریت این محلات و تلاش برای ادغام اقتصادی پیوستگی اجتماعی در کنار اتصال و ضمیمه شدن فیزیکی به بدنه شهر اصلی است، هرگونه مداخله و برنامهریزی شهری نباید آنها را جزیره مجزایی ببینند و از سر لطف به توانمندسازی یا بازآفرینی یا هر گونه برنامه توسعه و مداخله آنها فکر شود و رویکرد مردمگرا و مشارکتی و مبتنی بر توسعه محلی در ارتباط ارگانیک با کل شهر با رویکرد تبعیض مثبت شامل محورهای توجه به عدالت اجتماعی و فضایی استفاده از سرمایه اجتماعی غیرنهادی این مناطق، کمک به توسعه و رونق اقتصادی محلات و خانوارهای فقیر و حفاظت و توسعه محیطزیست در شهر و پایداری اقتصادی بهمنظور دستیابی به شهرسازی عادلانه و انسانگرا و تابآور باید مدنظر قرار گیرد.