قاعده بازی در رگولاتوری
فیسبوک برای جلوگیری از تکرار وقوع چنین فجایعی، تدابیری مبنی بر ممانعت پیشینی (و نه پسینی) اندیشیده است. فیسبوک با استفاده از الگوریتمهای هوشمند، در تلاش است افرادی را که مستعد انجام چنین اعمال فجیعی هستند- مثلا افرادی که محتواهای خشونتآمیز و کشتوکشتار را دنبال میکنند- شناسایی کند و در لایو این افراد محدودیتهایی اعمال کند.
محتواهای نامناسب، عبارتند از محتواهایی که مشحون از صحنههای خشونتآمیز هستند، محتواهای جنسی، برهنگی و نیمهبرهنگی، تبلیغات نامناسب، هتک حرمت، محتواهایی که برای سنین کودک و نوجوان نامناسب محسوب میشوند و ... که ربط وثیقی به انگارهها و ارزشهای تعریفشده در یک جامعه دارند.
بهطور کلی این نوع از محتواها اولا، نباید بر بستر رسانه نشر یابند- حال با استفاده از تدابیر و تمهیداتی که خود رسانه اندیشیده یا با استفاده از سازوکارهایی که شرکتهای توسعهدهنده فناوری موتورهای هوشمند پالایش محتوا در اختیار رسانه قرار میدهند- یا چنانچه از قضا این اتفاق رخ دهد و این نوع از محتواها بر بستر رسانهای نشر یابد، باید رسانه از جانب نهادهای تنظیمگر حاکمیتی مورد برخوردهای بازدارنده قهری و سلبی قرار گیرد که گاه با جریمههایی نیز همراه است.
مباحثه میان خبرگان رسانه
در دورههای گذشته، مقوله پالایش محتوا عمدتا توسط گزارشهای مردمی و ارزیابان انسانی انجام میشد. اما امروزه بهدلیل ظهور و بروز رسانههای کاربرپدید و نشر حداکثری محتوا در هر ثانیه، پالایش محتوا صرفا توسط ارزیابان انسانی، کاری بسیار مشکل و صعب است. بنابراین مفر و گریزی نیست که رسانهها به سمت استفاده از فناوریهای مبتنی بر یادگیری ماشینی و بهویژه پردازش تصویر حرکت و از آنها استفاده کنند. در مورد بحث شناسایی خودکار در سالهای اخیر، تکنولوژی رشد خوبی داشته و یادگیری عمیق، کار را سهل کرده است. ابزارهای ماشینی طبیعتا تا حدی خطا دارند و برای رفع آن نیز راهکارهایی وجود دارد؛ از جمله استفاده از ترکیب انسان و ماشین. ترکیب انسان و ماشین راهحلی است که معمولا همه پلتفرمهای داخلی و خارجی از آن استفاده میکنند. ماشین معمولا تشخیص اولیه را انجام میدهد و پس از آن تصمیم نهایی بر عهده انسان است. بنابراین بهنظر میرسد که اقدامات تکنولوژیکی درحالحاضر برآوردهکننده نیاز بازار است.
در این رابطه باید به این نکته نیز توجه داشت که همه کشورها قوانینی دارند که هرکس در آن کشور زندگی میکند باید تابع چنین قوانینی باشد. مثلا در آمریکا در یک ایالت، اعدام اجرا میشود و در ایالتی دیگر اجرا نمیشود. اینکه در ایران قوانینی که رگولاتور به رسانهها ابلاغ میکند، چقدر منطبق با قانوناساسی ماست، یک بحث است؛ اینکه قوانین ما چقدر کامل است، بحث دیگری است. مثلا ما در حوزه کپیرایت نواقص زیادی داریم و باید در ایران قوانین بهتر و بهروزتری در این راستا وضع شود و قوانین خود را متناسب با نیازهایمان بهروز کنیم. متاسفانه در بسیاری از حوزهها قوانین کهنهاند و بسیار سلیقهای عمل میشود. مثلا اتفاقی که به خاطر استفاده از ماهواره افتاد. زمانی ماهواره را از روی پشتبامها جمع میکردند، بعد دستگاههایی آمد که از طریق اینترنت میشد همه آن شبکهها را داشت. ما در بسیاری از موارد دیر عمل میکنیم و این معضلی است که باید سیاستمداران و دغدغهمندان فرهنگی راجع به آن فکر کنند و راهحلهایی را ارائه دهند. رگولاتورها و نهادهای نظارتی باید کمکحال رسانه باشند. ما رسانههایی داریم که اینها خودشان هم یکسری قوانینی دارند؛ مثلا در مورد اخیر رسانه توییتر بعد از چند اخطار که به ترامپ داد، اکانت او را بست. در صورتی که اینترنت را رئیسجمهور آمریکا در اختیار آن رسانه قرار داده است؛ ولی از سوی دیگر وی قوانین یک شرکت خصوصی را نقض کرده است. آقای ترامپ نمیتوانست اینترنت را از آن شرکت خصوصی سلب کند چون آن شرکت خصوصی یکسری قوانین دارد و باید محترم شمرده شود. رسانهها و رگولاتورها باید روابط نزدیکی داشته باشند و گفتمان شکل بگیرد. قطعا ما بهعنوان رسانه، دغدغههایی داریم. حاکمیت هم دغدغههایی دارد و باید اینها همراستا شود. ما باید بسترهایی را فراهم کنیم که کاربران از پلتفرمهای خارجی به سمت پلتفرمهای داخلی نقل مکان کنند، اما متاسفانه عمده این رفتارها به جای اینکه تسهیلکننده باشند، به سمت رفتارهای سلبی پیش میروند.
توسعه اکوسیستم توسعهای برای حمایت از رسانه
بهرغم همه آن برخوردهای سلبی و بازدارندهای که نهادهای تنظیمگر در مقابل رسانه انجام میدهند که در بعضی موارد باید هم انجام دهند؛ ما در تلاشیم، اکوسیستمی را شرح و بسط دهیم که در آن ابتدا معیارها و الزاماتی را استخراج کنیم سپس به کمک این معیارها سنجههایی را تعریف کنیم و بهوسیله این سنجهها، موتورهای هوشمند پالایش محتوا را ارزیابی و طبقهبندی کنیم. در مرحله بعدی، پس از اعطای یک گواهینامه معتبر، آنها را به رسانه معرفی کنیم. این کار دو مزیت دارد. اولا باعث افزایش اعتماد رسانه به این شرکتهای توسعهدهنده موتورهای هوشمند پالایش محتوا میشود؛ ثانیا باعث ایجاد یک فضای رقابتی بین این شرکتهای خصوصی در راستای مارکتینگ میشود که تلاش کنند هم موتورهای خود را تدقیق کنند و هم تسریع بخشند.
اینکه چرا یک پلتفرم بزرگ به جای استفاده از هوش انسانی از هوش ماشینی بهره میبرد؛ فقط و فقط بهخاطر قیمت ارزان است. هزینه ارزیاب انسانی بسیار زیاد میشود و نمیتواند مقرون به صرفه باشد. درحالحاضر بسیاری از کارهای هوشمند بهصورت سرویس است. امیدواریم این فضا شکل بگیرد که رسانههای داخل کشور از این سرویسها بهره بگیرند و به اقتصاد خودشان کمک کنند.