مُسکن کوتاهمدت
در واقع رفتارهای سهامداران حقوقی و بازیگران عمده تنها بهعنوان ابزاری برای کنترل قیمت در کوتاهمدت است که باعث ترس و هیجان در بازار شده و در نهایت منجر به ازدسترفتن سرمایه سهامدار جزء و تازهوارد میشود. البته بازهم تاکید میشود که رفتار حقوقیهای بازار تاثیر کوتاهمدتی بر بازار خواهد داشت که متاسفانه غالب سهامداران جزء هم خرید و فروشهای کوتاهمدتی دارند.
اما دامنه نوسان نامتقارن یا حتی متقارن باعث تشکیل صف خرید یا فروش میشود و گاهی سهم در صف خرید یا فروش قفل میشود بدون اینکه معامله چندانی صورت بگیرد و تکرار این قضیه در زمان طولانی باعث ترس و هیجان سهامدار شده و باعث رفتار غیرمنطقی و باختنقافیه به سهامدار عمده میشود. البته در اینجا منظور از سهامدار عمده، صاحب بازار است، نه لزوما شخصیتی که سهام به نامش است. باید بدانیم حدود ۸۰ درصد بازار سرمایه مستقیم یا غیرمستقیم در اختیار دولت بوده و هر سهامدار خرد و مبتدی این را میداند که کسی که ۸۰ درصد سهام شرکتی را داشته باشد، کاملا سوار سهم است و قدرت زیادی در نوسانگرفتن از سهامدار خرد دارد و این نوسانگیری به کرات در حال انجام است.
بهطور مثال میتوان عنوان کرد که سهام یک صندوق حدود ۱۰ هزار تومان به مردم فروخته میشود، مجددا ۵ هزار تومان از همان افراد خریداری شده و باز مجددا ۹۵۰۰ تومان به خودشان فروخته میشود و مجددا ۷۵۰۰ تومان خریداری میشود و این پروسه ادامه دارد تا سهم به تعادل برسد. نمونه این موارد بسیار زیاد است. در نتیجه هیچ خرید یا فروش در حجم بالا توسط سهامدار عمده یا حقوقی بدون دستور نبوده و نخواهد بود. این درحالی است که یک عده با تفکر بهبود بازار سرمایه حرکت میکنند و بر این باورند که دولت تمایل دارد شاخصکل بورس با رشد همراه باشد و همه سهامداران به سود دست یابند. این در حالی است که دولت توانمندی لازم برای این موضوع ندارد و با استفاده از کارشناسان متخصص کاملا کنترلشده، حسابشده و مهندسیشده به اهداف موردنظر خواهد رسید. وقتی هدف شما این باشد که بازار در این شرایط باشد، خب این کار را دولت میتواند انجام بدهد و به نظر میرسد همین کار را هم کرده است. همچنین بهنظر میرسد در تحقق چنین هدفی بسیار حرفهای عمل کرده است. در واقع در اوج قیمتها سخن از این دارد که همهچیز را به بورس بسپارید و سرمایه خود را وارد بازار سرمایه کنید و حال سهامداران و عموم مردم تازه وارد به بازار بعد از ۵-۶ ماه نتیجه کار را دریافت میکنند. در واقع چنین برنامه و هدفی کاملا دانسته و حسابشده بوده و تمامی موارد از قبل برنامهریزی شده است. حال در چنین شرایطی چنانچه سرمایهگذاری بتواند با روند مزبور حرکت کند، قطعا برنده است و در غیر اینصورت دچار زیان خواهد شد. البته باید عنوان کرد که اغلب در بورس بیشتر افراد بازنده هستند؛ حتی آنهایی که قبلا برنده بودند، وارد میشوند و مجددا به خریدهای سنگینتری میپردازند و در چنین شرایطی آن چیزی را هم که قبلا برده بود و سودی که کسب کرده بودند را نیز باید بگذارند و از بازار خارج شوند. به این ترتیب در مجموع میتوان عنوان کرد که سیاستها در جهت این نیست که بخواهد کمکی به بازار سهام داشته باشد یا قیمت سهم را تصنعی افزایش یا کاهش دهد. هدف اصلی سهامداران در این بازار، نوسان گرفتن و کسب سود در کوتاهترین زمان ممکن است. در این میان بررسی روند حجم معاملات بازار سهام یک سیگنال و دلیل قاطع از تشکیل چنین روندی است و این هشدار را میدهد که مدتهاست سهامداری به معنای واقعی در بازار سرمایه ایران وجود ندارد. پروسه واقعی به این صورت است که هدف اصلی ورود سرمایهگذاران به بورس کسب سود است؛ افراد به بورس میآیند سود کسب کنند و خارج شوند. در این میان سود مطلوب را دریافت میکنند و باز مجددا با سرمایه بیشتر وارد بازار سهام میشوند. این چرخه تا جایی ادامه دارد که به نقطه اوج برسد و با یک برنامهریزی کاملا مهندسیشده، تمام داراییشان را میگذارند و حتی زیر بار قرض هم میروند و این نقطه، تازه شروع تشکیل روند منفی در بازار و افت قیمتها خواهد بود.