ترامپ ساکت می‌شود؟

اما به مرور زمان خطوطی ترسیم شده است. سال ۲۰۱۸ دسترسی آلکس جونز، نظریه‌پرداز توطئه، به اکثر پلت‌فرم‌های شبکه اجتماعی از جمله فیس‌بوک، توییتر و اسپاتیفای مسدود شد و این عامل زمینه را برای مهاجرت به سمت پلت‌فرم‌های موازی از جمله پارلر فراهم کرد. این احتمال وجود دارد که ترامپ به سراغ یک پلت‌فرم دیگر برود. زیرا اکنون به پلت‌فرم‌های بزرگ دسترسی ندارد. در این حالت پلت‌فرم جدید مورد توجه کاربران قرار خواهد گرفت و اثرگذاری آن افزایش خواهد یافت. اما افزایش تعداد کاربران سبب می‌شود افزایش نظارت بر آن شبکه افزایش یابد. در حال حاضر پارلر از دسترس خارج شده است، زیرا شرکت آمازون به‌دلیل نگرانی‌هایی که درباره انتشار محتوای تعدیل نشده داشته، ارائه خدمات میزبانی به این شبکه را متوقف کرده است.

اما تشویق خشونت و نفرت، تنها علت حذف شدن محتواها از سوی شبکه‌های اجتماعی نیست. بهار گذشته همه ما شاهد اقدام هماهنگ پلت‌فرم‌های بزرگ فناوری برای حذف ویدئوی «همه‌گیری» بودیم. در این ویدئو یک دانشمند بی‌اعتبار علیه آنتونی فائوچی، رئیس موسسه ملی آلرژی و بیماری‌های واگیر آمریکا سخن گفته بود و از همه خواسته بود ماسک نزنند. از آنجا که اطلاعات غلط در این ویدئو می‌توانست به شدت یافتن همه‌گیری کرونا منجر شود، پلت‌فرم‌های یاد شده آن ویدئو را حذف کردند و انتشار آن محدود شد. در واقع ما شاهد حرکت پلت‌فرم‌های شبکه اجتماعی از مطلق‌گرایی در حوزه آزادی بیان به سمت درک ضرورت تعدیل بیان به‌عنوان یک موضوع مهم برای سلامت و ایمنی عمومی هستیم. هم‌رسانی اطلاعات غلط درباره همه‌گیری کرونا، مبارزه با آن را دشوار می‌کند. به‌طور مشابه، انتشار اطلاعات غلط درباره رای دادن، دموکراسی ما را تضعیف می‌کند.

اما به اقدام توییتر و دیگر شبکه‌های اجتماعی، به اشتباه برچسب سانسور خورده است. این نوع توصیف صحیح نیست. ترامپ سانسور نشده است. هیچ‌یک از این پلت‌فرم‌ها ملزم نیستند برای کاربران زمینه ارتباط با دیگر افراد را فراهم کنند. اینها همه شرکت‌های خصوصی هستند که شرایطی برای ارائه خدمات دارند و کاربران با آن شرایط موافقت کرده‌اند. ترامپ مانند هر کاربر دیگری در شبکه اجتماعی توییتر، با شرایط استفاده از این شبکه موافقت کرده است و یکی از این شرایط، ممنوع بودن ترویج خشونت است. این موضوع هیچ ربطی به متمم نخست ندارد. این متمم به محدودیت‌های دولتی بر آزادی بیان مربوط است، نه توافق‌نامه‌ها بین شرکت‌های خصوصی و کاربران آنها.

از سوی دیگر ترامپ هنوز هم ابزارهای قدرتمند و فراگیر برای برقراری ارتباط با مخاطبان در اختیار دارد. او سخنگو و اتاق گزارش دهی در داخل خانه اش دارد و هر زمان که اراده کند می‌تواند با خبرنگارها صحبت کند. او کسی نیست که برای اظهارنظر و رساندن دیدگاه‌های خود به گوش مردم آمریکا و جهان با مشکلی مواجه باشد. اگر ترامپ مصمم است در اینترنت دیدگاه‌های خود را بیان کند، گزینه‌های دیگری برای این کار در اختیار اوست. اگرچه همه ما از کمتر توجه کردن به نظرات ترامپ پس از خروج او از کاخ سفید سود خواهیم برد، بسیاری از میلیون‌ها نفر مخاطبی که ترامپ در توییتر از دست داده، او را در یک پلت‌فرم جدید پیدا خواهند کرد و رسانه‌ها بدون شک به انعکاس سخنان او در فضایی جدید ادامه خواهند داد.

به‌رغم تمامی آنچه بیان شد، قدرت پلت‌فرم‌هایی نظیر فیس‌بوک، توییتر و یوتیوب برای کنترل بیان همچنان بسیار مشکل برانگیز است. راه‌حل، به آسانی تدوین مقررات بیشتر نیست که قدرت را از این پلت‌فرم‌ها به دولت منتقل کند. تحول بهتر، ایجاد شکلی جدید از رسانه اجتماعی است که به‌عنوان یک «زیرساخت عمومی» ایجاد شود و تحت مالکیت جوامع باشد و همان جوامع بر محتوای آن نظارت داشته باشند. این همان شیوه‌ای است که درباره محتواها در دنیای آفلاین دنبال می‌شود. اگر من در بین دوستانم سخنانی به زبان آورم که ترویج خشونت یا زیانبار باشد، آن جمع باید درباره نوع واکنشی که می‌خواهند نشان دهند، تصمیم بگیرند. آیا آنها برای نشان دادن اینکه این سخنان پذیرفته نیست با من مقابله خواهند کرد؟ آیا آنها مرا از گروه اخراج می‌کنند یا به این نتیجه می‌رسند که بهتر است این سخنان را نادیده بگیرند و آن تحمل کنند؟

بحث درباره این موضوع‌ها آسان نیست، چه در محیط کار، چه در کلیسا یا جمع‌های دیگر. اما این موضوع‌ها اصول بنیادینی هستند که زندگی دموکراتیک را تشکیل می‌دهند. پلت‌فرم‌های شبکه اجتماعی امکان بحث در این زمینه‌ها را از ما گرفته‌اند و تصمیم‌گیری را به الگوریتم‌ها و ناظران بر محتواها سپرده‌اند. این یک رویه واقعا منفی است. ما باید درباره اینکه چه نوع بیان و رفتار عمومی پذیرفته است و جامعه ما چه شکلی باید داشته باشد بحث کنیم و تصمیم بگیریم. جامعه‌ای که این مسوولیت را نادیده می‌گیرد یک جنبه کلیدی «شهروندی کامل» را از شهروندان دریغ می‌کند. حوادث ششم ماه ژانویه اگر نه تعجب‌برانگیز، اما شوک آور و ناامیدکننده بود. اینکه بسیاری از افراد از محدود شدن دسترسی ترامپ به شبکه‌های اجتماعی استقبال می‌کنند قابل درک است. این احساس رضایتمندی حاصل آن است که مشاهده می‌شود هر عملی پیامدهایی دارد.

اگر شما نگران هستید که مسدود شدن دسترسی ترامپ به شبکه‌های توییتر و فیس‌بوک نشان‌دهنده کنترل بیش از حد بالای این پلت‌فرم‌ها بر حیات عمومی است، نگرانی شما بجاست. ما اجازه داده‌ایم فضای عمومی‌مان از سوی تعداد کمی شرکت خصوصی کنترل شود و حالا درک می‌کنیم که «بیان آنلاین» تا چه حد آسیب پذیر است. ساکت کردن ترامپ در شرایطی که به‌وجود آمده، قابل توجیه است، با این حال اقدام شبکه‌های اجتماعی در محدود کردن ترامپ باید زمینه را برای بحث‌های مستمر درباره اینکه ما مایلیم فضا‌های دیجیتال عمومی‌مان چگونه باشند و قواعد آنها چه باشد، فراهم کند.