شکست سیستماتیک در مدیریت داده‌ها

 

مسدود شدن حساب‌های کاربری ترامپ در شبکه‌های اجتماعی بزرگ ممکن است همه اینها باشد. اما اقدام این شبکه‌ها توجهات را از چالش‌های بنیادینی که ما در اکوسیستم آنلاین با آنها مواجه هستیم منحرف کرده است. هر یک از پلت‌فرم‌های شبکه اجتماعی، سیاست‌ها و سیستم‌های خاص خود را برای تعدیل محتوا دارند و اگر چه همه آنها از رویه‌های اداری خاص استفاده می‌کنند. اما در عالم واقع، نحوه واکنش آنها به تمامی محتواها یکسان نیست و آنها سیاست‌های خود را برای هر یک از میلیاردها کاربری که دارند متفاوت اجرا می‌کنند.

هفته گذشته نقایص این رویکرد را به نمایش گذاشت. برای مثال فیس بوک را در نظر بگیرید که تحلیل محتوا را بیش از دیگر پلت‌فرم‌ها جدی تلقی می‌کند. اصلا مشخص نیست چگونه پست‌های دو هفته پیش ترامپ که سبب مسدود شدن حساب کاربری او شد بدتر از پست‌های قبلی او بود و چرا فیس‌بوک دسترسی ترامپ را مسدود کرده است، درحالی‌که دیگر رهبران جهان که دیدگاه‌های منفی دارند همچنان در فیس‌بوک فعال هستند و چرا موارد شدید نقض هنجارها از سوی دیگر شخصیت‌های سیاسی و مردم عادی با چنین واکنشی مواجه نمی‌شود و همان‌طور که یکی از حقوقدان‌های مشهور گفته، هیات نظارتی جدید فیس‌بوک حتی نمی‌تواند موارد تعلیق را بررسی کند، زیرا آنها صرفا حق دارند پست‌هایی را مورد بازبینی قرار دهند که حذف شده‌اند، نه حساب‌های کاربری را.

تمرکز بر مسدود شدن حساب‌های کاربری ترامپ همچنین سبب شده توجهات از قدرت به نمایش گذاشته شده از سوی شبکه‌های اجتماعی منحرف شود. پارلر که ادعا می‌کند برای بیش از ۱۲ میلیون کاربر خود بهشت امن آزادی بیان است، به محلی برای فعالیت عناصر سمی‌تر در صحنه سیاسی آمریکا از جمله سازمان‌دهندگان نظریه توطئه «سرقت را متوقف کنید» و اغتشاش در کنگره تبدیل شده است. در واکنش به این وضعیت، گوگل و اپل دانلودهای جدید پارلر را در اپ‌استورهای خود ممنوع کردند و آمازون اعلام کرد میزبانی پارلر را متوقف می‌کند. اما با آنکه این اقدامات موجه به نظر می‌رسند، اما نشان دهنده تبعات تمرکز در بازار هستند. شرکت‌هایی که زیرساخت‌های مرتبط را در مالکیت دارند، می‌توانند به‌طور یکجانبه درباره شرکت‌هایی که از این زیرساخت‌ها استفاده می‌کنند تصمیم بگیرند و در این مسیر، به ماهیت فعالیت‌های سیاسی و اقتصادی شکل می‌دهند.

نکته دیگر این است که نحوه مواجهه اخیر با محتواهای منفی از جمله بسیاری از پست‌ها و توییت‌های ترامپ، نشانه‌های عناصر ساختاری مشکل را مبهم می‌کند. برای مثال جنبش‌های هوادار تئوری توطئه نظیر QAnon به شکل طبیعی ظهور پیدا نمی‌کنند. آنها نتیجه طراحی و مدل تجاری همین پلت‌فرم‌ها هستند. پلت‌فرم‌ها با بهره‌گیری از حجم عظیم داده‌ها درباره کاربران برای تعیین محتوای هدفمند و اثرگذاری بر رفتار ما درآمد کسب می‌کنند. فیس‌بوک برای مدیریت این حجم عظیم از داده‌ها هر روز بیش از ۱۰۰ میلیارد تراکنش را مدیریت می‌کند. پلت‌فرم‌ها یا از تیم‌های بزرگ تعدیل‌کننده محتوا یا از هوش مصنوعی که بسیار پر نقص است، استفاده می‌کنند و اینها ابزارهای تعیین‌کننده مشخصات و ویژگی‌های فضای عمومی ما هستند.

تردیدی وجود ندارد که غیرممکن است این مدیریت با مسوولیت پذیری همراه باشد و نتیجه این رویه، ناکامی سیستماتیک است. برای مثال یک تحقیق داخلی در فیس‌بوک نشان داد ۶۴ درصد کاربران جدید که به گروه‌های تندرو ملحق می‌شوند تحت تاثیر ابزارهای توصیه خود فیس‌بوک چنین می‌کنند. این پلت‌فرم‌ها چنان بزرگ شده‌اند که دیگر نمی‌توانیم برای اصلاح زیان‌های بالقوه، روی بازار آزاد حساب کنیم و اگر بازار نتواند آن عدم توازن قدرت را تصحیح کند، آنگاه تنها گزینه، حاکمیت دموکراتیک است. دولت ها، حاکمیت بر فضای دیجیتال را به تعداد محدودی شرکت‌های خصوصی واگذار کرده‌اند، شرکت‌هایی که اهداف شان ممکن است با منافع عمومی سازگار نباشد. این رویکرد با شکست مواجه شده است، بنابراین دولت‌های دموکراتیک باید در گفت‌وگوها پیشتاز باشند، گفت‌وگوها درباره اینکه چه محتوایی باید در فضای آنلاین منتشر شود و چطور باید مکانیزم‌های مسوولیت‌پذیری، شفافیت و پاسخگویی در اقتصاد داده محور، اجرا شوند.