راستی آزمایی دو فرضیه
موافقان این موضوع بهطور کلی معتقدند که خصوصی شدن این دو باشگاه و بهطور کلی ورزش، باعث میشود که دخالت دولت در آنها به حداقل برسد و ثبات مدیریتیشان بیشتر شود. این دسته اعتقاد دارند بخش خصوصی برای سرمایهگذاریاش، دلسوزی بیشتری به خرج میدهد و چون مایل به ضرر دادن نیست، با برنامهریزی بهتر و دقیقتر تلاش میکند از این دو باشگاه تقریبا ورشکسته، بنگاههایی سودده یا حداقل بدون ضرر بسازد. مخالفان اما عقیده دارند که اگر این دو باشگاه تا به الان سرپا ماندهاند فقط به خاطر حمایتهای دولتی بوده و اگر دولت پشت آنها را خالی کند، در آیندهای نزدیک همین وضعیت نیمهپایدار نیز از بین میرود و آنها بهدلیل بدهیهای سنگینی که به بار خواهند آورد، با سرعت بیشتری سقوط خواهند کرد.
با بررسی منطقی و بیطرفانه این موضوع، خیلی سخت است که حق را فقط به یکی از دو طرف این بحث داد. در شرایط ایدهآل، حق کاملا با طرف اول است ولی در شرایط فعلی و با توجه به اوضاع نابسامان مدیریتی و اقتصادی کشور، دیدگاه طرف دوم منطقیتر به نظر میرسد.
خب با این شرایط چه کار باید کرد و چه راهی باید در پیش گرفت تا بالاخره این بحث طولانی به نتیجه برسد؟ باید کار جهادی کرد و بدون در نظر گرفتن عواقب کار، این دو باشگاه را یکشبهخصوصی کرد تا خودشان راهشان را پیدا کنند؟ یا باید همچنان دست روی دست گذاشت و منتظر معجزه بود تا روزی شرایط این کار فراهم شود؟
به عقیده من، خصوصیسازی این دو باشگاه بهدلیل شرایط خاصی که دارند در وضعیت فعلی، منطقی نیست. سابقه هم نشان داده که نه باشگاههایی که بهصورت ظاهری خصوصی شدهاند موفق بودهاند و نه باشگاههایی که واقعا خصوصی بودهاند. باشگاههایی مثل سپاهان، تراکتورسازی، ذوبآهن، فولاد و... سالهاست که به ظاهر خصوصیاند ولی بدون حمایت شرکتهایی که به نحوی وابسته به دولت هستند و تغییرات و تصمیمات دولتی کاملا بر سرنوشتشان تاثیر میگذارد، تقریبا هیچ هستند.
باشگاههایی مثل استیل آذین، گهر دورود، شیرینفراز کرمانشاه و... هم که واقعا خصوصی بودند، هیچوقت نه از نظر مدیریتی و نه از نظر نتیجهگیری موفق نبودند و آخر و عاقبت خوشی پیدا نکردند. این موضوع تنها مختص ورزش و فوتبال نبوده و نیست و بسیاری از نهادهای غیرورزشی کشور مثل بانکها، موسسات مالی و صنعتی کشور نیز با چنین وضعیتی مواجه بودهاند. دلیل اصلی این وضعیت هم این است که نه بخش مدیریتی کشور برای خصوصی شدن صرف آمادگی داشته و نه بستر مناسب برای فعالیت و درآمدزایی این نهادها فراهم شده است. در ورزش اما اوضاع اسفبارتر هم است. نه تنها اغلب مدیران ورزشی در تمامی سطوح، از کم اطلاعترین مدیران کشور هستند که بدون توجه به شایستگیشان، در پستهای مختلف قرار گرفتهاند بلکه به هیچ وجه شرایط حقوقی، قانونی و سیاسی کشور برای درآمدزایی باشگاههای ورزشی از مسیرهای رایج در ورزش و فوتبال جهان مهیا نیست. بهعنوان مثال هنوز تکلیف حق پخش تلویزیونی مسابقات ورزشی بهویژه فوتبال بهعنوان اصلیترین منبع درآمدزایی باشگاهها و فدراسیونهای ورزشی مشخص نیست. نه صداوسیما یک ذره کوتاه میآید و نه قانونی وجود دارد که صداوسیما را ملزم به رعایت این حقوق کند. بدتر اینکه راه برای تلویزیونهای اینترنتی خصوصی هم بسته است و آنها هم نمیتوانند در این زمینه با صداوسیما رقابت کنند.
در بخش اسپانسرینگ و بازاریابی هم بهدلیل مشکلات حقوقی و روابط ناسالم و بدون نظارتی که وجود دارد، نه تنها امکان انجام کارهای اصولی وجود ندارد بلکه مشکلات اقتصادی کشور، همین آبراهه کوچک را نیز روزبهروز باریکتر میکند و روزنههای امید را از بین میبرد.
در بحث مربوط به درآمدهای روز مسابقه و بلیتفروشی نیز، بهدلیل دولتی و فرسوده بودن ورزشگاهها، ممنوعیت حضور زنان در استادیومها، کوتاه بودن دست باشگاهها از مدیریت ورزشگاهها و در نهایت، تاثیر تصمیمات غیرورزشی بر برنامهریزی باشگاهها، باعث میشود که نتوان کمترین حسابی روی چنین درآمدهایی باز کرد.
شاید یک مثال کوچک کمی قضیه را روشنتر کند. یکی از منابع درآمدزایی باشگاههای پرطرفدار و بزرگ دنیا، برگزاری بازیها و تورنمنتهای دوستانه و تورهای بینالمللی است. هر ساله پیش از شروع فصل فوتبالی اروپا، بسیاری از تیمهای پرطرفدار به دعوت شرکتهای بزرگ و برندهای معروف به نقاط مختلف دنیا میروند و در تورنمنتهای از پیش برنامهریزی شده شرکت میکنند که درآمد هنگفتی برایشان دارند. حتی در چند سال اخیر بعضی از کشورها، مسابقات رسمیشان را هم در کشورهای دیگر برگزار میکنند تا بازارهای بیشتری را تصاحب کنند. آیا دو باشگاه پرسپولیس و استقلال اینقدر آزادی دارند که بتوانند هر وقت که خواستند به شهرها و کشورهای دیگر سفر کنند و دربی تهران را در آنجا برگزار کرده یا در تورنمنتی چندجانبه با حضور هم شرکت کنند؟ سابقه نشان داده که اصلا اجازه چنین کاری ندارند و چند بار هم که قراردادهایی بستهاند در نهایت انصراف داده و حتی کارشان به دعواهای حقوقی هم کشیده شده است.
در چنین شرایطی، صحبت از خصوصی کردن این دو باشگاه بیشتر به شوخی شبیه است مگر اینکه به ظاهر خصوصی شوند و همچنان مثل باشگاههایی که نامشان ذکر شد از سوی نهادهای وابسته به دولت، حمایت شوند.