میدانداری کانالهای غیررسمی
حال در اینجا شاید این سوال در ذهن مخاطب نگارنده مطرح شود که ثمره عملی این بحث در بازارهای مالی و بهخصوص بازار سرمایه چیست؟ در پاسخ باید بیان کرد که معمولا سرمایهگذارانی که موافق با نظریه بازار کارآ هستند، سعی میکنند در تشکیل سبد داراییهای خود از داراییهای شاخصی استفاده کنند یا به سراغ سرمایهگذاری در صندوقهای شاخصی روند چرا که این صندوقها و داراییها عملکردی معادل عملکرد بازار دارند. در نقطه مقابل فاما و پیروانش، سرمایهگذارانی قرار دارند که از استراتژی سرمایهگذاری در داراییهای ارزشی استفاده میکنند و براین باورند که یک دارایی مالی میتواند کمتر یا بیشتر از ارزش واقعی قیمتگذاری شده باشد. استراتژی این سرمایهگذاران خرید داراییهایی با ارزشی کمتر از ارزش ذاتی و فروش داراییهایی است که از منظر تحلیل آنها بیش از ارزش ذاتی توسط بازار ارزشگذاری شده است.
مطالعات بازارهای سهام نشان میدهد که تاثیر اخبار خوب یا بد بر رفتار سرمایهگذاران در چند سنجه قابل بررسی است: حجم معاملات، تعداد معاملات و قیمت سهام شرکتها.
بنابراین طبق تحقیقات صورت گرفته، رابطه میان شفافیت و کیفیت اطلاعات با سنجههای ذکر شده، رابطهای مستقیم و معنادار است. این مساله زمانی از اهمیت بیشتری برخوردار است که طبق مطالعات محققان دانشگاه میشیگان و هاروارد، حرکت همزمان قیمتهای سهام در اقتصادهای شکنندهتر و به اصطلاح کمبنیهتر بسیار بیشتر از حرکت همزمان قیمتها در اقتصادهای قوی است.
معیار قوی یا ضعیف بودن یک اقتصاد در این مطالعات، بر اساس حجم بازار نیست بلکه بر اساس عوامل بنیادی بازارها مانند متوسط درآمد عملیاتی شرکتها در یک اقتصاد است لذا هرچه سرمایهگذاران حرفهای پیشبینیای دقیقتر و واقعبینانهتر از آینده عملیات یک شرکت داشته باشند، باید انتظار داشته باشیم تا معاملات عاقلانهتری را در بازارها شاهد باشیم. حال این سوال قابل طرح است که چه عواملی به شفافیت اطلاعات و نیز دقیقتر شدن پیشبینیهای سرمایهگذاران در بازار سرمایه کشورکمک میکند؟ در جواب چند عامل زیر از دیدگاه نگارنده بهصورت کوتاه بیان میشود:
-ارائه صورتهای مالی بر اساس استاندارد جهانی توسط شرکتها؛ توضیح آنکه طبق مطالعات رندرز و گارمینک در سال ۲۰۰۷ و با بررسی شرکتهای داوطلب پذیرش IFRS به این نتیجه رسیدند که این استانداردها با ارتقای افشا نسبت به استانداردهای ملی، از میزان اطلاعات محرمانه در اختیار افراد درون شرکت میکاهد و منجر به محافظت بیشتر ازحقوق سرمایهگذاران خواهد شد که طبعا سبب کاهش نابرابری اطلاعاتی میشود.
-رتبهبندی شرکتهای فعال در صنایع مختلف؛ توضیح آنکه رتبه بندی شرکتهای فعال در صنایع مختلف می تواند آینه تمام نمایی از وضعیت شرکتهای مختلف نسبت به رقبای خود بهشمار آید و نقاط قوت و ضعف درونی و نیز نقاط فرصت و تهدید بیرونی شرکتها را مشخص کند. اما مساله ای که حائز اهمیت است، مدل رتبه بندی، معیارها و تکنیکهای ریاضی مناسب جهت اجرای آن است. رتبه بندی شرکتها در بازار سرمایه کشور با استفاده از روشهای معمول انجام می شود و نیازمند تکنیک جامع وجدیدی هستیم که بتوان شرکتهای برتر در بازار سرمایه کشور را شناسایی کرد و به تبع آن تصمیمگیری سرمایهگذاران را منطقیتر کرد.
-رجوع به تجربه ۲۵ ساله گذشته مبنی بر انتشار پیشبینی EPS آینده شرکتها؛ توضیح آنکه از سال ۱۳۹۶ بنا به دلایلی انتشار پیشبینی شرکتها از EPS آینده متوقف و همین امر سبب شد تا گروهی از سرمایهگذاران غیرحرفهای بر اساس هیجانات بازار و در فضایی احساسی تصمیمگیری کنند. حال که ۳ سال از این تصمیم میگذرد، وقت آن است که آثار و نتایج این فقدان اطلاعات در بازار را بهصورتی دقیق و علمی بسنجیم. به عقیده نگارنده، حذف پیشبینی EPS آتی شرکتها برای بازاری در حال توسعه و کم عمق مانند بازار سرمایه ایران، سبب شده است تا مجاری غیررسمی و غیرحرفهای چون کانالهای تلگرامی و صفحات اجتماعی مجازی، جایگزین تحلیلهایی هرچند با اشکال اما تا حد زیاد مفید پیشبینی شرکتها از وضعیت آتی سودآوری شود. گزارشدهی مجدد پیشبینی شرکتها از EPS آتی سبب میشود تا هزینه دسترسی سرمایهگذاران به اطلاعاتی تاحدزیاد قابل اتکا را کاهش دهد و به عقلانیت تصمیمگیریها در بازار سرمایه بیفزاید. البته برای پرهیز از سوءاستفاده مدیران ناشی از تضاد منافع با سرمایهگذاران و انتشار پیشبینیهایی اغراق آمیز از EPSهای آتی، راهکارهایی اجرایی متصوریم که از حوصله مخاطبان این نگاشته خارج است.
در قسمت پایانی این مطلب، لازم است بیان دارم که در این مقطع حساس از اوضاع اقتصادی کشور و با وجود تحریمهایی که در تاریخ تحریمهای بینالمللی برای یک ملت بی سابقه است، ابهامات زیر درباره آینده اقتصادی کشور و بهخصوص بازار سرمایه کشور ریسکهایی را بوجود آورده است که لزوم ارتقای شفافیت در عملیات شرکتهای فعال در بازار سرمایه را دو چندان میکند:
-ابهام در میزان درآمدهای ارزی آتی کشور و به تبع آن نرخ برابری ارزهای مرجع؛
-ابهام در میزان دسترسی به درآمدهای ارزی کشور؛
-ابهام در هزینه دسترسی به درآمدهای ارزی و نقل و انتقال آن؛
-عدم شفافیت در استراتژی و سیاست دولت و بانک مرکزی پیرامون کنترل نقدینگی افسار گسیخته؛ توضیح آنکه نگرانی و نااطمینانی فعالان بازار مبنی بر استفاده دولت از ابزار افزایش نرخ سود سپرده بانکی برای کنترل حجم نقدینگی بهجای استفاده از ابزارهایی چون انتشار اوراق ودیعه بانک مرکزی، سبب شده است تا نرخ بازدهی مورد انتظار سهامداران و به تبع آن ارزشگذاری سهام شرکتها با ابهام همراه باشد؛
-عدم وجود تصویری روشن از سرفصلهای درآمدی و هزینهای بودجه آتی کشور.
در پایان لازم است این مطلب مهم را به فعالان و ناظران محترم بازار سرمایه کشور یادآوری کنم که رشد بی سابقه بازار سرمایه در ماههای اخیر، اگر چه بخشی به دلیل افزایش نرخ ارز، تورم و به تبع آن افزایش هزینه جایگزینی شرکتها با توجه به رشد ارزش بازاری داراییهای آنها بود، اما در ادامه راه، سرمایهگذاران به دنبال سودآوری عملیاتی شرکتها خواهند بود و همین امر سبب خواهد شد که عملکرد شرکتها و مدیران آنها به دقت مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد و مقامات محترم بازار سرمایه کشور باید تا حد امکان بر شفافیت و کارآیی اطلاعاتی این بازار بیفزایند.