زنجیر بر پای صنایع دستی
مطابق آمارهای سازمان جهانی گردشگری (WTO) در سال ۲۰۱۶ سرمایهگذاری مسافرتی و گردشگری به میزان ۵/ ۸۰۶ میلیارد دلار افزایش یافته که ۴/ ۴ درصد از کل سرمایهگذاری است، مطابق برنامهریزیهای صورت گرفته این مبلغ باید به ۱/ ۱۳۰۷ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۷ برسد. براساس آمارهای دیگر همین سازمان سهم کل سفر و گردشگری در تولید ناخالص داخلی جهانی ۳/ ۷۶۱۳ میلیارد دلار(۲/ ۱۰درصد از کل تولید ناخالص داخلی) در سال ۲۰۱۶ اعلام شده است و پیشبینی شده این رقم در سال ۲۰۲۷ به ۹/ ۱۱۵۱۲ میلیارد دلار(۴/ ۱۱ درصد از تولید ناخالص داخلی) خواهد رسید. همه آنچه گفته شد صحهای است بر این ادعا که گردشگری موضوعی مهم و غیرقابل انکار در اقتصاد روز دنیاست. موقعیت گردشگری در ارتباط با صنایع فرهنگی پیچیدگی خاصی دارد، مطابق نظر دیوید تراسبی از پژوهشگران برجسته در حیطه اقتصاد فرهنگ و هنر، مسافرت به مکانهای جدید اگرچه ممکن است صرفا با قصد گذراندن اوقات فراغت باشد، اما تجربیات آنان در این مکانها بدون تردید در یک بافت فرهنگی شکل میگیرد و آکنده از پیامهای فرهنگی است.
گردشگرانی که تعطیلات خود را در مکانهای مقصد گردشگری سپری میکنند درون نوعی هسته فرهنگی قرار میگیرند که ناخواسته ممکن است از آن تاثیر پذیرند یا بر آن تاثیرگذار باشند. به این ترتیب موضوع اقتصاد فرهنگ و هنر در گردشگری مطرح میشود که بهعنوان ابزاری در جهت اندازهگیری، جهتدهی، بهرهبرداری و محدودسازی این صنعت با توجه به مسائل فرهنگی جامعه مبدأ (گردشگرپذیر) عمل میکند. گردشگری فرهنگی که از آن بهعنوان فصل دوم گردشگری یاد میشود، یکی از شکلهای مهم گردشگری بهشمار میرود و کشورهای گردشگرپذیر به خوبی از این موهبت فرهنگی در جذب گردشگر بهره میبرند.
ایران بهعنوان کشوری که وابستگی شدیدی به درآمدهای نفتی دارد، بهدنبال توسعه صنعت گردشگری برای کاهش وابستگی اقتصاد به نفت است، به این ترتیب برای پیوستن به ماراتن توسعه، کشور ایران باید زمینههای نو برای بهرهبرداری و شناسایی و در جهت توسعه از آن استفاده کند. شرایط اقلیمی کشور ایران و همچنین آب و هوای متنوع آن، استقرار تمدنهای باشکوه باستانی، میراثفرهنگی باارزش تاریخی و تمدن بیش از ۵۰۰۰ هزار ساله، مجموعههای غنی فرهنگی، معماری، هنری، صنایعدستی، آداب و سنن، تنوع قومیتی و... باعث شده تا این کشور در زمره کشورهای مستعد جهان برای جذب گردشگر قرار گیرد. شرایط خاص حاکم بر کشور همچون تحریمهای بیرحمانه، وجود نرخ تورم و نرخ بیکاری بالا باعث شده تا بهرهبرداری از این منابع در جهت جذب گردشگر و توسعه گردشگری فرهنگی همانطور که در سند چشمانداز بیست ساله کشور هم تاکید شده است، امری ضروری تلقی شود. البته باتوجه بهشرایط ویژهای که در دنیا وجود داشته و کشورها بهشدت درگیر همهگیری ویروسکرونا هستند مشکلات این حوزه بیش از پیش پدیدار میشوند. صنعت گردشگری نسبت به این مسائل بسیار حساس بوده و نتیجه آنهم کاهش چشمگیر میزان گردشگران ورودی به کشور از زمان شیوع ویروس است. امید است با تمهیدات اندیشیدهشده اندک زیرساختهای شکننده این صنعت در ایران مورد حمایت قرار گیرد تا مسیر طولانی بهرهگیری از آن هموارتر شود.
درآمدی بر اقتصاد صنایعدستی
ایران طبق شاخصهای یونسکو از مجموع ۶۰۰ رشته صنایعدستی، ۴۵۰ رشته را داراست و یکی از پتانسیلهای غیرنفتی در ایران است. یونسکو صنایعدستی را اینگونه تعریف میکند: واژه صنایعدستی به محصولاتی اطلاق میشود که بهصورت کاملا دستی و با کمک ابزار تولید میشوند و کار دست مهمترین جزو محصول نهایی است. این صنایع از مواداولیه در دسترس ساخته شده و میتواند به تعداد نامحدودی تولید شوند، همچنین میتوانند سودمند، هنری، خلاقانه، دارای زیباییهای بصری، اجتماعی و نماد مذهبی باشند. از دیدگاه اقتصاد هنر صنایعدستی از بعد اقتصادی مولد است و تنها به مواداولیه ارزان و دردسترس نیاز دارد و هزینه اولیه بسیار کمی دارد و از بعد هنری انتقالدهنده فرهنگ، هنر و اصالت هر منطقه است. طبق این دیدگاه، ارزش هنری و زیباییشناسانه صنایعدستی کاملا ذاتی است و همین امر است که آن را زیرمجموعهای از کالاهای فرهنگی قرار میدهد. این صنایع ابزار انتقال پیامهای نمادین هستند و خلاقیت انسان در آنها مهمترین نهاده بهحساب میآید. همچنین دارای مالکیتهای معنوی بالقوه هستند؛ یعنی اثر دست هر هنرمند شاخص و متمایز است. صنایعدستی هم جنبه کاربردی دارند و هم تزئینی و همین ویژگی باعث شده طرفداران زیادی در سطح جهانی داشته باشد و در بازارهای اولیه و ثانویه مبادله شوند. بازار صنایعدستی همانند سایر بازارها دارای طرف عرضه و طرف تقاضاست و عوامل زیادی بر این عرضه و تقاضا تاثیر میگذارند.
تنوع موجود در صنایعدستی کشور و آوازه آن در سطح بینالمللی، در دسترس بودن غالب مواد اولیه آن و همچنین بومی بودن آن مزیتی برایمان محسوب میشود اما عدمحمایت و سرمایهگذاری در هنرهای بومی و سنتی و نبود شبکههای توزیع قدرتمند برای ارائه این آثار در سطح بینالمللی از محدودیتهای این حوزه است. ایران با داشتن مراکز مهم صنایعدستی، مستعد تمرکز بیشتر بر این حوزه در راستای حرکت بهسمت اقتصاد غیرنفتی است. صنایعدستی ایران دارای استادهای ماهر و در حد استانداردهایجهانی است بهطوری که نام بیشتر آثار و شهرها از جمله اصفهان، لالجینهمدان و ... توسط سازمان جهانی یونسکو بهثبت رسیده است و دارای عناوینی چون شهرجهانی صنایعدستی، شهرجهانی سفال و ... هستیم و این یعنی پتانسیل برای جهانیکردن هرچه بیشتر این محصولات و صنایع. بازار در بعضی از این صنایع بهصورت انحصار کامل است زیرا از هنرمند اثر تا نوع طرح، نقش، لعاب، رنگ و ... از هم متمایز هستند بهخصوص کارگاههایی که دارای برندند، آثار بهنوعی شناسنامهدار هستند و همین تمایز باعث میشود هر هنرمندی آثار خود را با قیمتی متفاوت عرضه کند. برای مثال قیمت در مورد کالاهای فرهنگی و هنری مانند سفال و سرامیک که دارای ارزش ذاتی هستند، نه براساس هزینه تمام شده، نه براساس قیمت پیشنهادی رقبا، نه براساس سود حاشیه مورد انتظار، بلکه براساس ایجاد یک تصویر ذهنی برای محصول تعیین میشود و الزاما کاهش قیمتها باعث افزایش تقاضا نخواهد شد زیرا بستگی به رفتار و انگیزههای مصرفکننده دارد.
سمت عرضه هنرمندان و همچنین فروشگاههایی هستند که گاه باواسطه و گاه بیواسطه به عرضه آثار میپردازند. بخش تقاضا هم شامل مصرفکنندگان و فروشگاههای داخلی و توریستهای ایرانی و خارجی است. یکی از مشکلات شناختهنشدن در سطح جهانی، نبود حمایت در جهت حضور یافتن آثار در جشنوارهها و نمایشگاههای بینالمللی است. تحریمها و مسائل سیاسی هم بخش دیگر تاثیرگذار بر کمرنگ شدن آثار در سطح بینالمللی است. از دیگر محدودیتها از دیدگاه اقتصاد هنر در بخش صنایعدستی تحقیقات اندکی است که در زمینه بازار کار هنرمندان صورت گرفته است و قانون مالکیت معنوی، حقنشر و حقوق طراحی، نام و نشانهای تجاری تا اندازهای در سطح بینالمللی از آثار حمایت میکنند. اما در ایران به اینصورت نیست و آثار صاحب حقمعنوی و برند ثبتشده بسیار اندک هستند. امروزه هنرمندان در اکثر رشتهها روزبهروز دغدغه گرانتر شدن مواد اولیه هنر خود را دارند، این درحالی است که هنرمند تنها باید بهفکر تولید و پرورش ذهن خود برای ایجاد خلاقیت و بالابردن استانداردهای کیفی آثارش باشد.
مشکل دیگری که پیشروی هنرمندان است پیداکردن بازار برای آثارشان است، اما این مورد هم جزو وظایف یک هنرمند نیست که البته در اینجا اقتصاد هنر میتواند نقش بسیار مهمی در شناسایی بازار هدف برای آثار موجود ایفا کند یا حتی میتوان ابتدا سلایق در بازار هدف را شناسایی کرد و سپس طبق آنها به ساخت صنایعدستی گوناگون پرداخت. مورد دیگری که وجود دارد این است که همیشه همه مواد اولیه موردنیاز این هنرمندان در دسترس آنها نیست، بنابراین هم لازم است بر کیفیت این واردات نظارت شود و هم با بسترسازی مناسب، میزان هزینه برای واردات مواداولیه را کاهش داد. از دیگر محدودیتها میتوان به نبود بستهبندی مناسب و ارزان برای آثار بهخصوص آثار شکستنی اشاره کرد، بهطوریکه در این انتقال صنایع را بهسختی مواجه کرده است.