برگ برنده ترامپ در انتخابات آمریکا
۱- واکنش بازیگران نظام جهانی به یکجانبهگرایی دونالد ترامپ در سیاست بینالملل
واقعیتهای موجود سیاست بینالملل بیانگر آن است که قدرتهای بزرگ هیچگونه تمایلی به افزایش قدرت ایالاتمتحده برای بهرهگیری از سازوکارهای کنش یکجانبه ندارند. نظریهپردازان روابط و سیاست بینالملل به این موضوع اشاره دارند که هرگاه یکی از قدرتهای بزرگ در صدد اعمال هژمونی برآید، سایر بازیگران تلاش میکنند تا زمینههای «کنترل بازیگر هژمون» را بهوجود آورند. تلاش کشورهای اروپایی، روسیه و چین برای محدودسازی سیاستهای تهاجمی ترامپ، به این دلیل انجام گرفته است.
دونالد ترامپ به این موضوع واقف است که محدودسازی قدرت ایران میتواند، برگ برندهای برای وی در روند رقابتهای انتخاباتی نوامبر 2020 باشد. در چنین شرایطی است که سیاست کنش تهاجمی و تصاعد محدودیتهای بیشتر آمریکا علیه ایران در دستور کار وزارتخارجه ایالاتمتحده قرار گرفته است. تلاش دونالد ترامپ برای فعالسازی «مکانیزم ماشه» جهت برگرداندن تمامی قطعنامههای شورایامنیت سازمان ملل از این جهت اهمیت دارد که قدرت اجماعسازی جهانی توسط ترامپ را منعکس میسازد. درحالیکه رای کشورهای شورایامنیت به پیشنویس تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران در اواسط آگوست 2020 بیانگر این موضوع است که کشورهای اروپایی تمایلی به حمایت از سیاستهای یکجانبه دونالد ترامپ ندارند. اتحادیه اروپا در روند خارج شدن ایالاتمتحده از برنامه جامع اقدام مشترک، چنین سیاستی را مورد نکوهش قرار داد و آن را عامل گسترش تضادهای امنیتی کشورهایی دانست که از قابلیت لازم برای گسترش بحران در محیطهای آشوبزده برخوردارند.
2- دلایل عدمتبعیت اروپا از سیاست ترامپ در اعمال مکانیزم ماشه
الگوی رفتار اروپاییها در سیاست بینالملل مبتنی بر سازوکارهای نهادی و حقوقی است. کشورهای اروپایی عموما تلاش دارند تا راهی میانه برای ایجاد سیاست همکاری، آشتی و تعادل در محیط منطقهای و بینالمللی اتخاذ کنند. سیاست راه میانه نیازمند بهرهگیری از سازوکارهایی است که مبتنی بر اراده مقاومت در برابر بازیگر هژمون باشد. الگوی رفتاری کشورهای اروپایی در ارتباط با اجرای مکانیزم ماشه را میتوان بهرهگیری از سیاستهای حقوقی مندرج در برنامه جامع اقدام مشترک و قطعنامه 2231 دانست. کشورهای اروپایی، عمدتا مخالف سیاست خروج دونالد ترامپ از برنامه جامع اقدام مشترک بودهاند. اتحادیه اروپا به این موضوع اشاره دارد که سیاست دونالد ترامپ، نظام بینالملل و جهان را در فضای بحران تصاعدیابنده و آشوب قرار داده است. در چنین شرایطی است که رفتار اروپاییها در برخورد با سیاستهای یکجانبه دونالد ترامپ، بهرهگیری از الگوی موازنه برای ایجاد تعادل در روابط کشورها و پیگیری اهداف راهبردی از طریق سازوکارهای حقوقی و نهادی است. واقعیت آن است که دونالد ترامپ از طریق سیاست محدودسازی و مقابله با ایران تلاش دارد تا بحرانهای جدیدی را در محیط منطقهای ایجاد کند. کشورهای اروپایی بر این اعتقادند که اعمال چنین محدودیتهایی منجر به واکنش شدید ایران شده و صلح جهانی را بار دیگر در معرض تهدید قرار میدهد. علاوه بر چنین رویکردی، کشورهای اروپایی به این موضوع توجه دارند که هر اقدام محدودکننده فراقانونی ایالاتمتحده، منجر به اقدامات و کنش متقابل ایران خواهد شد. اراده ایران برای کنش متقابل را میتوان در زمره عواملی دانست که کشورهای اروپایی را در فضایی قرار داد که معطوف به سیاست تعادل بوده و هرگونه محدودسازی ایران را صرفا براساس چندجانبهگرایی و اراده جمعی بازیگران تعریف میکند. بنابراین کشورهای اروپایی از یکسو به چندجانبهگرایی تاکتیکی در نظام بینالملل توجه داشته و از طرف دیگر، تلاش دارند تا سازوکارهای حقوقی و نهادی را در برابر یکجانبهگرایی و اراده فراقانونی دونالد ترامپ پیگیری کنند.
3- تبعات اجرای مکانیزم ماشه توسط دونالد ترامپ
تجربه سالهای اخیر، بیانگر این واقعیت است که به هر میزان زمان میگذرد، شکنندگی توافق هستهای ایران و عدم توجه دیپلماسی هستهای به مفاد حقوقی آشکارتر میشود. بسیاری از ادبیات و مفاهیم گروههای انتقادی دانشگاهی نسبت به الگوی رفتاری تیم دیپلماسی هستهای ایران واقعیت خود را از سال 2018 منعکس میسازد. در چنین شرایطی، حسن روحانی باید به این موضوع واقف باشد که دلواپسی تحلیلگران کلاسیک درباره برجام و پیامدهای آن، بخشی از واقعیت راهبردی بوده که با اندیشه مماشات سازگاری چندانی ندارد.
دونالد ترامپ و گروههای محافظهکار در سیاست خارجی آمریکا، از انگیزه لازم برای بهرهگیری از سازوکارهای تهاجمی علیه ایران برخوردارند. شاید بتوان به این موضوع اشاره کرد که سیاست ترامپ در شرایطی علیه ایران طراحی شده که انتخابات ریاستجمهوری ایالاتمتحده نزدیک بوده و روند رقابتهای انتخاباتی و مناظرههای کاندیداهای حزب جمهوریخواه و دموکرات از اواخر سپتامبر 2020 شروع خواهد شد. ترامپ تلاش دارد نشان دهد که از سیاست توفانی و سازوکارهای تهاجمی برای مقابله با ایران برخوردار است. در چنین شرایطی است که ترامپ ترجیح میدهد از الگویی بهرهمند شود که نیازمند سیاست اجماع و چندجانبهگرایی بازیگران نظام جهانی خواهد بود. طرح مکانیزم ماشه توسط ایالاتمتحده در شورای امنیت سازمان ملل، میتواند زمینه شکلگیری فرآیندی را بهوجود آورد که در نهایت به اعاده تحریمهای بینالمللی علیه ایران منجر خواهد شد. به همین دلیل است که روسیه و اتحادیه اروپا تلاش میکنند تا زمینه متقاعدسازی دونالد ترامپ برای عدمپیگیری مکانیزم ماشه را بهوجود آورند. پیگیری مکانیزم ماشه توسط تیم سیاست خارجی ایالاتمتحده میتواند زمینه فعالسازی کمیته حقوقی برجام را بهوجود آورد. مکانیزم ماشه در برنامه جامع اقدام مشترک بهگونهای طراحی شده که اراده هریک از اعضای دائمی شورایامنیت برای اعاده تحریمهای سازمان ملل را فراهم میسازد. محدودسازی هریک از اعضای شورایامنیت در ارتباط با مکانیزم ماشه کار دشواری خواهد بود. تنها مطلوبیت ایران در روند اجراییسازی مکانیزم ماشه، آن است که دوران بررسی چنین فرآیندی طولانی خواهد بود. بنابراین اگر دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری به پیروزی نرسد، امکان اتخاذ سازوکارهای تجدیدنظرطلبانه توسط رئیسجمهور آینده وجود دارد.
اگر اتحادیه اروپا به همراه روسیه و چین به این جمعبندی برسند و آن را در شورایامنیت سازمان ملل تصویب کنند که آمریکا بعد از خروج از برجام فاقد حقوق راهبردی برای بهرهگیری از مکانیزم ماشه است، در آن شرایط امکان ایجاد فراغت مرحلهای برای ایران فراهم میشود. واقعیت آن است که اگر دونالد ترامپ در انتخابات نوامبر 2020 به پیروزی برسد، در آن شرایط، ایالاتمتحده از زمان و فرصت لازم برای اجرای مکانیزم ماشه برخوردار خواهد بود.
4- سازوکارهای ایران برای عبور از مکانیزم ماشه
بهرهگیری از مکانیزم ماشه و اعاده تحریمهای سازمان ملل از سوی آمریکا، بخشی از سیاست حقوقی محافظهکاران محسوب شده که میتواند ایران را در ماههای آینده با چالشهای امنیتی و راهبردی روبهرو سازد. در چنین شرایطی، ایران نیازمند بهرهگیری از تحرک دیپلماتیک برای هماهنگسازی سیاستهای اقتصادی و هستهای در قالب برنامه جامع اقدام مشترک خواهد بود. ایران باید به این موضوع واقف باشد که اتحادیه اروپا بخشی از ائتلاف غربمحور با ایالاتمتحده محسوب میشود. چنین کشورهایی ممکن است دارای تفاوتهای تاکتیکی در ارتباط با موضوعات بینالمللی باشند، اما در نهایت ترجیح میدهند که از سیاستهای نسبتا یکسانی در ارتباط با یکدیگر استفاده کنند. اتحادیه اروپا در ماههای گذشته تلاش داشته تا از «دیپلماسی هشدار» برای متقاعدسازی ایران استفاده کند. طبعا ایران به این موضوع اشاره دارد که بهرهگیری از سازوکارهای مماشات، فشار بیشتری را بر جمهوری اسلامی تحمیل میکند.
نتیجه
ایران تاکنون تلاش داشته است، از سیاست کنش متقابل کمشدت در ارتباط با سیاستهای محدودکننده آمریکا استفاده کند. در شرایطی که ایالاتمتحده از سیاست قدرت فراقانونی و فرانهادی استفاده میکند طبیعی است که ایران برای تحقق بخشی از اهداف خود ناچار است از سازوکارهایی بهرهگیری کند که مبتنی بر سیاست قدرت قانونی و نهادی باشد. اگرچه خروج ایالاتمتحده از برجام هزینه اندکی برای آن کشور داشته است، اما برجام با تمامی چالشهای درونی آن بخشی از واقعیتی است که ایران ناچار به پذیرفتن مفاد آن در بستر زمان خواهد بود.