سه مانع بزرگ رشد بنگاهها
در ایران نیز صد سال اخیر، آبستن اتفاقات گستردهای بوده است که هرکدام اثرات جانبی بر اقتصاد و اجتماع داشته است. اما وجه اشتراک تمامی این اتفاقات عدم شکلگیری روند و جریان پویا و پایدار تولید در ایران است. منظور از تولید صرفا تولیدات صنعتی نبوده و شامل تولیدات کشاورزی نیز هست.
در سالهای مختلفی سعی شده در زمینه ایجاد تولید، اقداماتی صورت بگیرد و سیاستگذاریهایی بشود، اما عمدتا سیاستها ناقص، اقدامات کند یا مقطعی و همینطور تک بعدی بوده است.
اگر مقطع بررسیمان را سالهای پس از انقلاب اسلامی بگذاریم، باید به این مساله بپردازیم که باتوجه به ثبات نسبی حاکمیتی، اما چرا بازهم در این 42 سال در زمینه ایجاد و گسترش تولید توفیق در خوری نداشتهایم؟
متاسفانه باوجود نیروی کار جوان و تحصیلکرده و همینطور وجود منابع ارزان قیمت، هر روز تولید شرایط بدتری به خود دیده است تا جایی که در سال «جهش تولید» وقتی با تولیدکنندگان اعم از کشاورزان و صنعتگران صحبت میشود، همگی متفقالقول به این مساله اذعان دارند که تقریبا دیگر تولید کاری سخت و نشدنی است.
دلایل مختلفی را میتوان برای این مساله عنوان کرد، اما اگر بخواهیم بهصورت دستهبندی شده به موانع تولید بپردازیم میتوان سه دلیل عمده را برای آن برشمرد که در ذیل به ارائه آنها و همچنین بیان خاطرهای برای هریک از آنها خواهم پرداخت که موضوع روشنتر شود.
1- قوانین و مجوزهای دست و پاگیر
در یکی از جلسات هیات مقرراتزدایی، که بهمنظور بررسی مجوزها و حذف و ساماندهی آنها برگزار میشد، پیرامون مساله مجوز یکی از وزارتخانهها در حوزه آب مصرفی گلخانهها بحث و تبادلنظر میشد. سوال این بود که اگر فعال اقتصادی بخواهد گلخانهای بزند و آب مورد نیاز گلخانهاش را هم به قیمت آزاد از بازار و حتی با کمک تانکر تامین کند و هیچگونه کمک و یاری از سازمان دولتی و وزارتخانهای طلب نکند، آیا بازهم باید به وزارتخانه مسوول آبرسانی، مراجعه کند و فرآیندهای قانونی مدنظر وزارتخانه را طی کند؟
پرواضح است وقتی کسی عنوان میکند که من برای راهاندازی کسبوکارم به کمک هیچ شخص حقیقی و حقوقی نیاز ندارم و خودم میتوانم امور مربوطه را پیش برده و مواد اولیهام را نیز تامین کنم، دیگر اشخاص حقیقی و حقوقی، نیاز نیست که به بررسی اعتبار این فرد در حوزه امور پاییندستیاش بپردازند و برای هریک از آنها، صدور مجوز کنند.
اما در این بین نماینده وزارتخانه مجوزدهنده سخت معتقد بود که خیر، حتی در این مورد که فرد اعلام میکند آب مصرفی و مورد نیازش را خودش تامین میکند و به کمک هیچ کسی هم نیاز ندارد، باید به وزارتخانه ما مراجعه کند و درخواست مجوز کند. این مساله مورد اعتراض اعضای جلسه قرار گرفته بود و هریک به نحوی اعلام میکردند که دیگر این مجوز نیاز نیست و کارآفرین میتواند خودش اقدام کند و از شر مجوزهای بیهوده نیز خلاص شود، اما آن نماینده سخت پافشاری میکرد و در مقابل حذف مجوز مقاومت میکرد. ولی در آخر جملهای را بیان کرد که عمق تفکر موجود در بوروکراسی اداری را نشان میداد. وی در جواب یکی از حضار به راحتی بیان کرد: «آقاجان امکان نداره، اصلا مردم باید بیان سراغ ما و به ما مراجعه کنند.»
یک لحظه جلسه در سکوت فرو رفت و همه افراد فقط به این فرد نگاه میکردند. مساله این است که موضوع تولید و کسی که فعالیت اقتصادی دارد، از دیدگاه سازمانهای دولتی در سطح نازل و بیاهمیتی قرار دارد که هیچ ارزشی برای وقت و فرصت این افراد قائل نیستند و شرایطی که نیاز به هیچگونه مراجعه حضوری نیست، مرتبا پافشاری میکنند که نه مردم باید به ما مراجعه کنند.
خود همین مجوزهای موجود هم بهگونهای از کنترل خارج شدهاند، که یک فرد هم باید به صنف مربوطه مراجعه کند، هم به چندین سازمان و چند وزارتخانه و در این بین ممکن است که نیاز باشد به یک شرکت دولتی نیز مراجعه کند.
از طرفی سرعت تغییر قوانین به قدری بالا و همینطور بینظم است که تولیدکننده هیچگونه چشماندازی را نمیتواند برای خودش متصور باشد. بهعنوان مثال اقدام به تولید محصولی میکند و قرارداد صادراتی را منعقد مینماید اما درست در همان زمان یا حتی وقتی کالایش تولید شد و به سمت بندر ارسال شد، قوانین تغییر میکنند و صادرات آن کالا ممنوع میشود. حال تولیدکننده، هم باید خسارت طرف خارجی را بپردازد و هم محصولش را نمیتواند بفروشد و با خیل عظیمی از مخارج مواد اولیه و نیروی کار مواجه خواهد شد. با این شرایط تولیدکننده متعهدی که توانسته است از هفت خوان قوانین عبور کند حال در مرحله بیثباتی بوروکراتیک دچار چالش میشود و دیگر نایی برای ادامه مسیر نخواهد داشت.
2- بازارهای نامولد
به نظر میرسد اقتصاد ایران دچار وضعیتی شده است که همه سعی در بهرهبرداری از آن دارند، درحالیکه هیچکسی از آن منتفع نمیشود، جز مراکز نامولد و افراد اصلی پشت پرده آنها.
بازدهیای که در ماههای اخیر از بازارهای موازی همچون مسکن، سکه، ارز، بورس، خودرو و... شاهد هستیم، عملا سطح توقع و انتظار مردم و فعالان اقتصادی را به نحوی بالا برده است که دیگر هیچکس حتی به فکر تولید نمیافتد.
چندی پیش به چند کارخانه تولید سنگ مراجعه کرده و با چند نفر از تولیدکنندگان صحبت کردم. در مورد وضعیت فعلی تولیدشان پرسیده و میزان تولیدشان را بررسی کردم و از همگی آنها تنها یک پاسخ دریافت کردم:
«الان دیگه نمیصرفه تولیدکنیم، پولم رو جای اینکه مواد اولیه بخرم و با کلی مکافات تولید کنم گذاشتم تو بورس چند برابر شده.»
جالب بود که افراد حتی با وجود اینکه سرمایه ثابتشان را تشکیل داده و هزینه بالایی برای تهیه مکان تولید و ابزار و ماشینآلات آن داشتهاند، اما دیگر از تولید دست کشیده و تولیدات سابق را میفروشند و الباقی پول را نیز در بورس قرار دادهاند. مساله بورس مسالهای است که به تازگی اتفاق افتاده درحالیکه در سالهای اخیر بازارهای موازی نامولدی همچون سکه، مسکن و ارز وجود داشتهاند که با کمترین زحمت و معاف از مالیات، میشد بالاترین بازده را از آنها کسب کرد.
آمارهای مختلفی از بازدهی بازارها ارائه میشوند، بهعنوان مثال طی تحقیقی بازدهی بازارهای مالی طی سالهای 1378 تا 1398 مورد بررسی قرار گرفتهاند که بورس حدود 50 برابر، سکه 37 برابر، مسکن 30 برابر و نرخ دلار هم 24 برابر شده است. این درآمدها درحالی بهدست میآیند که کمترین زحمت را نیازمندند و هیچ گونه اقدام مولدی نیز در راستای اقتصاد کشور بهشمار نمیروند و نیاز به پرداخت هیچگونه مالیات و عوارضی نیز ندارند.
در وضعیتی قرار گرفتهایم که بسیاری از افراد در بخش فعالیت اقتصادی تبدیل به واردکننده و دلال شدهایم، بدون تولید خاصی عدهای واردات میکنند و عدهای دیگر با پولهای بادآورده شروع به مصرف بیرویه و نامتناسب میکنند و معدود افراد مولد تولیدکننده مانند کارگران و تولیدکنندگان، هر روز سهمشان از مصرف، کمتر و کمتر میشود و قدرت خریدشان را از دست میدهند.
3- فرهنگ تولید
در کتاب اقتصاد ایران دکتر شاکری، مسالهای از مشاوران هاروارد مطرح میشود که بسیار جالب و آموزنده است. مشاوران هاروارد از سال 1337 تا 1344 در ایران حضور داشتهاند و به بررسی ابعاد مختلف اقتصاد ایران پرداختهاند.
در بخشی از کتاب مطرح میشود که مشاوران هاروارد در بررسیهای خود و گزارشهایی که ارائه میدهند نکتهای را مطرح میکنند که بسیار جالب است. آنها میگویند «برخی افراد انگار دلال به دنیا آمدهاند.»
بعد از گذشت 55 سال از حضور این مشاوران در ایران، اما انگار هنوز هم این موضوع مصداق دارد و ما بهدنبال نفع بردن و کسب سود با حداقل زحمت هستیم، بدون اینکه به اثرات و ابعاد اجتماعی آن نگاه کنیم.
درست است که تورم و شرایط تورمی که ایجاد شده است اصولا مردم را به بیماری حفظ ارزش پول دچار میکند، اما بعضا دلالیهای بیهودهای که حتی، اوایل موضوع کرونا پیش آمد به خوبی نشان میدهد اصلا مهم نیست که سکه باشد یا زمین، مساله این است اگر میشود نوعی از مدفوع یک حیوان چهارپا را که خاصیت درمانی دارد(عنبر نسا) به 30 برابر قیمت فروخت، این کار را خواهیم کرد و این سود را به هر نحو کسب خواهیم کرد.
با وجود اینکه در مذهب و فرهنگ ایرانی بر کار و تلاش تاکید شده است، جدا از روحیه نامولد و فرهنگ درآمد نامولد، از طرف دیگر نوعی ارزش طبقاتی ایجاد شده که بعضی از فعالیتهای مولد را شدیدا پست و دون شأن میداند. تا حدی که وقتی جوانان برای شروع تحصیل در رشتههای صنعتی یا کشاورزی وارد دانشگاه میشوند، عملا حتی ذرهای هم به تولید فکر نمیکنند. بهعنوان مثال طی نظرسنجی که از دانشجویان مهندسی کشاورزی یکی از دانشگاههای برجسته کشور به عمل آورده بودم، نزدیک به 70 درصد آنها کارمند شدن را انتخاب کرده بودند و فقط 10 درصد از این افراد فعالیت در مزرعه و ایجاد یک شغل کشاورزی را در گوشه ذهن داشتند.
وضعیت در دیگر رشتههای مهندسی نیز بهتر نیست، اگر جمعیتی که مهاجرت را در نظر دارند، کنار بگذاریم، همگی یا بهدنبال استاد شدن هستند یا بهدنبال کارمند شدن و عملا جمعیت کمی از این افراد به فکر کارآفرینی و ایجاد یک کارگاه و توسعه آن به کارخانه هستند.
نتیجه سه دلیل عمده فوقالذکر این میشود که آینده کشورمان آن هم نه آینده بلندمدت، بلکه حتی آینده میانمدتمان را فدای عایدات کوتاهمدت میکنیم و بدون استراتژی حرکت میکنیم.