راه یا بیراهه؟
هر چند فرمول وضع شده برای مالیات بر خانههای خالی شبیه فرمول شهرداریها برای دریافت عوارض ساختمانی است (آنقدر گنگ و نافهم که مالیاتدهنده اصلا نمیتواند سردربیاورد رقم ریالی مالیات در نهایت چقدر است!) اما حساب و کتاب کارشناسان مسلط در حوزه اقتصاد مسکن نشان میدهد رقم این مالیات در شهر تهران معادل حداقل ۵ درصد قیمت روز واحدهای مسکونی و در سایر شهرها کمتر از نرخ ۵ درصد است.
شاید عوام تصور کنند دریافت 5 درصد قیمت روز یک واحد مسکونی بهعنوان مالیات بدون استفاده گذاشتن آن واحد، یک ابزار تند و تیز برای قطع نبض احتکار مسکن است و با این عدد بسیار سنگین، دیگر کسی سراغ سرمایهگذاری مخرب در بازار ملک (خریدن به قصد خالی گذاشتن) نخواهد رفت. اما واقعیت اصلا این نیست!
تجربه بازار نشان داده است، اگر سیاستهای درست چه در حوزه مالیات و چه در حوزههای مرتبط با کارکرد یک بازار اقتصادی وضع نشود، تاکتیکهای آنی (واکنش سریع) فعالان آن بازار به سیاستهای ناقص و ضعیف و غیرکارآمد باعث بیاثر شدن آنها میشود.
تجربه کشورهای مختلف جهان در حوزه مالیاتهای فعال در بازار مسکن نشان میدهد: غالب کشورها برای کنترل جریان سرمایهگذاری مخرب و سفتهبازی در بازار مسکن از «مالیات سالانه» استفاده میکنند. سه نوع مالیات مطرح در بازار مسکن وجود دارد؛ مالیات بر عایدی سرمایه، مالیات سالانه بر ملک و مالیات بر خانه خالی. مالیات بر عایدی سرمایه بر مابهالتفاوت قیمت زمان فروش و قیمت زمان خرید، بعد از کسر تورم عمومی، وضع میشود. مالیات سالانه اما نرخی است که در ازای هر سال نگهداری یک ملک، به آن ملک بسته میشود. معمولا خانه اول افراد از این مالیات معاف است و در برخی کشورها هم هیچ معافیتی وجود ندارد. اما هر چقدر سال نگهداری ملک افزایش یابد، نرخ مالیات کمتر میشود. نوع سوم نیز همان مالیات بر خانه خالی است.
راههای فرار زیادی برای نپرداختن مالیات خانه خالی وجود دارد اما اگر مالیات سالانه بر املاک وضع شود چون که تبصره و استثنایی برای این موضوع وجود ندارد، بنابراین راه فراری هم عملا قابلتعریف نیست.
این مالیات هزینه نگهداری بدون استفاده آپارتمان را افزایش میدهد اما مالیات بر خانه خالی، یک بیراهه برای تنظیم بازار مسکن تلقی میشود که تبعات آن خیلی بیشتر از مزایای احتمالی آن است.