آخرین بازمانده شوروی سابق
سال ۱۹۹۴ لوکاشنکو در رقابت با رقیب کمونیست خود توانست با کسب ۸۰ درصد آرا به ریاستجمهوری بلاروس برسد. او قبل از رسیدن به این مقام، مدیریت یک مزرعه اشتراکی دولتی را برعهده داشت و بهعنوان یک سیاستمدار مخالف فساد مالی توانسته بود جایگاه خود را مستحکم کند. انتخابات سال ۱۹۹۴ یک انتخابات آزاد و سالم تلقی میشود و به نظر میرسد آن انتخابات معتبرترین رایگیری در بلاروس از آن زمان تاکنون است. در آن زمان، لوکاشنکو یک پوپولیست فاقد هرگونه برنامه روشن سیاسی تلقی میشد و رایدهندگان بلاروس در واقع علیه سیستم کمونیستی رای دادند. به تدریج برنامه سیاسی لوکاشنکو شکل گرفت. این برنامه سه بخش مهم داشت: حاکم کردن مجدد سیستم اقتصادی دوران شوروی سابق با اندکی عناصر اقتصاد بازار، افزایش تدریجی سرکوب سیاسی و روابط نزدیک با روسیه. در واقع میتوان گفت لوکاشنکو برنامه کمونیستهایی که آنها را در انتخابات شکست داده بود در دستور کار خود قرار داد و خیلی زود آنها پشت سر او قرار گرفتند و از وی حمایت کردند.
به این ترتیب لوکاشنکو سالهای متمادی با کنترل فراگیر دولتی بر اقتصاد، کنترل رسانهها و سرکوب مخالفان توانست بر بلاروس حکمرانی کند. لوکاشنکو به حداقل چهار قتل سیاسی متهم است و دهها تن از مخالفان خود را به زندان انداخته است. البته سرکوبها چندان فراگیر نبوده است. من نخستین بار ژوئن سال ۱۹۸۶ به بلاروس سفر کردم و از نظم، صداقت و سطح بسیار خوب وضعیت اقتصادی این جمهوری شوروی سابق متعجب شدم. در آن زمان بهنظر میرسید مخالفتهای سیاسی وجود ندارد. بلاروس آخرین جمهوری شوروی سابق بود که در آن سیستم اقتصادی کمونیستی همچنان اجرا میشد، به این ترتیب اثرگذاری پروستریکا و گلاسنوست در این جمهوری فوری نبود.
لوکاشنکو خیلی زود پس از رسیدن به قدرت اصلاحات محدود اقتصادی را که آغاز شده بود متوقف کرد و به خصوصیسازی پایان داد. او در عوض بر تقویت چند شرکت بزرگ دوران حاکمیت شوروی سابق تمرکز کرد: دو پالایشگاه، یک کارخانه تولید کود و دو کارخانه تولید تراکتور جزو این شرکتها بودند. بلاروس بهترین ماشینآلات را برای روسیه تولید میکرد و نفت تصفیه شده روسیه را به غرب صادر میکرد. بخش خصوصی رشد قابل ملاحظه نداشته و ۲۰ تا ۳۰ درصد تولید ناخالص داخلی کشور را تشکیل میدهد. در واقع اقتصاد بلاروس از بسیاری جهات آخرین اقتصاد شوروی سابق به حساب میآید. طبیعی است که چنین اقتصادی نمیتواند خیلی رشد کند و جای تعجب است که این شکل سیاستهای اقتصادی توانست سالهای متمادی ادامه پیدا کند.
علت اصلی این پایداری، حمایتهای فراگیر روسیه است. روسیه محصولات تولید شده در بلاروس را میخریده است. وقتی به یک فروشگاه لوازم منزل در روسیه وارد شوید اغلب کالاهایی که در آن میبینید ساخت ایتالیا و بلاروس است و محصولات بلاروس بسیار ارزانتر اما کارآتر است. از گذشتههای دور بلاروس بخش اعظم کالاهای تولید خود را به روسیه صادر کرده اما این پرسش مطرح بوده که چه زمانی محصولات بلاروس جذابیت خود را از دست خواهند داد، زیرا محصولات یاد شده بر خلاف محصولات رقبای این کشور ارتقا پیدا نکردند. از سوی دیگر روسیه از طریق دادن یارانه انرژی از اقتصاد بلاروس حمایت کرده است یعنی مسکو نفت و گاز را با قیمت بسیار پایینتر از قیمت بازار در اختیار بلاروس قرار داده است. این یارانهها بنا به تخمین صندوق بینالمللی پول، ۱۰ درصد تولید ناخالص داخلی بلاروس را تشکیل میدهند که رقمی بزرگ محسوب میشود.
بهرغم این حمایتها، لوکاشنکو با ایجاد کسریهای عظیم حساب جاری، اقتصاد بلاروس را با بحرانهای مالی مکرر مواجه کرده است. برای سالهای متمادی او رقم ۵۰۰ دلار در ماه را برای متوسط دستمزدها هدف قرار داد، اما وضعیت اقتصادی همواره به شکلی بوده که رقم دستمزدها کمی بالاتر از نصف رقم یاد شده است بنابراین او به استقراض نیاز داشته و اغلب برای دریافت وام به روسیه متوسل میشد. تازهترین مورد گرفتن وام از روسیه به سال ۲۰۱۱ بازمیگردد. در آن سال سوءمدیریت مالی سبب شد نرخ تورم به ۱۰۹ درصد برسد. البته لوکاشنکو صرفا از روسیه وام نگرفته است. او در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ از صندوق بینالمللی پول و اتحادیه اروپا تقاضای وام کرد.
لوکاشنکو در سالهای اخیر به بازسازی روابط خود با صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و بانک اروپایی بازسازی و توسعه اقدام کرده اما این نهادها از سیاستهای اقتصادی بلاروس خشنود نیستند در نتیجه منابع مالی بسیار محدود در اختیار این کشور قرار دادهاند. از سوی دیگر پوتین دیگر مانند گذشته با لوکاشنکو همراهی نمیکند و تقریبا تمامی یارانهها را حذف کرده است. لوکاشنکو برای جبران این اقدام روسیه بهدنبال همکاریهای عمیقتر با غرب بود، اما کشورهای غربی نه تنها خواهان آزادی و دموکراسی در بلاروس هستند، بلکه مایلند سیاستهای اقتصادی معقول در این کشور اجرا شود. مردم بلاروس از دوران حاکمیت رئیسجمهوری که به وعدههای خود عمل نمیکند به ستوه آمدهاند. آنها تغییراتی را میخواهند که لوکاشنکو توان ایجاد آنها را ندارد. جنبش هوادار دموکراسی که در هفتههای اخیر در بلاروس شکل گرفته نشاندهنده بیداری ملی است و بعید است از میان برود، حتی اگر سرکوب، رشد آن را آهسته کند. آخرین دیکتاتور اروپا بیش از هر زمان دیگر آسیبپذیر به نظر میرسد.