خروج از دایره بسته
یکی از الزامات حرکت از بانکمحوری و بانکپایهای به بازارمحوری و بازارپایهای ورود مردم به بورس است که به نظر میرسد این اتفاق طی ماههای اخیر شدت گرفته است. البته ذکر این نکته ضروری است که باید ملاحظاتی در نظر گرفته شود تا اقبال عمومی به بازار پایدار و بلندمدت باشد. اگر این تجربه بدون در نظر گرفتن ملاحظات باشد ممکن است آثار خوبی بهجا نگذارد.
یکی از نکاتی که باید به آن توجه ویژه شود این است که بازار سرمایه باید بتواند متناسب با حجم ورود و تقاضایی که در آن ایجاد میشود خون تازه به رگهای بازار تزریق کند و عطش بازار صرفا با معاملات سهام در بازار ثانویه رفع نشود. گرچه بازار ثانویه و معاملات روزمره سهام شرکتها به نقدشوندگی بازار کمک میکند، اما چنانچه این معاملات در دایره بستهای از شرکتها صورت گیرد (بدون اینکه شرکت جدیدی وارد شود) ممکن است منجر به شکلگیری قیمتهایی شود که با ارزش ذاتی و واقعی آنها فاصله دارند. قطعا این فرآیند ماندگار نخواهد بود و در میانمدت و بلندمدت به بازار آسیب میرساند و اعتماد عمومی را مخدوش میکند، بنابراین باید به موازات اینکه معاملات بازار ثانویه روانسازی میشود با عرضه شرکتهای جدید در بازار عطش بهوجود آمده به نحو مطلوبی برطرف شود تا جریان نقدینگی که به سمت بازار سرمایه روان شده به شرکتهای جدید هم سرازیر شود. طبیعتا شرکتهای جدید، شرکتهایی هستند که متعلق به دولت، بانکها یا بخشخصوصیاند که به هر طریقی که باشد برای مالک آن مطلوب است چراکه امکان تامین مالی برای آنان بهوجود میآید. همچنین امکان شفافیت بیشتر و ارزشگذاری دقیقتر در دارایی فراهم میشود و مزایای متعددی نیز برای دارنده بنگاه چه شبهدولتی و چه خصوصی ایجاد میکند.
در نقطه مقابل برای بازار سرمایه و فعالان بازار نیز این مزیت وجود دارد که بتوانند در شرکتهای جدید با پتانسیل بالاتر سرمایهگذاری کنند. در این فرآیند هرچه عرضه بیشتر و با شرکتهای مناسبتری باشد، ریسک ناشی از شکلگیری قیمتهای کاذب در بازار به همان اندازه کم خواهد شد.
علاوه بر این نکاتی نیز باید در فرآیند عرضه شرکتها مدنظر قرار گیرد. در گام اول باید به موازات سرعتی که بورس پیدا کرده و همچنین شتاب بالایی که برای ورود نقدینگی و منابع به بورس وجود دارد، سازوکارهای پذیرش شرکتها در بازار سرمایه تسهیل شود. بهنظر میرسد سازوکارهای سنتی و رویهای که در گذشته حاکم بود عطش بالای بازار را برطرف نمیکند. بنابراین شرط نخست این است که نگاه ویژهای به فرآیند بازاریابی و پذیرش شرکتها در بورس شود. حتما شرکتهایی وجود دارند که چنانچه مزایای بازار سرمایه برای آنان تشریح شود برای ورود به بورس علاقهمند میشوند. بنابراین اولین نکته تسهیل و تسریع فرآیند پذیرش و عرضه سهام چه در بورس و چه در فرابورس است.
در همین حال فرآیند تسهیل و تسریع نباید منجر به ورود شرکتهایی به این گردونه شود که گرچه در کوتاهمدت ممکن است با اقبال سهامداران مواجه شوند اما در آینده بهدلیل ساختار بنیادی ضعیف، سهامداران را متضرر کنند. بنابراین همزمان با سرعت دادن و سهل کردن ورود شرکتها باید دقت شود تا شرکتهایی با متغیرهای بنیادی قوی و دارای پتانسیل رشد و سودآوری مناسب وارد بازار سرمایه شوند تا تجربه سرمایهگذاران به تجربه ناگوار تبدیل نشود.
مساله دیگری که باید به آن توجه داشت، موضوع قیمتگذاری شرکتهاست. انتظاری برای سرمایهگذاران شکل گرفته که عرضههای اولیه بدون تردید سودآور خواهند بود که البته انتظار نادرستی نیست. چنانچه بهدنبال عرضههای اولیه هستیم باید این عرضهها برای سرمایهگذاران جذاب باشند تا آنان را برای ورود به این بازار ترغیب کنند. بنابراین قیمتگذاری شرکتها برای عرضههای اولیه یک متغیر بسیار مهم است. قیمتها باید منصفانه و در عین حال قیمتگذاری جذاب از منظر هم سرمایهگذار و هم سرمایهپذیر باشد.
نکته چهارم، تکالیفی است که نهادهای دولتی باید داشته باشند. به این معنا که شرایط فعلی بازار سرمایه بهگونهای است که اگر تکرار شدنی نباشد، کمتر اتفاق می افتد که اعتماد عمومی به بازار سرمایه وجود داشته باشد. پتانسیل جذب منابع وجود دارد و شرایط کاملا برای عرضه مهیاست. در چنین شرایطی لازم است تعهد و مسوولیتسنجی از جانب نهادهای دولتی و شبه دولتی و نهادهایی که سالها بحث فریز شدن سرمایه آنها مطرح شده، رعایت شود. درحالحاضر بستر بسیار مناسبی برای خروج نهادهای دولتی و بانکها از بنگاهداری وجود دارد. البته قرار نیست بهخاطر شرایط خوب، هر شرکتی با هر شرایطی عرضه شود، اما قطعا دراین شرایط شرکتهای بسیار خوب و جذابی وجود دارند که اگر مجموعههای دولتی، بانکها و سایر مجموعهها که درحالحاضر این شرکتها را در اختیار دارند به عرضه آن راضی شوند، ضمن اینکه اصلاح پرتفو و درآمدزایی و نقدینگی خوبی برایشان ایجاد خواهد شد، از طرفی عمق بازار سرمایه را افزایش میدهد و از سوی دیگر خطر شکلگیری حباب قیمتی و قیمتهای کاذب را در بازار سرمایه کاهش میدهد. در بعد چهارم باید این الزام و تعهد باشد تا شرکتها متعهد باشند که دست از شرکتهایی که تا الان در اختیارشان بوده بردارند و به سمت عرضه این شرکتها در بازار سرمایه بروند که یک رابطه برد- برد را شکل خواهد داد.