مرزبندی ارتباط با موکلان
واقعیت آن است که این دو رویکرد نسبت به لابیگری در دنیا نیز وجود دارد؛ در برخی کشورهای جهان، لابیگری بهعنوان یک حرفه به رسمیت شناخته شده است و فعالیت رسمی برخی بنگاهها در این زمینه است. مصداق این مدعا، بررسیهایی است که نشان میدهد اتحادیه اروپا به ویژه پارلمان اروپا ازجمله نقاطی است که لابیگری به شکلی رسمی در آن جریان دارد و برای آن قوانینی وجود دارد. در مقابل، لابیگری در برخی کشورها یک حرفه رسمی به شمار نمیآید. در اغلب کشورهای دنیا، در میان نهادهای تاثیرگذار، پارلمان بهعنوان مرکز قانونگذاری و بسترسازی بسیاری از برنامهها و قوانین، همواره ازجمله فضاهایی است که لابیگری در آن بهصورتی فعال و جدی جریان دارد. دلیل اصلی آن است که در دنیا نمایندگان مجلس بهعنوان سیاستمدار شناخته میشوند؛ افرادی که در کشور قدرت قانونگذاری دارند. ایفای نقش در قدرت، از طریق تاثیرگذاری بر تصمیمات و اتخاذ تصمیمات مهم، ازجمله کارکردهای این جایگاه مهم است.
به این ترتیب اگر تعریف لابیگری را تاثیرگذاری از طریق رایزنی با ارکان تصمیمسازی همانند دولت و مجلس درنظرگیریم، شهروندان هر کشور برای آنکه بتوانند بر روند قانونگذاری و تصمیمگیری اثرگذار باشند، باید بتوانند علاوه بر مشارکت در روند انتخابات پارلمان، طی فرآیندهای قانونگذاری نیز با نمایندگان منتخب خود رایزنی کنند. بر این اساس، حرکت به سمت افزایش مشارکت شهروندان در روند تصمیمگیری و قانونگذاری در مجلس (تصویب طرحها و لوایح)، باید ارتقا یابد و در چارچوبی صورت پذیرد که برداشتهای منفی از لابیگری به وجود نیاید. نکته آنکه این امر در مجالسی که بر پایه ساختار حزبی شکل گرفته باشند ساختاریافتهتر است.
از این منظر اگر بخواهیم به جریان لابیگری در مجلس ایران بپردازیم، این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که ساختار مجلس شورای اسلامی اعم از آییننامه داخلی و قانون انتخابات مجلس، رویکرد حزبی ندارد و همین امر سبب میشود که سطح مشارکت مردم در روند قانونگذاری و تصمیمگیری به مشارکت در انتخابات محدود ماند. همچنین رابطه نماینده و شهروندان عموما به طرح مسائل و مشکلات مردمی منتهی میشود و اگرچه رسیدگی به این مسائل نیز یکی از وظایف مهم نمایندگی است. اما از آن سو مشارکت مردم و شهروندان در فرآیند مهم قانونگذاری و بررسی طرحها و لوایح ناچیز است. در غیاب اثرگذاری مردم، قدرت رایزنی گروههای ذینفوذ برای اثرگذاری بر روند تصمیمگیریها و قانونگذاریها افزایش مییابد. از سوی دیگر، نمایندگان نیز به سبب وظایف نمایندگی ازجمله پیگیری مطالبات عمومی، موظف به انتقال اطلاعات و مطالبات مردم به تصمیمگیرندگان در حاکمیت هستند. در واقع بخشی از لابیگریها در مجلس در قالب چرخه انتقال اطلاعات و مطالبات مردم به سایر بخشها صورت میگیرد تا در نهایت تامینکننده حقوق و منافع عمومی باشد.
البته اینکه لابیگریها در چه زمینهای صورت میپذیرد یا تبعات آن چیست، نکتهای است که میتواند لابیگریها را به وجوه مثبت یا منفی بکشاند. ممکن است لابیگری در راستای اجرای تصمیمی خرد یا محلی همچون دریافت بودجه برای احداث یک ورزشگاه در منطقهای روستایی یا در جهت اجرای یک تصمیم کلان همچون اجرای قانون هدفمندی یارانهها باشد.
آنچه اهمیت دارد، خروجی تصمیماتی است که میتوان آن را حاصل رایزنیها و لابیگریها خواند. در واقع افکار عمومی مبنای قضاوت خود را بر خروجی تصمیمات قرار میدهد و اگر تصمیمات نهایی را در راستای منافع عمومی و منافع ملی تلقی نکند، لابیگری را امری منفی میخواند. این در حالی است که تصمیمات اتخاذ شده، خروجیها و پیامدهای تصمیمات حاصل از رایزنی و لابیگری را نباید به حساب این ابزار نوشت. درواقع تصمیمات اتخاذشده در صورت عدم تطابق با منافع عمومی و ملی، نه تنها ابزار لابیگری، بلکه کل روند تصمیمسازی و جایگاه سیاستگذار را زیر سوال میبرند. بنابراین میتوان گفت که این مفهوم آن زمان از منظر افکار عمومی منفی جلوه میکند که به معنای استفاده افراد، گروهها و جریانها از ابزار پول، قدرت، رانت و امتیازات دیگر، برای اثرگذاری بر رای و تصمیم تصمیمسازان، در راستای تامین منافع آن گروهها و جریانها باشد حال آنکه لابیگری در معنای وسیعتر خود، تلاش افراد، گروهها، جریانها و... برای اقناع بخشی از تصمیمگیرندگان به ویژه در حوزه سیاست و همگرا کردن آنها با خود بدون استفاده از ابزار ناسالم قدرت است.
بر این مبنا، باید این موضوع مورد توجه تصمیمگیران قرار گیرد که چگونه میتوان ابزارهای مناسبی را برای گسترده کردن ارتباط مستقیم رایدهندگان با منتخبانشان در پارلمان به وجود آورد و از آن ابزارها بهره جست؛ روشهایی که در فرآیند لابیها و رایزنیها بتوان مطالبات واقعی مردم اعم از همه شهروندان از یکسو و آنچه بهعنوان منافع ملی کشور تعریف شده است را از سوی دیگر تامین کرد. حال باید به این سوال پاسخ داد که چگونه ابزار لابیگری به مفهوم درست آن میتواند اثرگذاری لازم را در راستای ایفای نقش و وظایف نمایندگان داشته باشد؟ در صورتی که لابیگری با شفافیت و رعایت اصول اخلاق و برای آگاهیبخشی و رساندن نظراتی که در تعارض با منافع ملی نیستند از سوی افراد و گروهها استفاده شود میتواند ابزاری اثرگذار برای بهبود سیاستها و قانونگذاری از یکسو و نیز فراهمسازی زمینه مشارکت برای شهروندان از سویی دیگر تلقی شود.
ارسال نظر