از «اراده» تا «اجرا»

 اول اینکه اتحادیه اروپا به حمایت‌های امنیتی آمریکا وابستگی شدید دارد. از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون کشورهای اروپایی به‌خوبی می‌دانند چه برای مقابله با تهدیداتی مانند روسیه و چه تهدیدات ورای اروپا، به توان و قدرت آمریکا به‌ویژه در قالب ناتو نیاز دارند. متاثر از این عامل باید گفت، در تصمیم‌گیری برای هر دولتمردی ملاحظات امنیتی در اولویت قرار دارد. امنیت همواره بر دیگر حوزه‌ها سایه‌ی خود را حفظ می‌کند.

 دوم اینکه در رابطه با تهدیداتی که از خاورمیانه متوجه اروپا می‌شود، بین اروپا و آمریکا همسویی وجود دارد. طرح آزمایش موشکی ایران در شورای امنیت سازمان ملل توسط فرانسه و انگلستان و نیز بیانیه اخیر فرانسه در محکومیت ماهواره‌بر سیمرغ حاکی از این واقعیت است که اروپا با آمریکا درکی مشترک دارد و برنامه‌های موشکی و سیاست‌های منطقه‌ای ایران را تهدیدی برای خود می‌داند که انتقال این تهدیدات به اروپا آسان‌تر از انتقال آن به آمریکا است. این درک مشترک و نیاز به توان آمریکا برای مقابله با آن سبب محدود شدن آزادی عمل اتحادیه اروپا شده است.

 سوم اینکه برخلاف تصور غالب، اتحادیه اروپا یک موجودیت منسجم و یکپارچه نیست. کشورهای واقع در اروپای‌شرقی به واسطه احساس تهدید بیشتر از سوی روسیه، بیشتر مایل هستند با آمریکا همکاری کنند. زمانی که دولت نئومحافظه کار بوش قصد حمله به عراق را داشت، کشورهای اروپای‌غربی (یا به قول رامسفلد وزیر دفاع وقت آمریکا دنیای قدیم) با اقدام آمریکا مخالف بودند. اما کشورهای شرق اروپا یا «دنیای جدید» مدنظر رامسفلد با آمریکا همراهی کردند. امروز نیز می‌بینیم که کشورهای شرق اروپا با محوریت لهستان در همراهی با آمریکا قرار گرفته‌اند. بدون شک عمده کشورهای مهم شرکت‌کننده در نشست ورشو لهستان با عنوان «صلح و امنیت در خاورمیانه» از اروپای‌شرقی و مرکزی خواهند بود. این وضعیت انسجام اروپا برای حفظ برجام را در معرض خطر قرار داده است.

چهارم اینکه اتحادیه اروپا در ایجاد توازن میان خواسته‌های آمریکا برای مقابله با سیاست‌های منطقه‌ای و برنامه موشکی ایران از یک‌سو و حفظ برجام و به‌تبع آن برخورداری ایران از مزایای روابط تجاری، از سوی دیگر ناتوان است. اگر اتحادیه اروپا با آمریکا در حوزه موشکی و منطقه‌ای همراهی کند، جمهوری اسلامی آن را نشانه‌ای مثبت تلقی نمی‌کند و برجام در معرض خطر قرار می‌گیرد و اگر همراهی نکند سبب اتخاذ رویکرد یکجانبه توسط آمریکا می‌شود؛ اتفاقی که هم‌اکنون رخ داده است. یکجانبه‌گرایی آمریکا بسیار بیشتر اتحادیه اروپا را نگران می‌کند، زیرا می‌تواند به اقدام نظامی علیه ایران منتهی شود. در گذشته در وضعیتی مشابه حتی کشورهایی مانند روسیه و چین نیز برای ممانعت از حمله نظامی آمریکا، در اعمال تحریم‌ها مشارکت می‌کردند.

پنجم اینکه جایگاه ایران در تراز تجاری اتحادیه اروپا پایین است و در مقابل روابط تجاری این اتحادیه با آمریکا بسیار بالا است. حجم مبادلات تجاری اروپا و آمریکا بیش از چهل برابر حجم معاملات تجاری اروپا و ایران است. این واقعیت نشان می‌دهد که نه‌تنها ایجاب می‌کند اروپا روابط خود با آمریکا را فدای ایران نکند بلکه بیانگر این نکته نیز هست که اتحادیه اروپا اهرم اقتصادی قوی‌ای در مقابل آمریکا ندارد تا از طریق آن از منافع خود در ارتباط با ایران حمایت کند.

ششم اینکه در اروپا سرمایه‌داری حاکم است و اقتصاد در اختیار شرکت‌های خصوصی است که از دولت‌ها دستور نمی‌پذیرند. اساسا وظیفه دولت در نظام سرمایه‌داری حفظ آزادی عمل و امنیت سرمایه‌های بخش خصوصی است، لذا دولت‌ها قادر نیستند هیچ شرکت خصوصی را مجبور به همکاری با ایران خلاف میل خود بکنند. به این خاطر، شرکت‌های اروپایی خطر حضور در اقتصاد ایران را باوجود تحریم‌های آمریکایی نمی‌پذیرند. حتی شرکت‌های متوسط اروپایی نیز بالاخره این دورنما را برای خود متصور هستند که به‌تدریج به یک شرکت بزرگ تبدیل می‌شوند و در آن صورت مصون از تهدیدات آمریکا نیستند.

هفتم اینکه موقعیت رهبران سه دولت فرانسه،انگلستان و آلمان به‌شدت شکننده و ضعیف است. ترزا می ‌درگیر شکست طرح خروج از اتحادیه اروپا است، مکرون با ناآرامی‌های چند هفته اخیر فرانسه دست و پنجه نرم می‌کند، مرکل نیز در اثر کاهش محبوبیت حزب متبوع خود از ریاست حزب کنار کشید و به‌زودی از صدراعظمی نیز کنار می‌رود. رهبرانی که درگیر مشکلات داخلی کشور خود هستند توان لازم را برای مقابله با سیاست‌های آمریکا ندارند.

واقعیت این است که توان اتحادیه اروپا بیش از این نیست. این اتحادیه نه توان تضمین بهره‌برداری ایران از مزایای برجام را دارد و نه از خروج ایران استقبال می‌کند. در شرایط فعلی موضع سیاسی ایران و اروپا درباره برجام یکی است و این تنها مزیت ایران به اروپا است. در خطر قرار گرفتن برجام، مواضع سیاسی اروپا و آمریکا را دوباره به یکدیگر نزدیک خواهد کرد همانند آنچه که از سال ۱۳۸۴ به بعد اتفاق افتاد.