بازی استمهال
هر بنگاه اقتصادی (اعم از بانک یا غیر بانک) مجموعهای از داراییها و بدهیها دارد. در یک بیان ساده، بنگاه ورشکسته به بنگاهی میگویند که بدهیهای آن از داراییهایش بیشتر شدهباشد، بنابراین برای تحلیل ورشکستگی یک بانک ابتدا باید ببینیم اجزای اصلی داراییها و بدهیهای آنها را چه چیزهایی تشکیل میدهند. قسمت اصلی بدهیهای بانک، سپردههای مردم در نزد بانک است. داراییهای بانک را عمدتا تسهیلات اعطایی و داراییهایی مثل طلا و ارز و املاک تشکیل میدهند. با افزایش قیمت طلا و ارز و املاک، وضعیت ترازنامه بانکها به دو دلیل بهبود مییابد:
۱- ارزش دفتری این سه نوع دارایی بالا میرود و ارزش کل داراییهای بانکها را زیاد میکند.
۲- از آنجایی که بخشی از وثایقی که بانکها روی تسهیلات اعطایی خود میگیرند در قالب املاک است. افزایش ارزش این وثایق، سهم مطالبات قابلوصول را افزایش میدهد.
بنابراین افزایش قیمت طلا و ارز و املاک، شکاف دارایی و بدهی بانکهای ورشکسته را کاهش میدهد. اینکه میتواند این شکاف را کاملا پر کند یا نه، نیاز به محاسبات عددی دارد. اما چه این شکاف پر بشود و چه نشود، مشکل اصلی بانکها حل نمیشود. در حقیقت ناترازی دارایی و بدهی بانکها خودِ مشکل نیست، بلکه نشانهای از بروز مشکلی است که در این متن آن را «عقیم شدن نظام بانکی» مینامیم.
باید ببینیم در اصل چرا بانکهای ما به این روز افتادهاند که داراییهایشان کمتر از بدهیهایشان است؟ پاسخ این سوال را «بازی استمهال» توضیح میدهد. ماجرا از این قرار است که در نبود نظارت بانک مرکزی، بانک به اشخاص یا شرکتهایی تسهیلات داده که قدرت بازپرداخت آن را ندارند. وقتی سر رسید بازپرداخت وام فرامیرسد، وامگیرنده در توافقی با بانک، وام را استمهال میکند. به این صورت که فرض میکنند وامگیرنده اصل و سود وام را پس داده و وام دیگری به مبلغ اصل و سود وام قبلی گرفتهاست. در این شرایط هر دو طرف راضی هستند، زیرا بانک از محل بازپرداختی که در واقع رخ نداده، سود شناسایی میکند، وامگیرنده هم وام را پس نمیدهد و حتی بدحساب هم نمیشود، چون اینطور به نظر میرسد که وام را به موقع پس دادهاست! در حقیقت به لحاظ حسابداری داراییهای بانک پا به پای بدهیهایش رشد میکنند. اما دارایی اضافهشده در قالب تسهیلات جدید، موهوم است و هیچوقت امکان وصول ندارد. دقت کنید که پس از هر سال استمهال، بدهی شخص به بانک بزرگتر میشود و شانس وصول آن پایینتر میآید.
این نوع از بانکداری دو پیامد جدی دارد:
۱- بانکها ورشکسته میشوند، اما این ورشکستگی پنهان است و در ترازنامه خودش را نشان نمیدهد.
۲- ظرفیت وامدهی بانک صرف استمهال وامهای قبلی میشود. به گفته مسوولان بانک مرکزی با اینکه نظام بانکی در سال گذشته حدود ۶۰۰ هزار میلیارد تومان تسهیلات داده، کمتر از نصف این مقدار وام جدید است! در واقع نظام بانکی کشور ما «عقیم» شدهاست، زیرا درصد کمی از ظرفیت خلق پول سالانه آن منجر به وامدهی جدید میشود. حالا برگردیم به مساله اصلیمان. آیا افزایش قیمت طلا و ارز و املاک میتواند بانکها را از ورشکستگی نجات دهد؟ از نظر حسابداری بله. اما آیا مشکل اصلی نظامبانکی که همان عقیم شدن بانک است را حل میکند؟ نه. این افزایش قیمت چیزی از ظرفیت تسهیلاتدهی نظام بانکی را آزاد نمیکند، چون مشکل اصلی که عدم بازپرداخت بسیاری از وامها و امهال آنها از سوی بانکهاست، حل نشدهاست.
ارسال نظر