انتقال نامتقارن قیمت‌ها

بازار در انتهای یک زنجیره‌ تامین قرار دارد، عناصر این زنجیره در ساده‌ترین شکل خود از تامین‌کنندگان نهاده‌ها، تولیدکنندگان زنجیره‌ سیستم‌های فرآوری و لجستیک و توزیع‌کنندگان تشکیل می‌شود. یک زنجیره تامین و توزیع اگر دو جریان کالا و اطلاعات در درون آن به خوبی حرکت کند زنحیره کارآ نامیده می‌شود و مثلا انتقال متقارن قیمت از تولیدکننده به مصرف‌کننده را نتیجه می‌دهد. اما اگر انتقال نامتقارن قیمت را داشته باشیم گفته می‌شود زنجیره کارآیی ندارد. یعنی اگر قیمت در سر مزرعه برای محصولی گران عرضه می‌شود مصرف‌کننده به همان نسبت گران شدن را به‌طور منطقی حس می‌کند و اگر محصول ارزان عرضه شود مصرف‌کننده کاهش قیمت را درک می‌کند.

گاهی یک تغییر بسیار شدید در انتهای زنجیره و سمت تقاضا به ابتدای زنجیره منتقل می‌شود که در بازار به اثر شلاقی مشهور است. مانند یک تحریک در انتهای شلاق چرمی که در ابتدای زنجیره به تولیدکننده شوک بسیار شدیدی را وارد می‌کند.

وجود اثر شلاقی ناکارآیی زنجیره را نشان می‌دهد و بالعکس گاهی یک تغییر، مثلا زیاد شدن عرضه باعث کاهش قیمت می‌شود. معمولا دولت زمانی که قیمت کاهش می‌یابد، به منظور حمایت از تولید‌کننده وارد بازار می‌شود و از سیستم‌های خرید تضمینی و حمایتی استفاده می‌کند. به‌طور مثال وقتی قیمت مرغ کاهش می‌یابد به قیمت بالاتر از بازار خریداری شده و ذخیره می‌شود که باعث رضایتمندی تولید‌کنندگان می‌شود یا زمانی‌که قیمت بسیار گران می‌شود دولت در جهت حمایت از مصرف‌کننده وارد می‌شود و با واردات یا عرضه ذخایر استراتژیک قیمت‌ها را کاهش می‌دهد؛ این همان سیستم تنظیم بازار دولت است.

این قبیل ابزار‌های دولت که مکرر استفاده می‌شود همراه با هزینه‌های هنگفتی که به دولت وارد می‌کند در چنین مواردی کارآمد عمل می‌کند اما در بیشتر موارد نوسانات قیمت داریم و نارضایتی گاهی از طرف تولید‌کنندگان و گاهی از طرف مصرف‌کنندگان و در بعضی مواقع از هر دو طرف ابراز می‌شود.

اما آیا این اقدامات صحیح است؟ که اگر چنین بود باید درس می‌گرفتیم و شاهد نوسانات مکرر نمی‌بودیم. چرا باید از یک روش تکراری هر دفعه نتیجه جدید انتظار داشته‌باشیم. اصطلاحا گفته می‌شود همیشه از عوامل نابازاری استفاده کنیم در حالی‌که دانش تجاری امروز تکنولوژی‌های کارآمدی را ارائه کرده است. در دنیا این دخالت دولت فقط در شرایطی که عوامل بازاری کارآیی ندارد و اصطلاحا شکست بازار اتفاق افتاده، استفاده می‌شود والا انتظار آن است که قیمت به‌عنوان یک عامل بازاری کارکرد دیگری داشته‌باشد. قیمت گران به تولیدکننده می‌گوید که مقدار بیشتری تولید کند و به مصرف‌کننده پیام می‌دهد که گران است مقدار کمتری مصرف کند و بالعکس تا تعادل ایجاد شود.

 حال با خرید تضمینی شما این کارکرد قیمت را از آن گرفته‌اید؛ یعنی تولیدکننده برایش مهم نیست که قیمت ارزان است چون شما از او گران می‌خرید و مصرف‌کننده ارزان نمی‌خرد که بیشتر مصرف کند و این می‌شود که تولیدکننده همچنان به تولید بیشتر ادامه می‌دهد و مصرف‌کننده هم کم مصرف می‌کند و در این میان گاهی کالایی را که دولت خریده است به‌طور مثال مرغ را که ذخیره کرده، مجبور است در پایان زمان ماندگاری به بازار عرضه کند بدون توجه به شرایط بازار و تمام هزینه دولت به هدر می‌رود و بازار را دوباره از تعادل خارج می‌کند و ناسازگاری‌های تنظیم نشدن بازار به‌‌رغم تلاش و هزینه زیاد دولت همچنان تداوم دارد. این ورود دولت را ورود غیرتخصصی به بازار می‌گویند.

البته انواع دیگری از ورود حاکمیتی به بازار را نیز می‌توان به این مقوله افزود. به‌طورمثال در سال ۹۴ مازاد تولید شیر داشتیم و تنها راه‌حل را تبدیل شیر به شیرخشک دیدیم و بعد برای صادرات شیرخشک مشوق صادراتی تعریف کردیم و تاجر ایرانی به زحمت سهمی در بازار شیرخشک منطقه به‌دست آورد اما در شرایط فعلی شیر کمتر تولید می‌شود و مسوول تنظیم بازار کشور با دستور حاکمیتی ممنوعیت صادرات شیر را اعلام می‌کند، اختیار دارد و اجرا می‌شود.   

آیا مهم است که سرمایه‌گذاری فعالان بازار چه می‌شود؟ و از این دست تصمیمات بسیار است.

اینها بخشی از دلایلی است که به آن ورود غیرتخصصی برای تنظیم بازار گفته می‌شود. به نظر می‌رسد در بازار بدون ساختار کنونی ما بسیار سخت است که فعالان زنجیره بتوانند برنامه‌ریزی کنند و در نتیجه وقتی امکان برنامه‌ریزی در بازار وجود نداشته ‌باشد امکان مدیریت بازار هم وجود ندارد و مسوولان تنظیم بازار باید سعی کنند بازاری ساختار ‌یافته ایجاد کنند که تنظیم بازار با عوامل بازاری و تحت سیستم بازار به تعادل برسد. در بازاری که از تکنولوژی‌های جدید بازار و انواع معاملات آتی، سلف موازی و ظرفیت بورسی استفاده می‌شود، مانند هر سیستم دیگر هم تنظیم‌کننده سیستم مشخص باشد و هم از ابزار تخصصی برای تنظیم سیستم استفاده‌ شود و به‌جز موارد شکست بازار،  دولت دخالتی نداشته ‌باشد. در این صورت همانند داوری است که در معاملات به نفع هیچ‌کدام از طرفین وارد عمل نمی‌شود و فقط شرایط تعاملات تجاری صحیح را تامین می‌کند؛ در چنین شرایطی قواعد بازار در تنظیم بازار کارکرد سازنده خواهند داشت و نیازی به ورود غیرتخصصی و هزینه‌های هنگفت نخواهد بود.