تعدیل مصرف خانگی آب
موفقیت هر برنامه راهبردی مدیریت تقاضای آب وابسته به میزان شناختی است که از نحوه تفکر افراد نسبت به مصرف آب وجود دارد. شواهدی وجود دارند که نشان میدهند محدودیتهای اجباری بر مصرف آب در صورتی در کوتاهمدت موجب کاهش مصرف خواهند شد که انگیزههایی برای تبعیت از این محدودیتها در بین مردم وجود داشته باشد (بهطور مثال؛ پذیرش مسوولیت در قبال مشکل، اعتماد سازمانی و ارزشهای محیطزیستی). تحقیقات نشان دادهاند که صرفهجویی در مصرف آب زمانی موثر خواهد افتاد که مردم باور داشته باشند منابع آبی محدود است و البته سایرین نیز در مصرف آب صرفهجویی میکنند. البته هنوز سوالات بسیاری در مورد نسبت راهبردهای قیمتگذاری آب، محدودیت بر مصرف آب، توسعه ظرفیت برداشت از منابع آبی و انگیزههای فردی وجود دارد. اگر قیمت عاملی موثر در مدیریت مصرف آب باشد، مدیران حوزه آب باید به این درک برسند که چگونه اطلاعات ارائه شده در قبض در تصمیمگیری مصرفکنندگان نقش خواهد داشت و تاثیر آن بر سایر عوامل چیست. یا اینکه اگرچه ممکن است هنگامی که مردم به درک درستی از وخامت شرایط آبی کشور رسیده باشند، قیمتگذاری و جیرهبندی مصرف آب را تنظیم کنند، اما مشخص نیست که در هنگام پرآبی تاثیر آنها بر رفتار مردم چگونه خواهد بود.
از طرف دیگر راهبردهای آموزشی مبتنی بر ارائه اطلاعات به مردم نیز تا حدودی به نتایج متضادی منجر خواهند شد. دلیل این موضوع عدم ارتباط مستقیم بین نگرش و رفتار است. به این معنی که اگرچه مردم به صرفهجویی در مصرف آب اعتقاد دارند، اما دلایل متعدد دیگری وجود دارند که از انعکاس این نگرش در رفتار ممانعت میکنند.تحقیقات بسیاری در حوزه اقتصادسنجی حاکی از تاثیر سیاستهای تعرفهبندی قیمت و سایر سیاستها بر مصرف آب خانگی هستند، با این حال دلیل واحدی برای موفقیت وشکست این سیاستها وجود ندارد. علت این موضوع میتواند عدم دسترسی به دادههای اجتماعی و روانشناختی در سطح خانگی باشد. بهطور مثال فناوریهای کاهنده فشار و جریان آب دوش حمام سبب افزایش زمان دوش گرفتن خواهد شد که تاثیر رفتار صرفجویانه را خنثی میکند. علاوه بر این، تعاریف اعتماد، برابری و عدالت نیز در میان جوامع و مصرفکنندگان نیز با هم تفاوت دارد.
اگر مردم احساس کنند که دیگران مصرف آب خود را کاهش ندادهاند (اعتماد بین افراد)، طبعا مصرف آب خود را کاهش نخواهند داد. علاوه بر این، در صورتی که احساس عدم اعتماد نسبت به مسوولان در بین مردم جاری باشد (اعتماد سازمانی) این عامل نیز تمایل مردم نسبت به کاهش مصرف آب را خواهد کاست. بنابراین به نظر میرسد که نیاز به بررسی بیشتر نقش اعتماد متقابل چه میان خود مردم و چه به مسوولان است.اعتماد بهعنوان یک مساله مهم سازمانی در درک معضلات مربوط به منابع طبیعی، تخصیص منابع و رفتار جمعی مطرح است. اعتماد دو جنبه مرتبط به هم را در مقام قیاس قرار میدهد: ۱- تمایل به تاثیرپذیری از اقدامات گروههای دیگر، ۲- توقع مثبت از رفتار دیگری. مورد اول دلالت بر میزان قصد فرد در واگذاری قدرت به گروه خاصی دارد، در حالی که مورد دوم اشاره به شدت اعتقاد به مطابقت رفتار سایر اقشار جامعه با هنجار پذیرفته شده درباره رفتار صرفهجویانه (در این مورد خاص) دارد.
درک اعتماد سازمانی اصلی بنیادین در طراحی هر مدل صرفهجویی در مصرف آب از طریق مداخلات تغییر رفتار است. اگر مردم نسبت به حکومت بیاعتماد باشند، احتمالا به ابتکارات آنها نیز وقعی نخواهند نهاد. مضاف بر اینکه اعتماد بر میزان پاسخگویی مقامات به مردم تاثیر میگذارد. اگر مقامات مجبور باشند که متناوبا تصمیمات خود را برای مردم توضیح دهند این خطر وجود خواهد داشت که این عمل تاثیر معکوسی بر قدرت مدیریتی آنها گذارد.اعتماد موضوعی چند وجهی و متشکل از رویکردهای رفتاری، عاطفی و شناختی است. بنابراین نباید آن را به یک نگرش یک بعدی تنزل داد. این موضوع زمانی اهمیت مییابد که بدانیم بخش عمدهای از مردم بر این باورند که مدیریت سهلانگارانه حاکمیت منجر به کاهش منابع آب شده است. ترکیب این موضوع با درک افرادی که در تضاد منافع با مسوولان هستند نیز بر وخامت اوضاع میافزاید.
واکنشهای عاطفی نیز از مواردی هستند که باید در توسعه سیاستهای کاهش مصرف آب استفاده شوند، چرا که عاطفه بر نگرش افراد و متعاقبا بر رفتار تاثیر خواهد داشت. مطالعات متاخر نشان دادهاند که: عاطفه بر تمامی جنبههای شناخت و رفتار از جمله ترغیب شدن، قضاوت و تصمیمگیری تاثیر گذار است؛ تضاد بین عاطفه و شناخت یا بین اعتقادات متضاد، رابطه بین نگرش و رفتار را پیچیده میسازد، از سوی دیگر رفتارهای ابزاری (رفتارهایی که وسیلهای برای دستیابی به هدف هستند) مبانی شناختی قوی دارند در حالی که رفتارهای مصرفی (رفتارهایی که برای لذت بردن و از روی علاقه انجام میشوند) مبانی احساسی قوی دارند. بنابراین، پیش از اینکه هرگونه راهکاری برای صرفهجویی در مصرف آب ارائه شود، شناخت مبانی رفتاری مصرفکنندگان به حل پایدار مساله کمک شایانی خواهد کرد.موارد فوق نشان میدهند که افزایش دانش مدیران و سیاستگذاران حوزه آب نسبت به نحوه نگرش افراد به کمبود و مصرف آب منجر به طراحی سیاستهای کارآمدتر میشود.
ارسال نظر