حساسیت به قیمت یا کیفیت؟

کمک‌های دولتی از هنرها می‌تواند به شکل‌های زیر انجام پذیرد:

۱)حمایت مستقیم دولت به واسطه‌ تامین هزینه، مکان و وسایل لازم برای یک اجرا

۲) تشویق نهادهای غیردولتی برای حمایت از تئاتر به واسطه‌ سیاست‌های معافیت مالیاتی

۳) سیاست‌گذاری‌های صنفی، نظارت بر دستمزدها، بیمه، تعرفه‌ها و...

از نظر اقتصادی شرایط ویژه‌ تولیدات هنرهای اجرایی لزوم کمک‌های دولتی را تایید می‌کند. این هنرها نمی‌توانند از سازوکار کم‌کردن هزینه‌های خود به واسطه‌ افزایش تولید استفاده کنند، بنابراین به خاطر تولید ثابت مجبور هستند افزایش تدریجی هزینه‌های خود را تحمل کنند. بنابراین در بسیاری از موارد سرمایه‌گذاری در هنرهای اجرایی نمی‌تواند انتظارات معمول سرمایه‌گذاران را برآورده کند. این در حالی است که اغلب دست اندرکاران عرصه‌ این هنرها بیش از آنکه نگران جنبه‌های مالی باشند، به دنبال به کمال رساندن هنر خود هستند و تخمین‌های مالی آنها از معیارهای قابل قبول هزینه-فایده فاصله دارد.

«دیوید تراسبی» سازوکار تقاضا در هنرهای اجرایی را به کمک عوامل قیمت، قیمت کالاهای جایگزین، درآمد مصرف‌کننده‌ها و مولفه‌های کیفی اثر اجرایی، توضیح می‌دهد. او بین دو جنبه‌ این هنرها تمایز قائل می‌شود: از سویی بازار همیشگی و قابل دسترس (مانند سیرک، اجراهای موزیکال و...) که به قیمت‌ها وابسته‌اند و از سوی دیگر هنرهای اجرای مترقی (اپرا، دراما و...) که به کیفیت حساس هستند.شاید این تمایز در نگاه اول سلیقه‌ای به نظر برسد، اما در واقعیت تمایزی دقیق و تاثیر‌گذار است. زیرا در حالی‌که انگیزه‌ مورد اول سرگرمی است، مورد دوم بیشتر جنبه‌ اثبات موقعیت اجتماعی دارد و نوعی مصرف‌گرایی خودنمایانه تلقی می‌شود.بدین معنی که تقاضا برای این بخش از هنرهای اجرایی تا حد زیادی مستقل از قیمت آنها است.

به بیان دیگر هنرهای اجرایی به بخشی از دارایی فرهنگی طبقات مرفه تر تبدیل می‌شود و همین مساله باعث می‌شود آنها نسبت به بالا رفتن قیمت‌ها بی‌تفاوت شوند. بدیهی است که دخالت دولت و کاهش هزینه‌های تئاترهای فاخر باعث از بین رفتن این مشکل خواهد شد. همچنین بدیهی است که کمک‌های دولتی باعث افزایش نظارت آن بر اجراها خواهد شد. اگر خوشبین باشیم باید به تجربه‌های موفق شکسپیر و واگنر اشاره کنیم که در ظاهر، کاملا در خدمت حاکمان عصر خود بودند و اگر بدبین باشیم، می‌گوییم که همین نظارت و سرکوب باعث مرگ موتزارت شد.

واقعیت این است که هنرهای اجرایی و به خصوص تئاتر همیشه کارکرد جادویی بودن خود را محفوظ نگه داشته‌اند. همچنان که در گذشته، جادوگر قبیله روابط قدرتمند اما خارج از مناسبات مرسوم با رئیس قبیله داشته است، هنرها هم رابطه‌ دوگانه‌ خود را با دولت‌ها نگه داشته‌اند. جادوگر قبیله در بسیاری از فرهنگ‌های بدوی فردی خارج یا طرد شده از قبیله بود و با این حال، مقدس‌ترین و جدی‌ترین وظایف را به انجام می‌رساند. خودمختاری هنرها بیش از آنکه نتیجه‌ قضاوت‌های زیبایی‌شناختی عصر ما باشد، ریشه در همین آیین‌های بدوی دارد.

جادوگر قبیله اغلب وظایف خود را به‌صورتی مشابه به انجام می‌رساند: مناسک مرموز جادویی. البته جزئیات و کیفیت این مناسک بر اساس اینکه مراسم در مورد جشن پیروزی بر قومی دیگر بود یا شفای یک بیمار فرق داشت. اما اساس کار ثابت بود؛ تمام اعضای قبیله یا حداقل نمایندگان اصلی هر خانواده در آن شرکت داشتند، جادوگر به کمک ماسک، گریم یا لباس هیاتی مبدل به خود می‌گرفت و به کمک موسیقی بسته به نیاز وضعیت خلسه یا وجد را به‌وجود می‌آورد. یعنی در کل تجربه‌ای متفاوت با تجربه روزمره افراد قبیله را رقم می‌زد.دوگانگی مناسبات تئاتر با قدرت نیز در همین مناسک مرموز جادویی نهفته است: دوگانگی بین رسمیت نمادین یک مراسم جدی و پایکوبی و شکلک‌های غیر متعارف جادوگر قبیله. این دوگانگی اهمیت اقتصادی ویژه‌ای دارد، لزوم حضور فیزیکی تعداد زیادی مخاطب که آن را بسیار رسمی تلقی می‌کنند، باعث افزایش هزینه‌های جانبی یک تئاتر می‌شود.

تحقیقی در مورد اقتصاد تئاتر انگلیس نشان می‌دهد که کل این هزینه‌های جانبی در یک سال (که برای انگلیسی‌ها علاوه بر رفت و آمد و غذا، شامل هزینه نگهداری کودکان در خانه نیز می‌شود) تقریبا برابر با کل هزینه‌ دستمزدها در یک سال و حدود ۳۰ درصد گردش مالی کل می‌شود. شباهت تئاتر با امر جادویی یک نتیجه دیگر هم در بر دارد: تبلیغات تئاتر بخشی از خود اثر می‌شوند. بیلبوردی که یک تئاتر را تبلیغ می‌کند، دروازه‌ای جادویی است برای یک دنیای جادویی. ساز و کار جادو این‌گونه است: همه در معرض آن هستند اما تنها تعداد محدودی وجود دارندکه آن را درک می‌کنند و تعداد کمتری آن را در تملک دارند. و منظور از جادو در این جا، زنجیره‌ای نامرئی بین اشیا، اشخاص و رویدادها است.

رابطه‌ بین تبلیغ یک تئاتر با خود اجرا تفاوتی اساسی دارد با رابطه‌ بین یک محصول و تبلیغ آن.برخورد کردن با یک تبلیغ تئاتری بخشی از مصرف آن تئاتر است. ژان بودریار می‌گوید تبلیغات پیشگویی محسوب می‌شود، به این دلیل که نه برای درک است و نه برای یادگیری، بلکه برای امیدواری است. از آنجایی که تئاتر به خودی خود تحقق کاذب پیشگویی هاست تبلیغات تئاتر هم همواره جنبه‌ای کاذب خواهند داشت.