نقش بازیگران منطقهای
از آنجا که دولت ایران و ترکیه بهعنوان بازیگران مهم منطقه ای، نسبت به هرگونه تحولات پیرامونی که تهدیدی مستقیم برای امنیت و منافع ملی آنها به شمار رود، حساس بوده و هستند و از این زاویه، طبیعتا و در ابتدا، دارای حق مشروع دفاع از خود در رویکردهای نظامی-امنیتی و در مرحله بعد؛ مدیریت این مساله یا مشکل در قالب رویکردهای سیاسی-دیپلماتیک و نه نظامی-امنیتی هستند. اگرچه در این موضوع مشخص حساسیتهای آنکارا به دلیل جمعیت قابل توجه کرد (آن هم جمعیتی سازمان یافته و قابل بسیج با پیشینه مبارزاتی که تا حد زیادی هم متفاوت از فرهنگ، تاریخ و هویت ترکیه است) به مراتب بسیار بیشتر از ایرانی است که جمعیت کردنشین آن همواره بخشی تفکیک ناپذیر از تاریخ و جغرافیای آن و مهمتر از آن فرهنگ، هویت و آگاهی قومی-ملی آن بوده است. نکتهای که چندان به آن توجه نمیشود و در هفتههای اخیر منجر به ایجاد برخی نگرانیهای داخلی از این موضوع شده است. در واقع ضمن احترام به این نگرانی و رفع دغدغههای موجود، اما نباید ذهنیتها بر واقعیتهای موجود غلبه کند.
از همین زاویه است که ایران و ترکیه اگرچه در مرحله کنونی دارای رویکردهای یکسانی از حیث هماهنگیهای امنیتی، مانورهای نظامی و مواضع سیاسی یکسان هستند، اما در بطن واقعیت، دارای دو برداشت(نه خیلی متفاوت) از یک پدیده واحد هستند. این دو برداشت هم به این دلیل است که همهپرسی اقلیم کردستان عراق برای ترکیه یک مشکل چندبعدی و برای ایران یک مساله است. طبیعتا اتخاذ تاکتیکها و راهبردها بهدلیل سطوح متفاوتی که مشکل و مساله دارند، نیز متفاوت خواهد بود.
در این جا لازم است اشاره شود که دانشمندان ترمینولوژی در بیان تفاوت مشکل و مساله نوشته اند: «مشکل بسیار کلیتر از مساله است. به عبارت دیگر مشکل، چندعلیتی است که هر علت را میتوان بهصورت یک مساله درآورد. مساله، جزئی و دقیقتر از مشکل است. یعنی در آن متغیرهای مستقل و وابسته و سایر متغیرها (مداخله گر، تعدیلکننده،کنترل و ناشناخته) مشخص و معلوم هستند. در تحقیقاتی که صورت میگیرد، هدف اصلی محققان و دانشمندان حل مساله است نه مشکل. یک تحقیق زمانی به نتیجه میرسد که با مسالهای شروع میشود که مشخص و قابل تحقیق باشد. در واقع، وقتی می دانیم مشکل چیست و ریشه های آن کدام است، ما با مساله روبهرو هستیم.»
با این چارچوب نظری و با عنایت به چند بعدی بودن پدیدههای سیاسی-اجتماعی که موجد فرصت و تهدیدها در سطوح مختلف هستند، باید ضمن در نظر داشتن دغدغهها و تهدیداتی که از این زاویه ممکن است گریبانگیر ایران شود و طبیعتا اتخاذ تدابیر نظامی-امنیتی بخش تفکیکناپذیر از نگاه به چنین مسالهای است، اما قاعدتا این موضوع دارای فرصتهایی است که نباید از آن غافل بود.
در واقع بخشی از این فرصت ناشی از منافع اقتصادی است، چرا که اقلیم کردستان عراق وابسته به واردات کالاها و خدمات است. ایران سالانه نزدیک به ۲ میلیارد دلار با اقلیم روابط تجاری دارد و بخش عمدهای از تجارت با عراق نیز از گمرکهای واقع در مرزهای اقلیم کردستان عراق با ایران همچون تمرچین، باشماق، پرویزخان و خسروی انجام میشود. همچنین ظرفیتهای اقلیم برای جذب سرمایهگذاریهای بیشتر نیز زمینهای است که میتواند برای تجار ایرانی قابل توجه باشد. نکته مهمی که در این میان وجود دارد، حجم قابل توجه تجارت ترکیه با اقلیم است که در غفلت و ضعف شرکتهای ایرانی، بازار کردستان عراق را به کالاهای ترکیه وابسته کرده است. حجم و ظرفیت اقتصادی قابل توجه در این منطقه، موضوعی است که لزوم بهرهوری از این فرصت را دوچندان میکند.
فارغ از این موضوع مهم که دارای ابعاد گستردهتری است، اما نکته مهم دیگری که باید از مجرای توازن تهدیدها و فرصتها به آن نگاه کرد، مدیریت این مساله در فرآیندهای کوتاه مدت و میان مدت است. نگاهی جامع به ابعاد همه پرسی و آغاز جدایی از عراق، چالشهای اقلیم و بغداد بر سر حدود مرزی و منابع انرژی، بحرانهای قومی-مذهبی در عراق و بهطور کلی مرزهای بحران آفرین سایکس-پیکو در یک قرن اخیر نشان میدهد که نمیتوان با مساله کردستان عراق صرفا از زاویه نظامی-امنیتی نگاه و برخورد کرد؛ چرا که تمامی نشانهها در یک فرآیند میان مدت نشان میدهد که این اتفاق به دلیل وجود پیشرانهای واگرایی در عراق که بخش عمدهای از ظرفیتهای این کشور را فرسوده است، رخ خواهد داد و طبیعتا ایران باید خود را برای چنین شرایطی کاملا آماده کند. در چنین فضایی؛ اتخاذ راهبردی جامعتر مبتنی بر رویکردهای سیاسی و اقتصادی و نه نظامی-امنیتی صرف، با عناصری از هوشمندی و واقع نگری بهدور از غلبه ذهنیتهای کلیشهای میتواند این مساله را در یک فضای واقعبینانهتر مورد حل و فصل قرار دهد. از سوی دیگر مدیریت اختلافات بهعنوان یک بسته جامع مذاکراتی که در آن ایران صراحتا دغدغهها و نگرانیهای امنیتی خود را از حضور احتمالی رژیم اشغالگر قدس در مرزهایش، آشکار کند و از تامین آنها رضایت حاصل کند، امر مهمی در نگاه به این مساله از زاویهای متفاوت و قائم به نتیجه است. نکته پایانی آنکه، شناخت و توجه به پیوستگیهای ژئوپلیتیک و ژئوکالچر در ارتباط ایران با اقلیم کردستان عراق، امر بسیار مهمی در اتخاذ راهبردهای متناسب برای مواجهه با این موضوع پیرامونی است.
ارسال نظر