طبقهبندی اشتباهات استراتژیک
در بیش از یک دهه گذشته، گروهی از محققان تلاش کردهاند تا «تئوری رفتار عقلانی» را که پیشتر از این اصلی پذیرفته شده بود از طریق نظریه رفتار اقتصادی رد کنند. این تئوری بر پایه این اصل است که مردم در زندگی اقتصادی خود مانند روباتهای محاسبهگر در زمانهای مختلفی همچون زمان خریداری یک سهام، گرفتن وام مسکن یا حرکت در یک مسیر انتخابی به تصمیمگیریهای منطقی میپردازند. این محققان شواهدی ارائه کردهاند، مبنی بر اینکه مردم، فارغ از توصیفات عقلایی مطرح شده در کتابهای درسی، اغلب دارای رفتاری احساسی، متعصب و دارای ناسازگاری هستند.
در بیش از یک دهه گذشته، گروهی از محققان تلاش کردهاند تا «تئوری رفتار عقلانی» را که پیشتر از این اصلی پذیرفته شده بود از طریق نظریه رفتار اقتصادی رد کنند. این تئوری بر پایه این اصل است که مردم در زندگی اقتصادی خود مانند روباتهای محاسبهگر در زمانهای مختلفی همچون زمان خریداری یک سهام، گرفتن وام مسکن یا حرکت در یک مسیر انتخابی به تصمیمگیریهای منطقی میپردازند. این محققان شواهدی ارائه کردهاند، مبنی بر اینکه مردم، فارغ از توصیفات عقلایی مطرح شده در کتابهای درسی، اغلب دارای رفتاری احساسی، متعصب و دارای ناسازگاری هستند.
دانیل کانمن و آموس تورسکی بهعنوان دو روانشناس به این نتیجه رسیدند که مردم واقعا براساس آنچه اقتصاددانان از آنها میخواهند تا در شرایط مختلف تصمیم بگیرند، تصمیم نمیگیرند. تورسکی در سال ۱۹۹۶ فوت کرد و ۶ سال بعد نیز کانمن برنده جایزه نوبل اقتصاد شد. «تفکر تند و کند»، در دسترسترین و جدیدترین کتاب کانمن است. این کتاب شامل هر آن چیزی است که علاقهمندان این بحث در دنیای اقتصاد با آن آشنا هستند. اما این کتاب شامل اطلاعاتی در زمینه موضوعاتی چون نحوه تفکر افراد، واکنش افراد و نهایتا رسیدن به نتیجهگیری در همه زمینهها نیز است. آنچه بیش از همه برای کانمن جذاب است، روشهای پیشبینی خطاهای رخ داده در قضاوت است.
کانمن طی دههها تحقیق مانند همکاران خود، ساختار تصمیمگیری انسان را طراحی کرده است، یک نقشه ذهنی که شبیه دستگاهی تنظیم شده است، هرچند که این ماشین دارای سیمکشیهای معیوب و تلههایی واضح است.
اقتصاد دانان رفتاری، از جمله کانمن، اشتباهات سیستماتیک افراد و الگوهای غیرمنطقی آنان را برای سالهای بسیاری فهرست بندی کردهاند. چند نمونه از مثالهایی که او به آنها اشاره میکند عبارتند از:
۱. کادر بندی: چنانچه به افراد بگویند که احتمال زنده ماندن آنها با توجه به عمل جراحی 90 درصد و احتمال مرگ آنها در حین عمل 10 درصد است، افراد احتمالا تمایل زیادی به انجام عمل جراحی خواهند داشت.
۲. هزینه ارزان بودن اشتباه: مردم به دنبال اجتناب از احساس پشیمانی هستند؛ بنابراین، پول و زمان بیشتری را در یک پروژه با نتایج مشکوک سرمایهگذاری میکنند، نه اینکه به راحتی آن را کنار بگذارند و اعتراف کنند که اشتباه کردهاند.
۳. دوری جستن از زیان: در آزمایشها نشان داده شده است که در یک شرطبندی اکثر افراد ترجیح میدهند با احتمال صد درصد، 46 دلار دریافت کنند تا با احتمال 50درصد، 100 دلار دریافت کنند. در حالی که یک کارگزار عقلایی شرطبندی را در این حالت خواهد پذیرفت.
بزرگترین دستاورد کانمن این است که توانسته چارچوبی برای چگونگی یا چرایی دلایل ذهن، همان گونه که است، بسازد. با این حال ممکن است شما نیز زمانی که برای اولین بار به محور مرکزی ایده او مبنی بر دو «شخصیت» داستانی در زمینه تصمیمگیری پی ببرید، احساس تردید کنید. او این دو شخصیت را با عنوانهای سیستم یک و سیستم 2 معرفی میکند. سیستم 2 ذهن آگاه و قوه تفکر شماست. ما این ذهن آگاه را بهعنوان بازیگر اصلی و تصمیم گیرنده در زندگی خود میشناسیم. سیستم 2 به آرامی فکر میکند؛ موضوعات را در نظر میگیرد، آنها را ارزیابی میکند و دلایل را مشخص میکند. برای کار کردن این سیستم نیاز به تلاش زیاد ذهنی وجود دارد (ضرب 24 در 17 یا چرخش به سمت نقاط شلوغ). ما بسیاری از تصمیمات و نظرات خود را به این قوه واگذار میکنیم. اگرچه برای کانمن مهمترین بخش این داستان، سیستم یک است.
این سیستم همان پاسخهای فکری و خودکار ما است. سیستم یک میتواند عدد تکرقمی را اضافه کند و عبارت «نان و...» را پر کند. این سیستم با یک تصویر نجومی از جهان پر شده است که محصول حافظه حفظ شده و الگوهای یادگیری عمومی («فلوریدا / افراد پیر») است که آن را قادر میسازد تا یک جریان از واکنشها، قضاوتها و نظرات را بیرون بکشد. این سیستم یک است که توانایی تشخیص صدای عصبانی پشت خط تلفن را دارد یا توانایی قضاوت سریع افراد در اولین برخورد، قضاوت در زمینه کاندیدای ریاست جمهوری و قضاوت در خصوص سرمایهگذاریهای احتمالی را دارا است. مشکل این سیستم این است که با کمترین یا در دسترسترین اطلاعات موجود کار میکند. «آیا شرکت فورد جای خوبی برای سرمایهگذاری است؟» این سیستم برای پاسخ دهی به این سوال در وهله اول از در دسترسترین و حتی بی ربطترین اطلاعات استفاده میکند مثلا اینکه شاید پاسخ این سیستم بر این اساس باشد که شما ماشینهای فورد را دوست دارید یا خیر.
سیستم یک زمانی که دنبال چیزی است، در دنیای لبریز از حوادث تصادفی، هر آنچه را میبیند سادهسازی و تایید میکند و به «بررسی امکانپذیری» یا «ارزیابی پیچیده آماری» موضوعات نمیپردازد.
هنگامی که در خصوص یک حادثه تروریستی خبری میشنوید، ناخود آگاه استفاده از تمام اتوبوسها و قطارها را محدود میکنید. تنها زمانی سرعت تصمیمگیری خود را کاهش میدهید که ابزارهای سیستم 2 را بهکار ببرید، به این ترتیب نهایتا متوجه خواهید شد که خطرات تروریسم که بر شما تاثیر میگذارد، بسیار اندک است. خواستن نیازمند تلاش است، این یک ویژگی سیستم 2 است. در یک آزمایش، یک بچه 4 ساله که بالاترین تاخیر را در خوردن بیسکویت داشت، یک دهه بعد درجه آیکیوی بالاتری را کسب کرد. کانمن به این ترتیب اشاره میکند که توانایی تغییر سیستم 2 یک نشانه «ذهن فعال» و پیشبینیکننده موفقیت است. با این وجود، این چارچوب بهطور قابل ملاحظهای در توصیف چگونگی فکر ما موثر است. ما معتقدیم که اصولا از جهت تفکر موجودات خود اتکایی هستیم، اما بسیاری از نظرات ما صرفا پاسخهای خودکار ما را تصویب میکنند.
شاید برخورد کانمن با دنیای کسب و کار کمتر قانعکننده باشد. با توجه به اینکه حتی بازیکنان برتر در ورزش و همچنین کسب و کار، در نهایت تمایل به میانگین دارند، او موفقیت را در مجموع وابسته به شانس میداند.
برای مثال به یکی از نمونههای ذکر شده از سوی وی اشاره میکنیم. یک فروشگاه خرده فروشی پررونق که خوش شانس نباشد مثال خوبی است. به این ترتیب چنانچه فروش وی در دوره بعد کاهش یابد، لزوما نشانه آن نیست که موفقیت پیشین او تصادفی بوده است. کسب و کار دارای یک چرخه خود اصلاحکننده است. موفقیت سبب جذب رقبا به این صنعت میشود. بعضی از خوانندگان بر این عقیدهاند که دنیای کانمن نسبت به شهود بشر یک دنیای بیش از حد دکارتی است. او پیشنهاد میدهد حتی برای پیشبینی ارزش آینده انواع سرکه نیز از فرمول استفاده شود. کتاب «تفکر تند و کند» با درسهایی در مورد چگونگی غلبه بر تعصب در زندگی روزمره گسترش یافته است. کانمن توصیه میکند که «در عرصه منازعه نشانههایی را جمعآوری کنید، سرعت تصمیمگیری خود را کاهش دهید و از سیستم 2 برای تصمیمگیری بهتر کمک بگیرید.»
ارسال نظر