درآمد بیشتر یا کاهش کارآیی؟
اکونومیست
در سال ۲۰۱۴، پیش از آغاز رقابتهای لیگ برتر انگلستان در روز ۱۶ آگوست، برخی کارشناسان لیورپول را شانس پنجم قهرمانی این لیگ در نظر میگرفتند. سال پیش از آن، این تیم در رده دوم انگلستان قرار گرفته بود. دلیل اصلی این بدبینی آن بود که در طول تابستان این تیم بازیکن خود لوئیس سوآرز را که ستاره این تیم محسوب میشد، به مبلغ ۷۵ میلیون پوند معادل با ۱۲۴ میلیون دلار آن زمان به بارسلونا فروخته بود. این موضوع موجب شد او در آن هنگام، عنوان سومین قرارداد گرانقیمت در تاریخ فوتبال را به خود اختصاص دهد.
اکونومیست
در سال ۲۰۱۴، پیش از آغاز رقابتهای لیگ برتر انگلستان در روز ۱۶ آگوست، برخی کارشناسان لیورپول را شانس پنجم قهرمانی این لیگ در نظر میگرفتند. سال پیش از آن، این تیم در رده دوم انگلستان قرار گرفته بود. دلیل اصلی این بدبینی آن بود که در طول تابستان این تیم بازیکن خود لوئیس سوآرز را که ستاره این تیم محسوب میشد، به مبلغ ۷۵ میلیون پوند معادل با ۱۲۴ میلیون دلار آن زمان به بارسلونا فروخته بود. این موضوع موجب شد او در آن هنگام، عنوان سومین قرارداد گرانقیمت در تاریخ فوتبال را به خود اختصاص دهد.
سرمربی لیورپول در آن زمان، برندان راجرز، احتمالا انتخاب اندکی در این زمینه میتوانست داشته باشد: مدتی بود که آقای سوآرز مشتاق به رفتن بود. اما تاریخ میگوید حتی وقتی باشگاهها چنین ثروتهای به دست آمده از محل فروش بازیکنان ستاره خود را وارد تیمهای خود کرده و با آن سرمایهگذاری مجدد میکنند، همچنان برای جایگزینی بازیکنان بسیار سطح بالا مشکل وجود دارد.
برخی از محققان با استفاده از نظریه بازیها به نقل و انتقالات کلان بین باشگاههای انگلیسی نگاهی انداختهاند تا بتوانند به درکی از این موضوع دست یابند که فروش یک دارایی ارزشمند چه اثری بر آینده یک باشگاه خواهد داشت. این محققان همچنین به ارزیابی راههایی پرداختهاند که باشگاههای فروشنده، درآمد به دست آمده ناشی از انتقال بازیکن را دوباره سرمایهگذاری میکنند. جدول زیر تغییر در میانگین امتیازات لیگ برتر انگلستان را برای باشگاه فروشنده در دو فصل قبل و پس از بزرگترین انتقالات در باشگاههای لیگ برتر نشان داده است. چند قرارداد گرانقیمت مانند انتقال خوآن ماتا از چلسی به منچستر یونایتد نیز در این زمینه در نظر گرفته شدهاند. همچنین این محققان نگاهی به تغییر در میزان کلی صورتحساب پرداخت دستمزد انداختهاند، زیرا تحقیقاتی که در گذشته انجام شده بودند، نشان میدادند که ارتباط بین دستمزد و جایگاه تیمها در لیگ در بلندمدت به شدت مثبت بوده و حدود ۹۰ درصد است.
نگاهی به این نمودار نشان میدهد که در بیشتر موارد (تقریبا دو سوم تیمهای مورد بررسی در این تحقیق) با فروش ستارگان در تیمهای مختلف، هرچند بازیکنان جدیدی خریداری شده و دستمزدهای پرداختی بالاتر رفتهاند؛ اما با از دست رفتن ستارگان، امتیازات کسبشده از سوی این تیمها در فصول بعد از فروش، نسبت به زمانی که این بازیکنان سرنوشتساز را در اختیار داشتند، کاهش یافته است.
برای مثال، اگر بخواهیم یک نمونه موردی را بررسی کنیم، لیورپول پیشتر نیز دچار این وضعیت شده بود. در سال ۲۰۱۱ این تیم یکی دیگر از ستارگان خط حمله خود، فرناندو تورس را به مبلغ ۵۰ میلیون پوند به چلسی فروخت. این باشگاه کمی بعد و با پایان فصل بعد ۲۰ امتیاز کمتر نسبت به فصل قبل کسب کرده بود. این امر به رغم آن بود که این پول مجددا در باشگاه سرمایهگذاری شده و حداقل در تئوری به نظر میآمد که تیم قویتر شده باشد. شاهد این رویداد هم بالا رفتن صورتحساب دستمزد به مبلغ ۳۰ میلیون پوند بود. این تیم که با جادوی فرناندو تورس در پایان فصل به رتبه دوم دست یافته بود، بدون او به رتبههای ششم و سپس هشتم سقوط کرد.
این باشگاه فورا ۳۵ میلیون پوند از حقالعملی را که از فروش تورس به دست آورده بود، صرف خرید یک بازیکن گلزن جایگزین کرد و اندی کارول را از نیوکاسل به خدمت گرفت. در اینجا باز هم یک سوال باقی میماند و آن هم مواقعی است که جایگزینی ستارهها رخ میدهد. شکی در این وجود ندارد که هزینه خرید بازیکن از نیوکاسل با تورم مواجه شده بود؛ زیرا باشگاه نیوکاسل میدانست که لیورپول بهطور ناگهانی دسترسی به مقادیر زیادی پول نقد پیدا کرده است. آقای کارول نیز محبوب هواداران بود اما عملکرد وی و سبک بازیاش مناسب با سیستم این تیم نبود. وی پیش از انتقالش، در لیگ تنها ۶ گل برای این باشگاه به ثمر رسانده بود.
استونویلا نیز در سال ۲۰۱۰ و به دنبال فروش جیمز میلنر به منچسترسیتی اوضاع ناخوشایندی را تجربه کرد. میلنر پیش از اینکه به مبلغ ۲۶ میلیون پوند فروخته شود، این تیم را از مرکز میدان رهبری و هدایت میکرد. استونویلا یک بازیکن میانی دیگر به نام استیفن ایرلند را به خدمت گرفت تا این فروش را تا حدودی جبران کند. پس از آن، ۶ ماه بعد، بیشتر پولی را که از این نقل و انتقال به دست آورده بود، صرف این کرد تا دارن بنت را که یک مهاجم بود، به خدمت بگیرد. با این وجود، همانند لیورپول این اشتباه آنها با جایگزینی فردی در پست مشابه جبران نشد. ایرلند ثابت کرد که قابلیت دفاعی کمتری دارد و این تیم گلهای زیادی دریافت کرد. این در حالی بود که بنت، نمیتوانست به اندازه هزینهای که برای وی شده بود، مثمر ثمر باشد. با تمام این مباحث، صورتحساب دستمزد باشگاه ثابت بود و بهطور میانگین، دو فصل بعد ۲۰ امتیاز کمتر کسب کرد.
فروش فوروارد تاتنهام هاتسپر، دیمیتار برباتف به منچستر یونایتد در سال ۲۰۰۸ موفقتر بود. این تیم با ۳۱ میلیون دلاری که دریافت کرد، سه بازیکن فوروارد را به خدمت گرفت: ر.من پاولوچنکو، جرمین دفو و رابی کین. دو مورد آخر پیشتر برای این باشگاه در لیگ بازی کرده بودند اما پاولیوچنکو به تازگی به لیگ آمده بود و در نتیجه خطرات بالاتری داشت. از این سه نفر، تنها دفو موفقیتی به دست نیاورد، اما باشگاه شانسهای جایگزینی گلهای برباتف را با گروهی از افراد خط حمله جبران کرد. افزایش صورتحساب دستمزد حدود ۳۲ درصد، بیش از افزایش امتیازات یعنی ۱۴ درصد بود اما گویای اتفاقی مثبت بود. با این حال، این یک استراتژی نیست که همواره جواب بدهد. این باشگاه در سال ۲۰۱۳ و پس از فروش گرت بیل به رئال مادرید و دریافت مبالغی هنگفت، سعی کرد تا این راهکار را تکرار کند. مبلغ ۹۰ میلیون پوندی که این تیم دریافت کرد به آن کمک کرد تا نیمی از بازیکنان جدیدش را بخرد. با این وجود، در مجموع بسیاری از بازیکنان جدید چندان مناسب عمل نکردند.
اثر فروش یک بازیکن ستاره محدود به باشگاه فروشنده نمیشود. از سوی دیگر این خطر وجود دارد که رقیبی قدرتمند به وجود بیاید. برای مثال، فروش رابین فن پرسی هلندی به مبلغ ۲۴ میلیون یورو در سال ۲۰۱۲ از آرسنال یکی از این موارد بود. روی کاغذ، این معامله خوبی برای توپچیها به نظر میرسید. این پول برای یک بازیکن مستعد آسیب دیده، به رغم خوب بودن این فوتبالیست، زیاد به نظر میآمد. در واقع، این تیم بدون او امتیازات بیشتری به دست آورد و رتبه چهارم خود را در لیگ انگلستان حفظ کرد. با این حال، فروش وی به حریف آرسنال یعنی منچستریونایتد، منجر به کمک به یونایتد برای فتح لیگ شد. شمار اندکی از هواداران آرسنال این انتقال را بهعنوان یک گام مثبت تلقی کردند.
اطلاعات نشان داده شده در اینجا گویای این هستند که از کامل بودن بازار دور هستیم. نمونه کوچک است و بحث زیادی پیرامون آمارهای آن وجود دارد. هزینه یک بازیکن فوتبال بیش از آن چیزی است که منعکسکننده توانایی فردی وی باشد، بلکه چیزهای دیگری مانند سن، طول قرارداد و ناامیدی باشگاه از خریدهایش را نیز به حساب میآورند. حتی بیش از این، عملکرد یک باشگاه میتواند در نتیجه تغییر مربی تحت تاثیر قرار بگیرد. با این وجود منصفانه به نظر میرسد اگر بگوییم که باشگاهها وضعیت بهتری پیدا میکنند، اگر توانایی آن را داشته باشند که ستارههای خود را حفظ کنند، تا اینکه آنها را به فروش برسانند و درآمد حاصل شده از آن را صرف بهبود کلی تیم کنند. فوتبالیستهایی که توانایی تغییر بازیها را آن هم به تنهایی دارند، تقریبا غیرقابل جایگزین بهنظر میرسند.
ارسال نظر