تحولات پنجگانه خاورمیانه
جرج فریدمن
بیزنس اینسایدر
نهادها و ارکان اصلی عصر سیاسی مدرن، دولتـ ملتها هستند، ارکانی که پس از وستفالیا، اصلیترین و محوریترین بنیاد تعریف نظم مدرن در سیاست بینالملل بوده و با تعریف ملیت مرزبندیهای مشخص در این حوزه را نشان دادهاند؛ اما در این چند قرن از زمان قرارداد صلح وستفالیا، همواره آنچه بر سر راه این نظم و نهاد قرار گرفته، مرزبندی متفاوت بر اساس مذهب و قومیت و نه ملیت بوده است؛ چیزی که گاهی فراتر از مرزهای ملیت میرود و اکنون در خاورمیانه شاهد آن هستیم.
جرج فریدمن
بیزنس اینسایدر
نهادها و ارکان اصلی عصر سیاسی مدرن، دولتـ ملتها هستند، ارکانی که پس از وستفالیا، اصلیترین و محوریترین بنیاد تعریف نظم مدرن در سیاست بینالملل بوده و با تعریف ملیت مرزبندیهای مشخص در این حوزه را نشان دادهاند؛ اما در این چند قرن از زمان قرارداد صلح وستفالیا، همواره آنچه بر سر راه این نظم و نهاد قرار گرفته، مرزبندی متفاوت بر اساس مذهب و قومیت و نه ملیت بوده است؛ چیزی که گاهی فراتر از مرزهای ملیت میرود و اکنون در خاورمیانه شاهد آن هستیم.هم اکنون ملیت عربی در خاورمیانه در حال نابودی است و این تنزل بیش از هر چیز ناشی از عدم توان آنها برای ایجاد یک سیستم اقتصاد سیاسی قابل قبول است. با این حال، آنچه این مساله را بیش از همه تسریع میکند، مسائل فراملی، مانند رقابتهای شیعه و سنی در این منطقه است:
شکست پان عربیسم
مسائل و معضلات فراملی همواره موضوعی بوده که خاورمیانه از آن آسیب دیده است. کشورهای بزرگ عربی مانند مصر، عراق و سوریه از اولین کشورهایی بودند که جنبش پانعربیسم را در این منطقه آغاز کردهاند. این جنبش یک جنبش سکولار و متمایل به ایدئولوژی چپ بود که در فکر اتحاد سیاسی جهان عرب میگشت. این جنبش گونهای از ناسیونالیسم را ترفیع داد که برابر با منطق دولت - ملت بود.اما پانعربیسم شکست خورد که دلیل آن عدم توانایی برای جایگزینی ناسیونالیسم کلاسیک با نهادی جدید بود که تاریخ تاکنون به خود ندیده بود؛ اما همه کشورهایی که آن را رد کردند، هیچ گاه موفق به تدوین یک سیستم سیاسی و نهاد سیاسی قابل قبول نشدند. آنچه این کشورها را به هم متصل میکرد - در دل جنبش ناسیونالیسم عرب - نه ایدئولوژی ناسیونالیسم، بلکه اجبار نیروهای مبتنی بر امنیت دولت بود.از دهه ۷۰ میلادی به این سو، این کشورها همواره با یک ایده فراملی دیگری نیز روبهرو بوده و به چالش کشیده شدهاند که همان اسلام سیاسی بوده است؛ ایدهای که ظاهرا بسیار موفقتر از ایده پان عربیسم بوده و در سراسر خاورمیانه گسترش یافته است. این جنبش جدید، نه تنها در میان کشورهای سنی بلکه در میان شیعیان نیز توسعه یافته است. در واقع اولین بار این شیعیان بودند که با انقلاب سال ۱۹۷۹ در ایران و سرنگون کردن حکومت پادشاهی اولین دولت اسلامی را در خاورمیانه پایهگذاری کردند. در حالی که اسلام گرایان سنی تا بعد از جنبشهای سال ۲۰۱۱ هیچگاه قدرت سیاسی را به شکل سنتی در اختیار نداشتند و بعد از سال ۲۰۱۱ نیز حضور آنها در قدرت کوتاه بود.
ریشهها و اصالت داعش
آنارشی به وجود آمده از پس بهار عربی (بیداری اسلامی) زمین حاصلخیزی برای گروههای افراطی به ویژه داعش بود. این گروه به تدریج به قدرتمندترین نیروی اسلامی سنی در منطقه تبدیل شد. آنچه منجر به موفقیتهای سریع این گروه شد، توانایی آن برای اشاعه تفاوتهای فرقهای در منطقه بود.رژیم بعث در عراق جای خود را به یک حکومت شیعه داده بود که داعش در تلاش برای به زیر کشیدن آن بود. از سوی دیگر، همچنین داعش، عربستان سعودی و ترکیه تلاش خود را انجام دادند تا به حمایت از سنیهای معارض در سوریه بپردازند که علیه دولت شیعه در اقلیت این کشور اعتراض کردند. داعش بهترین استفاده را از این فرصتها برد. آنها دست به ایجاد یک فضای جنگی واحد زدند که از شرق سوریه تا غرب عراق را در بر میگرفت. در این مسیر، آنچه ما پیش از این بهعنوان دولتهای حاکمه عراق و سوریه میشناختیم، نابود کرد. در واقع ملیت عراقی و سوری بدون وجود یک ملت یکپارچه نمیتواند وجود داشته باشد. داعش به تازگی برخی مواضع خود را از دست داده است. با این حال، شکستهای داعش به نفع ملیت تمام نشده، بلکه منجر به قوتگیری گروههای قومی و فرقهای شده که پیش از این در این نواحی حضور داشتهاند.گویا در سوریه همه گروهها چندان تمایلی به درگیری با داعش ندارند. تنها دو گروه علیه داعش مبارزه میکنند که یک گروه آن، نیروهای دموکراتیک متشکل از کردها هستند که در تلاش برای تشکیل قلمرو خاص خود بوده و گروه دوم نیز دولت سوریه است که میخواهد دوباره کنترل تمامی بخشهایی که داعش بعد از شروع اعتراضات تسخیر کرده را به دست گیرد.
جایگزینی فرقهگرایی به جای ملیگرایی
امروز در خاورمیانه، مذهبگرایی به جای ملیگرایی نشسته است. در یک سو، سنیها ظاهرا از سوی عربستان سعودی هدایت و رهبری میشوند و در سوی دیگر شیعیان، به رهبری ایران. بلوک سنی با مشکلات زیادی مواجه است و رو به نزول؛ اما بلوک شیعه در حال خیزش و قدرتگیری.پیش از این، ملیت فارسی ایران، مانع از آن بود که شیعیان عرب نژاد در کنار ایران قرار گیرند؛ اما تلاشهای عربستان سعودی برای ایجاد مانع بر سر رقیبان شیعه (بدون احتساب کمک به خیزش داعش) منجر به آن شده است که این دسته از شیعیان نیز احساس آسیب پذیری از این ناحیه کنند. اکنون شیعیان عرب نیز حاضرند تا تفاوتهای ملیتی خود را در راستای یکپارچگی مذهبی کنار بگذارند. البته سابقهای تاریخی برای آنچه اکنون در خاورمیانه در حال رخ دادن است، وجود دارد. در قرن ۱۰ میلادی در پی ضعف قدرت خلافت عباسیان، خاندانهای شیعه آلبویه و فاطمیون به قدرت رسیدند. با این حال، این خاندانهای شیعه نتوانستند قدرت خود را در محیطی که سنیها بر آن مسلط بودند حفظ کنند، به ویژه بعد از قدرتگیری دوباره خلافت سنی از ۱۲۰۰ تا ۱۶۰۰ میلادی. اما در قرن ۱۶میلادی شیعیان دوباره در قالب امپراتوری صفویه که حکومت اسلامی از نوع شیعی را توسعه داد، رستاخیز کردند.این سیکل از تغییر قدرت تقریبا هر ۵۰۰ سال یک بار رخ میدهد و اکنون با توجه به تنزل قدرت اعراب سنی در خاورمیانه و چالشی که سنیهای افراطی جهادی برای این قدرتهای سنی به وجود آوردهاند، شیعیان در موقعیتی قرار گرفتهاند که دوباره دست به نفوذ بزنند. با این حال، آنها در اقلیت هستند و مشخص نیست میتوانند تا کجا نفوذ و قدرت خود را گسترش دهند. اما آنچه واضح است، اینکه اکنون در خاورمیانه ملیگرایی مدرن جای خود را به فرقهگرایی داده است.
ارسال نظر