تفاوتهای رفتاری فقرا و اغنیا
زهرا موسوی
دانشجوی دکترای روانشناسی دانشگاه تبریز و محقق در حوزه اقتصاد رفتاری
بهنظر میرسد فقر آتشی خانمانسوز میان خانوادهها، محلهها، روستاها، شهرها و تمام کشورها است که از نسلی به نسل دیگر کشیده میشود و افراد را در گودالهای اجتماعی-اقتصادی رها میکند، گودالهایی که امکان بالا آمدن از آنها گاه غیرممکن است. محققان دریافتهاند که رابطهای میان فقر و رفتارهای مشکلساز همچون مدیریت مالی ضعیف و تولید کمتر وجود دارد. یکی از مهمترین سوالاتی که در این حوزه مطرح میشود آن است که چه عاملی باعث میشود تا فرد فقیر، فقیر باقی بماند یا نتواند از دام فقر خارج شود؟
چند متخصص در حوزه اقتصاد رفتاری تعریف و نگاه جدیدی را پیشنهاد میکنند.
زهرا موسوی
دانشجوی دکترای روانشناسی دانشگاه تبریز و محقق در حوزه اقتصاد رفتاری
بهنظر میرسد فقر آتشی خانمانسوز میان خانوادهها، محلهها، روستاها، شهرها و تمام کشورها است که از نسلی به نسل دیگر کشیده میشود و افراد را در گودالهای اجتماعی-اقتصادی رها میکند، گودالهایی که امکان بالا آمدن از آنها گاه غیرممکن است. محققان دریافتهاند که رابطهای میان فقر و رفتارهای مشکلساز همچون مدیریت مالی ضعیف و تولید کمتر وجود دارد. یکی از مهمترین سوالاتی که در این حوزه مطرح میشود آن است که چه عاملی باعث میشود تا فرد فقیر، فقیر باقی بماند یا نتواند از دام فقر خارج شود؟
چند متخصص در حوزه اقتصاد رفتاری تعریف و نگاه جدیدی را پیشنهاد میکنند. شفیر، استاد دانشگاه پرینستون آمریکا، به همراه مولایناتان، استاد دانشگاه هاروارد، با نگاه به اثر فقر بر رفتار و شیوه تصمیمگیری، یک رویکرد متفاوت را ارائه کردهاند. شفیر در افتتاحیه کنوانسیون علوم روانشناختی در هلند در سال ۲۰۱۵ به تبیین این دیدگاه پرداخت که در ادامه به توضیح آن میپردازیم. دادههای آنها نشان میدهد که افراد فقیر باوجود باور عمومی، تصمیمات بسیار دقیقی میگیرند. آنها مبادلات خود را سبک و سنگین میکنند، به قیمتها توجه ویژهای دارند و منابع خود را با دقت تخصیص میدهند. اما تمرکز شدید آنها برای «طولانیتر ساختن منابع کمیاب» میتواند همه ظرفیتهای ذهنیشان را تحلیل ببرد، بهطوری که برای آنها «پهنای باند شناختی» باقی نمیگذارد که بتوانند بهدنبال فرصتهای شغلی، آموزشی و سایر فرصتهایی بروند که آنها را از دام فقر خارج میکند. آنها در یکسری از آزمایشهای خود که در سال ۲۰۱۳ در مجله «ساینس» چاپ شد، دریافتند افرادی که با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکنند، کاهشی در عملکردهای شناختی خود، معادل ۱۳ نمره کاهش در نمرات هوش (گویی که یک شب کامل نخوابیده باشید) نشان میدهند. آنها در مطالعه خود، به یکی از فروشگاههای هایپرمال در نیوجرسی رفتند و بهصورت تصادفی از ۴۰۰ شرکتکننده با سطوح مالی مختلف درخواست کردند که در پژوهش آنها شرکت کنند. آنها از شرکتکنندگان خواستند تا درباره این موضوع فکر کنند که چگونه یکسری از مشکلات مالی «فرضی» را حل خواهند کرد، مشکلاتی مانند پرداخت پول برای تعمیر ماشین. بعضی از افراد در گروه سناریوهای آسان قرار گرفتند، مانند قبض پرداخت پولِ مکانیک فقط ۱۵۰ دلار (مبلغ کم)، درحالیکه بعضی دیگر در گروه سناریوهای سخت قرار گرفتند، مانند هزینه تعمیر ماشین ۱۵۰۰ دلار (مبلغ بالا). شرکتکنندگان همانطور که به این سناریوها میاندیشیدند، به چند آزمون که برای اندازهگیری هوش و شناخت آنها طراحی شده بود، پاسخ دادند. افراد براساس وضعیت مالی نیز به دو گروه «فقیر» و «غنی» تقسیم شده بودند. محققان دریافتند که در سناریوهای مالی قابل مدیریت (آسان)، هر دو گروه عملکرد یکسانی را در آزمونهای طراحی شده نشان دادند، اما در سناریوهای مالی سخت، شرکتکنندگان در گروه فقیر بهصورت معنیداری بدتر از گروه غنی عمل کردند. این محققان برای تایید نتایج و کشف اثرات فقر در محیطهای واقعی و طبیعی، ۴۶۰ کشاورز نیشکر را در هند [که عموما قبل از برداشت سالانه فقیر و بعد از آن غنی هستند] مورد بررسی قرار دادند. هر کشاورز عملکرد بهتری در آزمونهای طراحی شده بعد از برداشت، نسبت به قبل از آن داشت. در حقیقت عملکرد آنها در آزمونهای هوش، با تحصیلات یکسان و سطح سلامتی یکسان، هنگامی که در حالت «فراوانی» قرار داشتند، حدود ۱۰ نمره بالاتر از زمانی بود که در حالت «کمبود» قرار داشتند.
بنابراین در این نگاه، فقر یک حالت مبتنی بر موقعیت است. ما میتوانیم فرد ثروتمندی را بگیریم و به او «حس» فقر بدهیم، او نیز همان تصمیمی را خواهد گرفت که ما بهطور معمول در افراد فقیر میبینیم و با دام فقر در ارتباط است؛ بنابراین کمیابی به خودی خود منجر به شکست خواهد شد. در مطالعهای دیگر، شفیر و مولایناتان به همراه یک تیم از اقتصاددانان رفتاری در سال ۲۰۱۲ تلاش کردند تا دلایل وامگیرندگانی که با کمبود نقدینگی مواجه هستند و اغلب جذب شیوههای وامدهی میشوند که مستلزم بهره بالا (مانند وامهایی با بهره روزانه) است را مورد بررسی قرار دهند. آنها دانشجویان را بهصورت تصادفی در دو گروه «فقیر» و «غنی» قرار دادند. به افرادی که در گروه ضعیف قرار داشتند، منابع کمتری (مانند زمان) در یک بازی پولسازی تخصیص داده شد. شرکتکنندگان چندین دور بازی میکردند و در برخی از وضعیتها میتوانستند از دورهای آینده خود با پرداخت بهره، «زمان» قرض بگیرند (بهعنوان مثال، برخی از شرکتکنندگان، با قرض گرفتن یک ثانیه از زمان حال، دو ثانیه در آینده پرداخت میکردند). محققان دریافتند که شرکتکنندگان غنی به اجتناب از استقراض با هزینه بالا تمایل داشتند، درحالیکه شرکتکنندگان فقیر به سرعت وام میگرفتند، بیش از حد قرض میگرفتند و زمان اختصاص داده شدهشان را زودتر تمام میکردند و در نهایت آزمایشگاه را با پول کمتر و در زمان کمتری ترک میکردند. رفتارهایی مانند این، اغلب به کوتاهنگری افراد فقیر و کمبود کنترل نسبت داده میشود، به استثنای این مساله که این بار فقرا، دانشجویان دانشگاه پرینستون آمریکا بودند؛ بنابراین کمیابی میتواند حتی افراد ممتاز را نیز تحتتاثیر قرار دهد.
«در حقیقت کمبود زمان، توجه و پول میتواند به تصمیمگیریها و رفتارهایی منجر شود که فقر را تداوم میبخشد، به عبارت دیگر فقر منابع ذهنی فرد را مصرف و بار شناختی را به فرد تحمیل میکند».شفیر پیشنهاد میکند که سیاستها و خدماتی که با هدف کمک به فقرا طراحی میشوند، باید این مساله را در نظر بگیرند که فقر بر عملکرد شناختی فرد تاثیرگذار است. این موضوع میتواند شامل سادهسازی مراحل عموما پیچیده درخواست شغل و دیگر فرمهایی باشد که برای افراد چالشبرانگیز است و منابع ذهنی بیشازحدی را در حین پر کردن به آنها تحمیل میکند. بدون درنظر گرفتن این مسائل، جامعه است که از به ظهور رسیدن تواناییهای فرد برای موفقیت جلوگیری خواهد کرد.
ارسال نظر