دکتر پویا ناظران
اقتصاددان

سه روز قبل از موفقیت انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷، لنین نوشت تسخیر تلفن و تلگراف، کلید موفقیت یک قیام است. 10 روز اول دولت ترامپ بیست فرمان اجرایی، دو تظاهرات سراسری و سردرگمی بوروکراسی عریض و طویل دولت آمریکا را در خود داشت و این همه ماجرا هم نبود. این اتفاقات سوالاتی ایجاد کرده که در کاخ‌سفید چه خبر است؟ این دولت در پی چیست؟ در ادامه این متن استدلال خواهم کرد که مساله اصلی ایران نیست؛ اسلام نیست؛ نژادپرستی هم نیست، اگر چه هر سه اینها مساله هستند. اما شاید مساله اصلی در فروردین ۱۳۵۹، در دریای عمان شکل گرفته باشد؛ شاید مساله اصلی به لنین نزدیک‌تر باشد.

خبرسازترین فرمان اجرایی ترامپ ورود به آمریکا را برای اتباع هفت کشور محدود می‌کرد. ایران یکی از این کشورها بود. ادعای دولت آمریکا این بود که این محدودیت برای کاهش ریسک تروریسم در آمریکا لازم است، اما هر گاه این کشورها همکاری امنیتی با آمریکا را آغاز کنند، محدودیت‌ها هم کاهش خواهد یافت. مشکل این است که 6 تا از این 7 کشور یک دولت مقتدر مسلط ندارند تا اطلاعاتی برای به اشتراک گذاشتن با نهادهای امنیتی آمریکا داشته باشند. اگرچه تنها کشور دولت‌دار در این لیست ایران بود اما عموما این حکم را صرفا متوجه ایران نمی‌دانستند، بلکه آن را حکمی برای منع مسلمان‌ها از آمریکا می‌دانستند. در این هفت کشور بیش از ۲۰۰ میلیون مسلمان زندگی می‌کنند. پیش‌تر از این، از رودی جولیانی مشاور دوران انتخابات ترامپ شنیده بودیم که وی در صدد یافتن راهی قانونی برای منع ورود مسلمانان به آمریکاست. نتیجه منطقی این است که این حکم از روی اسلام‌ستیزی صادر شده باشد.

برای بهتر فهمیدن دولت فعلی باید با مدیرعامل ستاد انتخاباتی ترامپ و مشاور استراتژی کنونی وی، استیو بانن آشنا شویم. استیو بانن در چهار سال اخیر سردبیر نشریه خبری بریت بارت بوده است. بریت بارت رسانه‌ نهضتی بود که خود را دست راستی می‌داند اما محافظه‌کار، نه. این نهضت گرایش‌های نژادپرستی، زنوفوبیک (بیگانه‌هراسی)، ضدیهود و گاهی نئونازی دارد. آنان با نهادهای محافظه‌کار کنونی مانند حزب جمهوری‌خواه و اتاق‌های فکر وابسته به نومحافظه‌کاران سخت مخالف هستند و آنان را چپی‌های غیرصادق می‌دانند. اولین بار در سال ۲۰۰۸ بود که این نهضت به‌نام «راست بدیل» خوانده شد، اما عملا این نام دو سال بعد مصطلح شد. استیو بانن از اوایل سال ۲۰۱۲ مدیرعامل موسسه بریت بارت و سردبیر نشریه‌اش شد. وی تجربه چند سال تهیه‌کنندگی در هالیوود را با خود آورد تا از طریق بریت بارت طفل «راست بدیل» را پدری و آن را تبدیل به یک پایگاه انتخاباتی قدرتمند کند، چنان که توانست بر انتخابات ریاست جمهوری اخیر آمریکا نیز اثر بگذارد.

استیو بانن جوانی‌اش را در نیروی دریایی آمریکا گذراند و اولین اتفاق جدی زندگی او در تعاملی با ایران رقم خورد. اول فروردین ۱۳۵۹، استیو بانن در مقام افسرنیروی دریایی آمریکا و مسوول هدایت، کشتی نظامی یو.اس.اس پال‌فوستر را به اسکادران یو.اس.اس. نیمیتز در دریای عمان ملحق کرد. این کشتی حامل هلیکوپترهایی بود که قرار بود گروگان‌های آمریکایی را آزاد کنند. یک ماه بعد و با شکست عملیات طبس، به کشتی او دستور بازگشت به آمریکا داده می‌شود. استیو بانن هنوز از سرخوردگی خود در آن تجربه به تلخی یاد می‌کند. وی جیمی‌کارتر رئیس‌جمهور وقت را بابت تضعیف نیروی نظامی آمریکا سرزنش می‌کند. چندی بعد استیو بانن با همکاران خود عهد کرد که برای تحصیل به دانشگاه هاروارد برود و سپس در مقام وزیر دفاع به پنتاگون برگردد و نیروی نظامی آمریکا را درست کند. در خاطرات آن زمانش می‌بینیم که دغدغه او ایران نیست بلکه دغدغه‌اش تفوق آمریکای سفیدپوست است. وی پس از اتمام هفت سال دوره نظامی‌اش در نیروی دریایی آمریکا، موفق به ورود به دانشگاه هاروارد شده، مدرک ام.بی.ای گرفت اما به جای وزارت دفاع، به‌عنوان تحلیلگر مالی به گلدمن‌ساکس رفت. پس از چندی به هالیود کشیده شد و در نهایت این کار رسانه‌ای‌ بود که وی را به قدرت رساند.

اگر استیو بانن نژاد‌پرست است و سفید‌هایی که خاستگاه اروپایی دارند را برتر می‌داند، نژادپرستی او باید ورای مسلمان‌ها رفته شامل کل آسیا و آفریقا شود. می‌بینیم از آنجا که امنیت ملی را در مورد دیگر کشورها نمی‌توان بهانه کرد، دولت کنونی در صدد است تا با محدود کردن شدید ویزای کار، ورود به آمریکا را برای هندی‌ها و چینی‌ها نیز محدود کند. پس آیا مساله امروز آمریکا، مساله نژادپرستی ا‌ست؟ استیو بانن اکنون یکی از اثرگذارترین شخصیت‌های درون کاخ سفید است. به‌رغم شهرتی که در مقام سردبیر بریت بارت کسب کرد، دیوید هرویتز و آلن درشویتز تاکید دارند که استیو بانن ضدیهود نیست. بن شاپیرو که سابقا در بریت بارت با او کار کرده می‌گوید که وی ضدیهود نیست منتها در مسیر رسیدن به هدفش با هر کسی متحد می‌شود و برای رضایت متحدان هر حرفی می‌زند. شاپیرو هدف استیو بانن را تبدیل نهضت محافظه‌کاری آمریکایی به یک حرکت راست‌گرا و ملی‌گرای پوپولیستی می‌داند. او معتقد است مواضع گاه ضدیهود استیو بانن حقیقی نیستند بلکه مصلحتی‌اند.

استیو بانن اولین بار با دیدن توانایی سارا پیلین در سال ۲۰۰۸ متوجه ظرفیت نهان راست‌گرایان غیرمحافظه‌کار شد، نهضت فکری‌ای که وی بعدها ذیل عنوان «راست بدیل» در بریت‌بارت به رشد و نمو رساند. برای استیو بانن ظرفیت قابل توجه راست‌گرایی، ظرفیت آن در به قدرت رساندن وی بود. در سال ۲۰۱۵ استیو بانن در تلاشی ناموفق سعی کرد سناتور سشن از آلاباما را ترغیب به نامزدی ریاست جمهوری کند. وقتی استیو بانن در متقاعد کردن سناتور سشن موفق نشد، به سمت حمایت از بن کارسون به‌عنوان نامزد ریاست جمهوری رفت. با تضعیف جایگاه کارسون در نظرسنجی‌ها، استیو بانن به سمت تد کروز رفت. بعد از مدتی استیو بانن متوجه توانایی ترامپ در بهره‌وری از ظرفیت نهان راست‌گرایان آمریکایی شد و به ستاد انتخاباتی او پیوست تا جایی که سه ماه قبل از انتخابات مدیرعامل ستاد انتخاباتی ترامپ شد. پس از پیروزی ترامپ، استیو بانن سناتور سشن را وارد کابینه ترامپ کرد تا بر صندلی وزارت دادگستری تکیه بزند.

استیو بانن در شکل دادن تعامل ایران و آمریکا اثر گذار خواهد بود. منابع بی‌نام داخل کاخ‌سفید استیو بانن را به‌عنوان نویسنده فرمان‌های اجرایی اخیر معرفی می‌کنند از جمله فرمانی که ورود اتباع هفت کشور به آمریکا را ممنوع می‌کرد. اما شاید جالب توجه‌ترین آن فرامین، فرمان اجرایی‌ است که ترکیب شورای امنیت ملی آمریکا را تغییر می‌داد. به موجب این فرمان، فرمانده ستاد مشترک نیروهای مسلح و همین‌طور فرمانده اطلاعات ملی از ترکیب این شورا حذف می‌شدند و مشاور استراتژی رئیس‌جمهوری در شورای امنیت ملی کرسی پیدا می‌کرد. در واقع استیو بانن یک فرمان اجرایی نوشت و خود را به عضویت شورای امنیت ملی درآورد و سپس فرمان را برای امضا جلوی ترامپ گذاشت. تقریبا به همین راحتی! این در حالی است که مشاوران سیاسی اوباما عموما در جلسات شورای امنیت ملی حضور نداشتند و در موارد استثنایی که حضور داشتند، به‌عنوان ناظر در کنار سالن حضور داشتند و نه در سر میز. جورج بوش صریحا مشاوران سیاسی خود را از حضور در شورای امنیت ملی منع کرده بود تا ملاحظات سیاسی را در تصمیمات نظامی و امنیتی دخالت ندهد. حضور استیو بانن برسر میز شورای امنیت ملی، در سیاست‌گذاری آمریکا و نحوه تعاملش با ایران و جهان اسلام اثرگذار خواهد بود.

در طراحی استراتژی، استیو بانن دو قهرمان دارد یکی لنین و دیگری ژنرال تسه. درست سه سال قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، وی در یک میهمانی خصوصی گفته بود که قهرمانش لنین است. وی ادامه داده بود که «لنین می‌خواست دولت را نابود کند و هدف من هم همین است. من می‌خواهم همه چیز را له کنم و نهادهای امروزی را نابود کنم.» استیو بانن کمونیست نیست، بلکه برعکس به یک شکل افراطی از بازار آزاد اعتقاد دارد. استیو بانن آنارشیست هم نیست. وی می‌خواهد پدر آمریکای نوین باشد، آمریکایی که خود او طراحی کرده‌، به شکلی که خود او می‌پسندد. اما در این مسیر استیو بانن از تکنیک‌های عمل‌گرایانه لنین و ژنرال تسه الهام می‌گیرد. اگرچه استیو بانن به‌طور فیزیکی تلفن و تلگراف آمریکا را تسخیر نکرد، اما هم در قبل از انتخابات و هم بعد از آن، آنقدر به نشر خبرهای دروغ و شایعه در توییتر و دیگر شبکه‌های اجتماعی پرداخت که عملا با پارازیت سیستم‌های ارتباطی روز را مختل کرد. استیو بانن از تکنیک‌های لنین در عرصه‌های دیگر انتخابات اخیر نیز استفاده کرد. یکی از کتاب‌های مورد علاقه استیو بانن کتاب «هنر جنگ» ژنرال تسه است، ژنرالی که 2500 سال پیش در چین می‌زیست. مهم‌ترین تاکید این کتاب بر اهمیت گمراه کردن برای پیروزی‌ است.

ژنرال تسه تاکید می‌کند که باید دشمن را همواره در غفلت گذاشت و هدف اصلی را از او پنهان کرد. باید سر دشمن را به اتفاقات انحرافی گرم کرد و هیچ‌گاه ابزار اصلی مبارزه را تا لحظه حمله به او نشان نداد. مدت حمله باید کوتاه باشد و برای نیل به هدف، مقصود از مبارزه باید بر دشمن نامکشوف بماند. با دقت در رفتارهای تیم ترامپ در قبل و بعد از انتخابات، به‌نظر می‌آید که در پیشبرد مسیرش، استیو بانن به ترکیبی از روش لنین در انقلاب بلشویکی و روش‌های ژنرال تسه در کتاب «هنر جنگ» دست یافته است. از حیث تکنیک‌، روش استیو بانن به روش لنین بسیار نزدیک است. مساله نه ایران است، نه اسلام است و نه نژادپرستی. مساله اصلی روش استیو بانن در طراحی استراتژی‌های سیاسی اجتماعی کاخ‌سفید است؛ استراتژی‌هایی که به ایران، اسلام و اقلیت‌های نژادی نه به دید هدف مبارزه بلکه به دید وسیله در یک مبارزه بزرگ‌تر می‌نگرند.

امروز موثر‌ترین شخصیت‌های کاخ‌سفید ترامپ و استیو بانن هستند. این دو نفر به هیچ‌ چیزی اعتقاد ندارند جز خودشان و اصل مساله از اینجا نشات می‌گیرد. ترامپ یک نژادپرست ایدئولوگ نیست اما اگر منافع مالی‌اش را در هم‌صدایی با آنان بیابد، دریغ نخواهد کرد. در همین حال ترامپ در فرمان اجرایی منع مسلمانان، از کشورهای مسلمانی که در آنها املاک سرمایه‌ای دارد، نامی نبرد. ترامپ آدم پیچیده‌ای نیست و تقریبا در حد یک بچه پنج ساله کم‌صبر و در برابر انتقاد کم‌طاقت است. پوتین به نیکی به این مساله پی برده است. ترامپ همچون یک بچه پنج ساله نیاز به توجه و تحسین دارد. وی آنقدر معطوف به خود است که‌ چه ‌بسا با قطعه زمینی در جزیره کیش برای ساختن کلوپ گلف، سرسخت‌ترین دوست ایران نیز بشود.

استیو بانن ملک و مال چندانی ندارد اما فرد خودشیفته دیگری‌ است که به‌دنبال مطامع خود عجالتا با ترامپ همراه شده است. در اسفند ۱۳۹۴، در یک میهمانی در مرکز شهر منهتن، استیو بانن به فردی گفته بود که‌ ترامپ یک پدیده نیست بلکه منزلگاهی‌ است در مسیر تقابل تمدنی مسیحیان سفیدپوست و مسلمانان تیره‌پوست. او این موج مخرب را می‌بیند و قصد سوار شدن بر آن دارد. وی نسبت به استفاده از خبرهای دروغین برای موج‌سواری نیز ابایی ندارد. استیو بانن در رویاهایش خود را معمار نهادهای سیاسی اقتصادی نوین آمریکا می‌بیند، قبایی که بیش از اندازه برای او گشاد است. در این مسیر وی نهاد‌های اجتماعی‌ای را که برسر راهش ببیند نابود خواهد کرد. نگاه او چندان به بیرون از آمریکا نیست، مادامی که مزاحمتی برایش ایجاد نشود. اما در اجرای آموزه‌های ژنرال تسه، گاهی برای انحراف افکار عمومی نیاز به وسیله‌ای خارجی پیدا خواهد کرد.

استیو بانن همفکران خود را در کاخ‌سفید تثبیت‌ کرده، فرمان‌های اجرایی را خود می‌نویسد و دسترسی مستقیم به ترامپ دارد. اکنون هم به‌عنوان عضو دائم شورای امنیت ملی، استیو بانن بر سر میزی خواهد بود که موضوع استراتژی آمریکا علیه ایران به دور آن بحث خواهد شد. چند روز بعد از دستور اجرایی محدودکننده ورود اتباع هفت کشور به آمریکا، رئیس (مستعفی) شورای امنیت ملی آمریکا به ایران بابت آزمایش موشکی هشدار داد. یک هفته بعد ژنرال ماتیس وزیر دفاع آمریکا به فکر متوقف کردن یک کشتی دریایی ایران در آب‌های آزاد و ورود به آن بود تا از عدم حمل سلاح برای حوثی‌های یمن اطمینان حاصل کند. با درز این طرح به رسانه‌ها، وی عجالتا از تصمیم خود منصرف شد. اما هدف ایران نیست. هدف اسلام هم نیست. استیو بانن همچون نومحافظه‌کاران دغدغه خاورمیانه بزرگ ندارد. او می‌خواهد آمریکای نویی برای خود بسازد، آمریکایی که‌ احتمالا از تنوع نژادی و فرهنگی کمتری برخوردار باشد. در این مسیر استیو بانن ابایی از توسل به خشونت علیه ایرانیان یا مسلمانان ندارد، اما هدف هیچ‌کدام از آنها نیستند. البته در این اثنا شاید تاحدودی جیب اعراب منطقه‌ خلیج‌فارس یک هدف کوتاه‌مدت باشد. اما گاهی هم استیو بانن صرفا نیاز به وسیله‌ای برای انحراف اذهان از موضوع دیگری دارد. در این بین ایران می‌تواند وسیله آن انحراف باشد، یا وسیله آن نباشد. اختیار آن با خود ما است.