فرانسه هدف بعدی پوپولیستها
لوسی ویلیامسون
بیبیسی
انتخابات ریاست جمهوری فرانسه برای یافتن نشانههایی از رسیدن یک «موج پوپولیستی» به این کشور به دقت رصد میشود. پس از نتیجه غافلگیرکننده همهپرسی خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و انتخاب دونالد ترامپ در آمریکا، ریشهها و محدودیتهای پوپولیسم در فرانسه چیست؟ در سال ۱۹۵۶ ژانماری لوپن، سیاستمدار راست افراطی یک کرسی در مجلس ملی فرانسه به دست آورد. نه زیر بیرق جبهه ملی - حزبی که او بعدا تاسیس کرد - بلکه بهعنوان یک عضو جوان پارلمان برای یک جنبش پوپولیستی سابق، یعنی پوژادیستها.
لوسی ویلیامسون
بیبیسی
انتخابات ریاست جمهوری فرانسه برای یافتن نشانههایی از رسیدن یک «موج پوپولیستی» به این کشور به دقت رصد میشود. پس از نتیجه غافلگیرکننده همهپرسی خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و انتخاب دونالد ترامپ در آمریکا، ریشهها و محدودیتهای پوپولیسم در فرانسه چیست؟ در سال ۱۹۵۶ ژانماری لوپن، سیاستمدار راست افراطی یک کرسی در مجلس ملی فرانسه به دست آورد. نه زیر بیرق جبهه ملی - حزبی که او بعدا تاسیس کرد - بلکه بهعنوان یک عضو جوان پارلمان برای یک جنبش پوپولیستی سابق، یعنی پوژادیستها. پوژادیستها خود را «مدافعان مردم کوچک، مغلوب شدگان، به غارت رفتگان و تحقیرشدگان» توصیف میکردند. آنها یک گروه کوچک محلی و ضد ساختار حاکم بودند که با به دست آوردن ۵۲ کرسی در پارلمان کشور همه را شگفتزده کردند. آنها تنها در عرض چند سال در عرصه سیاست فراموش شدند. به گفته ژان ایو کامو، متخصص سیاست راست افراطی، وقتی دو دهه بعد جبهه ملی راست افراطی ظهور پیدا کرد بسیاری گمان میبردند که این حزب هم به سرنوشت مشابهی دچار خواهد شد. او به من گفت: «آن موقع خیلی از همکارانم میگفتند این فقط مانند چیزی که در دهه ۱۹۵۰ داشتیم پدیدهای موقت است - چند سال دیگر این حزب وجود نخواهد داشت.»
در عوض، جبهه ملی - با شعار امروزیاش «دفاع از فراموششدگان فرانسه» - حالا یکی از موفقترین احزاب پوپولیستی اروپا است که در انتخابات منطقهای سال گذشته ۲۸درصد آرای مردمی را به خود اختصاص داد. در حالی که فرانسه به انتخابات ریاستجمهوری نزدیک میشود پرسشی که برای تمام سیاستمداران این کشور مطرح شده این است که چرا پوپولیسم چنین محبوب شده است. اولیویه کاستا، متخصص سیاست اروپا از مرکز ملی تحقیقات علمی میگوید: آرای پوپولیستها افزایش یافته است و مبنای آن ترس از رکود است، رکود اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی. دنیا به سرعت در حال تغییر است و مردم مضطرب هستند. آنها فکر میکنند که احزاب سنتی نمیتوانند مشکل را حل کنند و میارزد که چیز تازهای را امتحان کنند.
ژروم فورکه، نظرسنج انتخابات که آژانس آیفوپ را مدیریت میکند، میگوید: «وقتی که از رایدهندگان انگیزه اصلیشان را [برای رای به جبهه ملی] میپرسیم پاسخ مهاجرت است، همیشه مهاجرت است». او توضیح میدهد: «سی سال پیش شعار جبهه ملی یک میلیون مهاجر - یک میلیون بیکار بود. این یک استدلال اقتصادی است. امروزه شعارش «فرانسه برای فرانسویها» است که یعنی اگر فرانسه فرانسوی بماند، این فرانسویها هستند که باید تصمیم بگیرند آیا زنان میتوانند برقع بپوشند، یا آیا میتوانید در غذاهای مدرسه گوشت خوک سرو کنید یا نه.» دعوا بر سر اینکه چه کسی فرانسوی است و چه کسی نیست به شدت در پیام ضد جهانی شدن مارین لوپن نقش داشته است و حمایت از طرحهای پیشنهادی او را برای پایان دادن به مهاجرت و بیرون کشیدن فرانسه از اتحادیه اروپا بیشتر کرده است.
نکته چشمگیر این است که فرانسه میزان مهاجرت اخیر آلمان، مجارستان، اتریش و کشورهای اسکاندیناوی را تجربه نکرده است؛ اما از پیش حساسیتهایی در مورد نحوه آمیختگی فرهنگهای مختلف با جامعه فرانسه وجود دارد؛ به خصوص فرهنگهای مستعمرههای سابقش در شمال آفریقا. ژان ایو کامو از موسسه فرانسوی امور بینالملل و استراتژیک میگوید: «ما این مفهوم خندهدار لاییسیته را داریم که واقعا سکولاریسم نیست. منظور از آن این است که وقتی شما از خارج یا لااقل از یک کشور غیراروپایی میآیید، باید به حدی وفق پیدا کنید و تلفیق شوید که ریشههایتان را فراموش کنید.» در آمریکا اگر بخواهید بگویید «من ایتالیایی-آمریکایی هستم» یا «من چینی-آمریکایی هستم»، میتوانید. در فرانسه، نمیتوانید.» برای آنهایی که از تغییر جهانی سریع در هراس هستند، مفهوم لاییسیته چیزی است که میتوان به آن چنگ زد. این مفهوم همچنین برای ماری لوپن رهبر فعلی این حزب پسزمینهای برای یک مبارزه انتخاباتی فراهم میکند تا در وقایع پس از حملات افراطیون بنیادگرا، گروههای جدیدی از رایدهندگان را جذب کند.
جبهه ملی حالا پشتیبانی محکمی بین افراد زیر ۲۵ سال و زوجهای همجنسگرا دارد و در تلاش برای جذب رایدهندگان زن و یهودی است و مصرانه از آنها میخواهد در مقابل چیزی که آن را «تهدید» بنیادگرایی در فرانسه میخواند، گرد هم آیند. در مناظرهای گهگاه تند و آتشین، سیاستمداران حزبهای اصلی هم شعارهای خود را درباره مهاجرت و نقش اسلام در فرانسه سختتر کردهاند. اما چه میزان از جاذبه جبهه ملی مدیون سیاستهای آن است و چه میزان بر اساس وعدههای عوامگرایانه آنها برای بازسازی آنچه نظام سیاسی «معیوب» فرانسه میخوانند؟ اولیویه کاستا میگوید: «وقتی که پای پیام پوپولیستی در میان است فرانسه بسیار دوقطبی است؛ مانند بریتانیا و آمریکا. جبهه ملی تنها تا حد خاصی میتواند رایدهندگان را به خود جذب کند.»
جالب اینکه این هم نقطه قوت و هم نقطه ضعف حزب است.کاملا درست است که سیستم دو مرحلهای رایگیری فرانسه تبدیل رای به قدرت را برای این حزب سخت کرده است. تعداد کمی از آنهایی که در مرحله اول ضد جبهه ملی رای دادهاند حاضرند در مرحله دوم تغییر رای دهند و از این حزب حمایت کنند. اما در کشوری که خیلیها در آن میگویند سیاستمداران «همه مثل هم هستند» و هیچ دلیلی برای رای دادن وجود ندارد، تاثیر دو قطبیسازی این حزب چشمگیر است. هر دو حزب اصلی فرانسه (سوسیالیستها و جمهوریخواهان) در سالهای اخیر به آهستگی به میانه نزدیک شدهاند و بخشهایی از رایدهندگان فرانسه را بدون یک خانه سیاسی بدیهی گذاشتهاند. بسیاری دیگر احساس میکنند که جدال سیاسی قدیمی بین چپ و راست ضعیف و قابل پیشبینی شده است. چیزی که درباره رقابت ابتدایی راست میانه ماه گذشته جالب توجه بود اینکه این میانهگرایان نبودند که پیروز شدند. تبلیغات انتخاباتی فرانسوا فیون به شدت بر مسائل اجتماعی، مهاجرت، هویت فرانسوی، در کنار طرحهای سختگیرانه برای اصلاح اقتصاد فرانسه متمرکز بود. او در رقابت اولیه با آلن ژوپه که شعارهای میانهروتر، لیبرالتر و فراگیرتری را برای رایدهندهها ارائه میکرد، رای قابل توجه ۶۶ درصدی را به دست آورد.
اولیویه کاستا میگوید: «بهرهبرداری فیون از رایهای کاتولیکها در فرانسه چیز تازهای است. خیلی وقت است که هیچ سیاستمداری اینجا درباره دین حرف نزده است. باید تا دوگل یا پمپیدو عقب بروید تا محافظهکاری اجتماعی شبیه به این را در یک حزب عمده ببینید. این حرکت هوشمندانهای از فیون است - او رایدهندهای را دیده است که میشود نظرش را جلب کرد.» حزب سوسیالیست بین چپ سنتی و افرادی مانند مانوئل والس، نخستوزیر سابق است که از گسترش ممنوعیت حجاب مسلمانان و آزادسازی اقتصادی فرانسه حمایت میکند، شکاف در این حزب مشخص است. پرسش این است که رایدهندگان چه کسی را انتخاب خواهند کرد و آیا جدال سرسختانه ایدئولوژیک بین دو حزب اصلی اینجا به سیاست نیروی دوباره خواهد داد و جاذبهپوپولیسم را کم خواهد کرد یا نه.
ژان ایو کامو معتقد است چیزی بیش از این لازم است. او میگوید: «ما واقعا به چهرههای تازهای در پارلمان و دولت نیاز داریم. اکثریت قریب به اتفاق کارمندان دولتی هستند؛ چون به نسبت اینکه وکیل باشی یا کسب و کار شخصی خودت را داشته باشی، سادهتر است که کارمند دولت باشی.» «ما باید افراد بیشتری را از جامعه مدنی وارد سیاست کنیم، افرادی که نخواهند دههها در منصب خود باقی بمانند. ما کسانی را داشتهایم که چهل سال است در انتخابات پارلمان شرکت کردهاند و عضو پارلمان بودهاند.» اولیویه کاستا میگوید: همیشه شکافی بین طبقه سیاسی و «مردم واقعی» وجود داشته است؛ اما به نظر نمیرسد که رهبران فرانسه درک کنند که این میتواند به یک نقطه اوج برسد.
ارسال نظر