فرآیند شکل‌گیری تخریب سازنده

آی‌آی‌پی‌دیجیتال

وزارت خارجه ایالات‌متحده آمریکا

عبارت تخریب خلاق یا سازنده ابتدا از دل برخی نوشته‌های کارل مارکس به‌ویژه مانیفست کمونیسم، وارد ادبیات نظری شد آنجا که مارکس سرمایه‌داری را سازوکاری برای ویرانی نظم قدیم اقتصادی و حتی ویرانی نوعی از ثروت‌های کهنه و در مقابل زایش نوع جدیدی از ثروت‌ها و ساختن ساختار نوین اقتصادی معرفی کرد. وی بر این نکته تاکید کرد که تخریب نیروهای مولد و بهره‌ور گذشته، از پیامدهای قهری این نظام است، اما تا زمانی که جامعه‌شناس مارکسیست آلمانی یعنی سومبارت در کتاب «جنگ و سرمایه‌داری» (۱۹۱۳) از این عبارت بهره نگرفته بود، نزد جامعه‌شناسان رواج و مقبولیت نیافت. او فرآیند شکستن فرم سنتی اقتصاد و از نو ساختن آن را تخریب سازنده نام گذاشت و آن را از ویژگی‌های ورود سرمایه‌داری به یک جامعه دانست. گرچه در دوره‌‌های اخیر امثال «دیوید هاروی و مانوئل کاستلز» از این رویکرد بهره بسیار برده‌اند، اما پس از رواج کاربرد اقتصادی این مفهوم، از شدت استناد به آن در پژوهش‌های اجتماعی کاسته شد.

پس از این دوره، بزرگ‌ترین کسی که عبارت تخریب سازنده را بر سر زبان‌ها انداخت شو مپیتر بود. او تاریخ شکل‌گیری و ورشکستگی شرکت‌ها را در اروپا و آمریکا بررسی می‌کرد. او نتیجه گرفت که «پیشرفت اقتصادی در جوامع اقتصاد بازار و مبتنی بر رقابت به معنای وجود آشوب و آشفتگی است.» او رمز بقای نظام سرمایه‌داری را در پدیده تخریب سازنده دید که فشارهای بازار بر بنگاه‌های اقتصادی آنها را مجبور به مدیریت کارآمد، نوآوری و معرفی محصولات جدید یا تعطیل‌کردن بخشی از عملیات که سودآور نیست، می‌کند. در غیر این‌صورت بنگاه محکوم به نابودی است. شرکت‌هایی مثل آی‌بی‌ام و جنرال‌الکتریک به این شیوه توانسته‌اند در گذر ایام دوام آورند، در حالی که شرکت قدیمی و مشهور کداک که نتوانست با تحولات و نیازهای روز بازار خود را همراه کند، از بین رفت و به‌جز نام چیزی از آن برجای نمانده است. جوزف شومپیتر در کتاب «سرمایه‌داری، سوسیالیسم و دموکراسی» (۱۹۴۲) به‌طور مفصل این ویژگی را به‌عنوان یکی از ارکان نامرئی اقتصاد سرمایه‌داری تبیین کرد. البته شومپیتر بر رنگ و بوی اقتصادی این مفهوم بسیار افزود و موجب شد پس از او بسیاری از نظریه‌پردازان بازار و نولیبرالیسم نیز از آن عبارت بهره ببرند. او که به دنبال شناخت ریشه روبه تحول و تکامل سرمایه‌داری بود، اذعان می‌کرد در کتب اقتصادی متعارف پاسخی برای این سوال مهم که ریشه انعطاف و تداوم سرمایه‌داری است پیدا نمی‌کند.

وی موتور فرآیند سرمایه‌داری را همین ساز و کار تخریب خلاق و سازنده معرفی می‌کند، به این معنا که تنها با کالاها و مصرف‌کنندگان جدید، روش‌های تولید جدید، شیوه‌های مبادله جدید و گونه‌های جدید سازماندهی صنعتی است که سرمایه‌داری توسعه و بلکه باقی می‌ماند. مروری بر تحول جدی روش‌های تولید، مبادله، کار، تجارت و ساماندهی اقتصاد طی دو قرن اخیر نشان می‌دهد سرمایه‌داری تنها یک شیوه متفاوت نظم اقتصادی نیست بلکه ذاتا مستلزم نو شدن و شیوه‌های جدید ساماندهی اقتصاد است. در واقع او سرمایه‌داری را یک مدل مبتنی بر تحول اقتصادی معرفی کرد که ایستایی و سکون، به معنای زوال اساس سیستم است. روشن است که در این جهان پویا، توقف و قناعت کمپانی‌ها به معنای مرگ آنها در رقابت خواهد بود. آری نوآوری منشا قدرت دائمی بازار است، به همین خاطر است که شومپیتر را پدر نظریه نوآوری اقتصادی می‌دانند و گاه تئوری او را توفان شومپیتر می‌خوانند.

نشانه‌های تخریب سازنده در ایالات‌متحده

فهرست مجله فورچون مبنای خوبی برای ارزیابی تخریب سازنده در اقتصاد آمریکا است که همه ساله ۵۰ شرکت برتر صنعتی را منتشر می‌کند. در سال ۱۹۹۰، فهرست ۵۰ شرکت برتر، شامل شرکت‌هایی بود که نامشان بر سر زبان‌ها بود و محصولاتشان در سراسر جهان مصرف می‌شد و سابقه بسیاری از آنها از جمله جنرال‌موتورز، شرکت خودروسازی فورد، دوپونت، ایستمن‌کوداک و اسلاف اکسون‌موبایل به اوایل قرن بیستم بازمی‌گشت. این شرکت‌ها علاوه بر این، نمادهایی از دوران شکوفایی و اوج تولید صنعتی در ایالات‌متحده بودند: از این ۵۰ شرکت، ۳۱ شرکت صنعتی بودند، ۱۲ شرکت در بخش انرژی و هفت شرکت در بخش عرضه محصولات مصرفی فعالیت داشتند. فهرست سال ۲۰۰۷ نشان‌دهنده پیامدهای جهانی‌سازی است: کاهش تولید کالا به نفع بخش خدمات و افزایش خدمات درمانی به‌عنوان یکی از نیازهای اصلی جمعیتی که پا به سن می‌گذارد. بزرگ‌ترین شرکت آمریکایی غیر مالی در فهرست سال ۲۰۰۷ مجله فورچون فروشگاه‌های وال‌مارت بود. درآمد ۳۵۱ میلیارد دلاری این شرکت با اختلاف کمی از درآمد شرکت انرژی غول‌پیکر اکسون‌موبیل بیشتر بود. تعداد تولیدکننده‌ها در بین ۵۰ شرکت بزرگ صنعتی به ۲۰شرکت رسیده بود. ادغام شرکت‌ها تعداد شرکت‌های فعال در زمینه انرژی را به هشت رسانده بود.

ده شرکت خرده‌فروش، از جمله وال‌مارت، رقیب آن تارگت، هوم دیپو و لُوز، بزرگ‌ترین شرکت فروش لوازم بهسازی خانه و مصالح ساختمانی، جای شرکت‌های تولیدی و انرژی از فهرست رانده شده را گرفته بودند. فهرست ۵۰ شرکت برتر همچنین شامل ۶ شرکت فعال در صنعت بهداشت و سه شرکت حمل و نقل حجم پیوسته در حال رشد از مواد غذایی، کالا و اسناد به سراسر کشور بود؛ یعنی یونایتد پارسل‌سرویس، فدرال‌اکسپرس و سیسکو، بزرگ‌ترین توزیع‌کننده مواد غذایی. کداک، زیراکس، اینترنشنال پیپر، شرکت تایر و لاستیک گودیر و بریستول مایرز اسکویب در سال ۲۰۰۷ به رده‌های بسیار پایین‌تر از ۵۰ سقوط کرده بودند.

حال اگر این فهرست را برای سال ۲۰۱۵ مورد بررسی قرار دهیم، می‌بینیم که نسبت به دهه ۵۰ میلادی تنها نزدیک به ۱۰ درصد از شرکت‌ها همچنان در این فهرست حضور دارند، بنابراین می‌توان گفت تقریبا ۹۰ درصد شرکت‌ها از دهه ۵۰ تاکنون یا از بین رفته‌اند یا بسیار کوچک شده‌اند. کسب و کار در ایالات‌متحده دستخوش تغییرات عظیمی شده که عامل آن علاوه بر انبساط اقتصادی جهانی، تحولات داخلی نیز هست. برخی از بانفوذترین شرکت‌های آمریکا، در اوایل قرن بیستم، مورد بازخواست اصلاح‌طلبان خواهان بهبود شرایط کار و مواد غذایی سالم قرار گرفتند. این جنبش در سال‌های دهه ۱۹۶۰ میلادی با حمله یک‌تنه رالف نیدر، وکیل حقوقی و فعال به ایمنی خودروهای ساخت آمریکا احیا شد. نیدر در کتابی در سال ۱۹۶۵ تحت عنوان ناامن در هر سرعتی، انتقاد خود را متوجه یک مدل سواری جنرال‌موتورز به نام کوروِیر کرد. در مقابل، جنرال‌موتورز در تلافی، در اقدامی آشکار در جهت بی‌اعتبار کردن نیدر، در زندگی شخصی او کند و کاو کرد. رئیس هیات مدیره جنرال‌موتورز نیدر را «یکی از دگراندیشان کولی دامن‌گیر آمریکا» خواند. اما آمریکایی‌ها با پیکار نیدر یعنی بزرگ‌ترین خودروساز کشور موافق بودند. در نتیجه، کنگره با تصویب قانون ملی ایمنی ترافیک و خودرو در سال ۱۹۶۶ استانداردهایی را در زمینه ایمنی خودرو وضع کرد. این موارد همگی نشانه تخریب سازنده است که به اشکال مختلفی همچون نابودی بنگاه‌ها، کوچک شدن آنها و... نمود پیدا می‌کند.