با مقایسه تفاوت زیاد نرخ ثبت نام در آموزش عالی در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه درمی‌یابیم که توسعه آموزش عالی در کشورها سطوح متفاوت توسعه اقتصادی و اجتماعی را به همراه داشته و با آن رابطه مستقیم دارد. کشورهای در حال توسعه به افراد متخصص و با آموزش سطح بالا نیاز دارند تا بتوانند خود را با شرایط اقتصاد مبتنی بر دانش

(Knowledge- Based Economy) وفق دهند. بدون افزایش کیفیت و کمیت آموزش عالی، به سختی می‌توان احتمال داد که کشورهای فقیر و در حال توسعه جهان از میدان پر رقابت شرایط جدید جهانی سربلند بیرون آیند. همچنین، برای آنان دشوار خواهد بود تا از مزایا و منافع جهانی شدن دانش بهره جویند. همه این استدلال‌ها یک پیام روشن دارد: ضرورت گسترش آموزش عالی.

در بسیاری از کشورها آموزش دانشگاهی به یک پیش نیاز برای دستیابی به پیشرفت‌های اقتصادی و اجتماعی بعدی تبدیل شده است. از این روی «آموزش عالی برای همه» باید به نخستین و مهم‌ترین هدف سیاست تعلیماتی هر کشوری تبدیل شود. بدیهی است مفهوم «آموزش عالی برای همه» این نیست که کلیه افراد باید تحصیلات دانشگاهی داشته باشند، بلکه منظور، ایجاد حقی است برای مردمی که تمایل و استعداد لازم برای برخورداری از آموزش عالی را دارند. حالت ایده‌آل این است که راهیابی به تمامی اشکال آموزش عالی باید برای تمامی کسانی که تحصیلات متوسطه یا معادل آن را به پایان رسانده‌اند یا حائز شرایط هستند بدون توجه به سن، جنس و سایر ویژگی‌های اجتماعی آنها آزاد باشد.

برنامه‎ریزی برای ورود به دانشگاه یکی از اصلی‎ترین تعهدات زندگی در جوامع مدرن محسوب می‎شود و ارزش آن را دارد که افراد برای آن وقت صرف کنند. دستیابی به مدرک دانشگاهی امکان دسترسی به فرصت‎ها و تنوع شغلی بیشتر و درآمد بالاتر را فراهم می‎کند. از این رو دانشگاه‎ها و موسسات آموزش‎عالی کشورها با خیل جوانانی مواجه می‎شوند که تضمین آینده خود را در آموزش‎عالی می‎جویند.

دانشگاه نمی‌تواند ایستا بماند؛ زیرا با چالش‌ها و فرصت‌های جدیدی روبه‌رو است. دانشگاه باید برای حفظ و ارتقـای موقعیت خود برای نسل‌های آینده اعم از دانشجویان، استادان و جامعه برنامه‌های جاری خود را تجدید سازمان کند. دانشگاه همچنین، باید با دستیابی به افق‌های جدید در علم و فنّاوری موجب شکوفایی و رشد توانایی‌ها و استعدادهای مجموعه نیروی انسانی تحت هدایت خود شود.

اصلی‎ترین عامل افزایش متقاضیان ورود به آموزش‎عالی، رشد جمعیت است. هنگامی که جریان گسترش امکانات آموزشی آغاز شد، دیگر در نیمه راه امکان متوقف کردن آن وجود ندارد. زمانی که آموزش ابتدایی عمومیت می‎یابد، توسعه آموزش متوسطه اجتناب‎ناپذیر می‎شود و به همین ترتیب در پی توسعه آموزش متوسطه، بسط و گسترش آموزش‎عالی قطعی است. در ایران نیز همانند بسیاری از کشورها،‌ پذیرش در آموزش‎عالی الزاما براساس نیاز بخش‎های اقتصادی به نیروی کار متخصص و ماهر گسترش نیافته، بلکه تقاضای اجتماعی بالا (که قسمتی از آنها پذیرفته می‎شوند)، سبب افزایش سرمایه‎گذاری در آموزش‎عالی شده است.

در کشورهای در حال توسعه، برای پاسخگویی به تقاضای اجتماعی ورود به دانشگاه، کمبود منابع مالی و انسانی (نیروی متخصص و مدرس) وجود دارد. به خاطر همین کمبود، دولت‌های این کشورها خواهان این هستند که این محدودیت منابع، کمترین اثر را بر کارآیی آموزش عالی بگذارد. این، به آن معنی است که فارغ‌التحصیلان دانشگاهی باید صلاحیت‌های قابل قبول و دانش و مهارت‌های لازم برای عملکرد مناسب در راستای برنامه‌های توسعه ملی (و به ویژه نیازهای اقتصادی) را دارا باشند.

با این وجود نباید از مسائل و مشکلاتی که آموزش عالی کشورهای در حال توسعه با آن روبه‌رو است غافل شد. برخی از مهم‌ترین این چالش‌ها عبارتند از: بالا بودن تقاضا برای تحصیل در آموزش عالی، فراهم آوردن الزامات جامعه مبتنی بر دانایی، کمبود منابع مالی دولتی، طراحی نظام اداره بهتر آموزش عالی و ... از سوی دیگر گسترش بی‌قاعده و بدون برنامه آموزش عالی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه که با رشد قارچ گونه (Mushrooming Growth) آموزش عالی همراه بوده اثر زیانباری بر روی کیفیت آموزش، کیفیت تدریس اعضای هیات علمی، کمبود امکانات و تجهیزات، کیفیت یادگیری دانشجویان، فقدان استقلال، مدیریت ناکارآمد، نابرابری جنسی و جغرافیایی آموزش عالی و... گذاشته است.