حل تعارض کارکنان و کارفرمایان
بنیامین اپلباوم
نیویورک تایمز
اولیور هارت و بینت هولمستروم هفته گذشته بهدلیل کار روی بهبود طراحی قراردادها، توافقاتی که کارفرما و کارگران یا شرکتها و مشتریانش را نسبت به سهم خود ملزم میکند، برنده جایزه نوبل اقتصاد شدند. دکتر هولمستروم، استاد دانشگاه MIT نقش مهمی در پرداخت دستمزدهای اجرایی داشته است. دکتر هارت، استاد دانشگاه هاروارد نیز در بحث مربوط به برونسپاری خدمات عمومی نظیر زندانها و جمعآوری زباله مشارکت کرده است. به گفته آکادمی نوبل، تحلیل آنها از ترتیبات قراردادی بهینه یک چارچوب عقلایی را برای طراحی سیاستها و نهادها در بسیاری از حوزهها، از قوانین ورشکستگی گرفته تا قوانین سیاسی ایجاد میکند.
بنیامین اپلباوم
نیویورک تایمز
اولیور هارت و بینت هولمستروم هفته گذشته بهدلیل کار روی بهبود طراحی قراردادها، توافقاتی که کارفرما و کارگران یا شرکتها و مشتریانش را نسبت به سهم خود ملزم میکند، برنده جایزه نوبل اقتصاد شدند. دکتر هولمستروم، استاد دانشگاه MIT نقش مهمی در پرداخت دستمزدهای اجرایی داشته است. دکتر هارت، استاد دانشگاه هاروارد نیز در بحث مربوط به برونسپاری خدمات عمومی نظیر زندانها و جمعآوری زباله مشارکت کرده است. به گفته آکادمی نوبل، تحلیل آنها از ترتیبات قراردادی بهینه یک چارچوب عقلایی را برای طراحی سیاستها و نهادها در بسیاری از حوزهها، از قوانین ورشکستگی گرفته تا قوانین سیاسی ایجاد میکند.
جایزه این کمیته در سالهای اخیر از نظریههای اقتصادی بزرگ عبور کرده است و به جای آن به اقتصاددانانی جایزه میدهد که بینش دقیقی در مورد سوالات کوچکتر ارائه کرده و توسعه دهند. علم اقتصادکلان، زمینهای که به پرسشهای وسیعتر میپردازد، به چیزی حدود بحران موجود در سالهای اخیر تنزل یافته است. بنابراین اکنون قطعیت بیشتری در مورد ارزش کار در مقیاسهای کوچکتر وجود دارد. پاتریک بولتون، اقتصاددان دانشگاه کلمبیا میگوید: «بیشتر علم اقتصاد از دیدگاه غیراقتصادی در مورد این است که چگونه دولتها سیاست مالی و پولی را اجرا کنند. این واقعا تفکری است که راجع به علم اقتصاد وجود دارد.»
علت برنده شدن
کار دکتر هولمستروم بر قراردادهای اشتغال تمرکز دارد. شرکتها تمایل دارند مدیران به نحوی رفتار کنند که گویی آنان مالک شرکت هستند: سخت کار کنند و به هزینهها اهمیت دهند در حالی که ریسکهای کوچکی را قبول میکنند. از سوی دیگر، کارکنان دوست دارند تا جایی که ممکن است دستمزد بالایی دریافت کنند، در حالی که کمتر از آنچه مورد نیاز است کار کنند. ارزیابی عملکرد در این شرایط دشوار است. اقتصاددانان از زمان آدام اسمیت با تعارض ذاتی در روابط میان مالکان و کارکنان دست به گریبان بودهاند.
کار دکتر هولمستروم که در اواخر دهه 70 میلادی آغاز شد، شواهدی را ارائه میکرد که شرکتها باید دستمزد پرداختی را تا حد ممکن منوط به ارزیابی عملکرد یک نیروی کار کنند. وی در کار اخیر خود بر مزایای قراردادهای ساده با ترکیبی از دستمزد پایه حقوق و انگیزههای محدود، تمرکز کرده است. کار دکتر هارت از این مشاهده آغاز میشود که دستورالعمل قراردادها ناقص هستند. آنان نمیتوانند تعیین کنند که در هر مورد چه کار کنند. در عوض، آنها باید حدس بزنند چگونه تصمیمات باید گرفته شود. آکادمی نوبل میگوید تحقیقات وی ابزاری نظری برای مطالعه پرسشهایی نظیر اینکه چه نوع شرکتهایی باید ادغام شوند، ترکیب صحیح بدهی و تأمین مالی و در نهایت اینکه کدام نهادها مانند مدارس یا زندانها باید به مالکیت خصوصی یا عمومی درآیند، فراهم میکند.
چرا کار آنان اهمیت دارد؟
یکی از کاربردهای کار دکتر هولمستروم این است که برخی از پرداختهای جبرانی را در طول زمان به تعویق انداخته و نتایج کار یک مدیر را ارزیابی میکنند. شرکتها بهطور فزایندهای به این نوع از جبران تعویق انداخته شده به خصوص برای مدیران ارشد روی آوردهاند. اما تاثیر این سیاست بر پرداختهای جبرانی محدود است. وی استدلال میکند که برای مثال، شرکتها باید چنین ارزیابیهایی را به عملکرد بازار سهام مربوط به صنعت خود مرتبط کنند تا اینکه بر قیمت سهام خود شرکت تمرکز کنند. معنای کمی دارد که به یک مدیر برای سودهایی که منعکسکننده تغییر گستردهتر در بخت آن صنعت هستند پاداش داد یا مدیران را به دلیل بداقبالیهای ورای کنترل آنها تنبیه کنند. اما چنین توصیهای عمل رایجی نشده است. در مقاله تاثیرگذاری که در سال 1986 به چاپ رسید، دکتر هولمستروم و دکتر هارت همچنین بر محدودیتهای مهمی در مورد دستمزد مبتنی بر عملکرد تاکید کردند.
این دو مشاهده کردند که قراردادها عموما سادهتر از آن هستند که نظریه ممکن است پیشبینی کند. شرکتها سعی نمیکنند مجموعه کاملی از انتظارات را فهرست کنند. دلیلی که آنها ارائه میکنند این است که دستورالعملهای خاص میتواند ضدتولید باشد، همچنین تمرکز بسیار زیادی بر آنچه به آسانی قابل کمیسازی باشد را تشویق میکنند. دکتر هارت در کار خود محدودیت روابط قراردادی را بررسی میکند. مورد یک شرکت برق را در نظر بگیرید که به بازنویسی قراردادش با یک معدن زغالسنگ نیاز دارد زیرا نیازهای آن تغییر کرده است. دکتر هارت نشان داده است تحت برخی رویدادها، مطلوبیت مالکیت معدن در حالت کنترل رابطه از حالت آغازین بهتر شده است.
در سایر موارد، قرارداد اهمیت بیشتری نسبت به مالکیت دارد. برای مثال دکتر هارت معتقد است شهرها باید جمعآوری زباله را برونسپاری کنند. وی معتقد است همیشه تعادلی بین پسانداز پول و از دست دادن کنترل وجود دارد. به گفته وی اغلب مشکل اساسی این است که تا چه میزان یک قرارداد میتواند در مقابل چالشهای غیرمنتظره مقاومت کند. وی میگوید: «یک دولت با یک شرکت خصوصی قرارداد نمیبندد که سیاست خارجی آن را اجرا کند، زیرا تعیین قراردادی که چگونه این کار را انجام دهد، بسیار دشوار است. این احمقانه خواهد بود.»
ارسال نظر